رضا فرجی دانا، وزیر علوم کابینه روحانی خبر از یک نوع صادرات بسیار آبرومند داد که اگرچه درآمدی برای کشور تولید نمی کند، ولی خب، می تواند باعث پز دادن ما ایرانی ها شود!
ایشان در مراسم تجلیل از نفرات برتر هیجدهمین المپیاد علمی دانشجویی گفت که سالانه ۱۵۰ هزار نخبه از ایران مهاجرت می کنند.(نگفت فرار می کنند، بیخود براش حرف درنیاورید) آقای دانا سپس اضافه کرد که تربیت یک نخبه یک میلیون دلار هزینه برمی دارد بعد توی ذهنش مقداری جمع و تفریق کرد و گفت بنابراین ما سالانه ۱۵۰ میلیارد دلار به دیگر کشورها کمک می کنیم.
به نظر من در صادرات فقط نباید سود و زیان را در نظرگرفت. سهولت کار و آبرومند بودن چیزی که صادر می کنیم هم مطرح است.
مثلا اگر سالی ۱۵۰ هزار معتاد به دنیا صادرمی کردیم می دانید چقدر ضایع بود؟ آبروریزی نبود؟ پشت سرمان صد جور حرف بد نمی زدند؟
اگر موقع صادرکردن پسته هرچی پسته دهن بسته ریز است صادر کنیم اسم کشورمان به عنوان کشوری که پسته اش حرف ندارد مطرح می شد؟ نه والا. بنابراین هرجوری که حساب کنی، صادرکردن نخبه از صادرکردن معتاد بهتر و آبرومند تره.
اصولا صادرکردن نفت دیگر صرف ندارد و به تحریمش نمی ارزد. تازه بازگرداندن پولش هم خودش دردسریست. دیدید که طفلکی بابک زنجانی هم نتوانست پولش را برگرداند و ناچار گذاشت همانجا توی حساب خودش بماند و خاک بخورد!
تازه او کلی وارد بود. لقمه را می چرخاند دور سرش تا به دهان برساند. نفت را می فرستاد به یک کشور دیگر، بعد آنجا مقداری روغن کرچک قاطی اش می کرد که در آزمایشگاه ها نفهمند نفت، نفت ایران است و مشمول تحریم می شود، بعد می فرستاد به کشور خریدار ….
تازه صادر کردن نفت کلی برنامه ریزی و سالها کار دارد. با کشتی بخواهی بفرستی یک بدبختی دارد، لوله کشی بخواهی بکنی، صدجور…. بارها لوله ترکیده، باعث آتش سوزی شده، خطر ایجاد کرده و ضرر رسانده در حالی که صادرکردن یک نخبه نه دردسر دارد و نه زحمت. فوق خرجی هم که دارد یک مجلس گودبای پارتی خودمانی است، یک چمدان و یک بلیت هواپیما.
نخبه را می آوری توی سالن فرودگاه، ماچش می کنی و می گویی برو مادر به کشوری که قَدرت را بدانند. امیداورم موفق شوی، بعد دو سه تا ماچ دیگر، چندتا قطره اشک و تمام …
برای صادرکردن نخبه احتیاج به هیچ زحمت و دردسری هم نیست. بعد از آنکه دکترایش را گرفت و همه فهمیدند خیلی کله دار و نقشه کش است، یک روز به بهانه اینکه پیرهن آستین کوتاه پوشیده یا به پاشنه پای یک دختر خیره شده چهار تا شلاقش می زنیم و ولش می کنیم. بقیه اش را خودش انجام می دهد. از یک دانشگاه معتبر پذیرش می گیرد و راه می افتد.
درست است که صادر کردن نخبه به ظاهر سودی برای کشور ندارد ولی از تعداد نان خورها و یارانه بگیرها و نق نقوهای مملکت کم می شود یا نه؟ خب این خودش کلی امتیاز است.
فکرش را بکنید اگر این کاسبی را توسعه بدهیم، یعنی هی آدم تحصیلکرده تربیت کنیم و بفرستیم خارج، در حقیقت خارج را کم کم به تصرف در می آوریم و یکروز همه می بینند ای داد بیداد، بیشتر جمعیت کشورهای پیشرفته جهان از ایرانیان مهاجر تشکیل شده و نسل خارجی کم کم ور افتاده و همه داخلی شده اند.
آنوقت است که می شود شعر فردوسی را هم دستکاری کرد و به جای “همه جای ایران سرای من است”،گفت: همه جای دنیا سرای من است!
دانشمندان ول معطلند!
باورکنید دانشمندانی که سعی می کنند بفهمند ما مردم چه مرضمان است، چی کم داریم و چه می خواهیم و برای آینده خود چه برنامه ای داریم، الکی خوشند و ول معطلند.
یکی شان هفت هزار سال تاریخ مان را بهانه می کند که بگوید ما باید از گذشته عبرت بگیریم و به فکر آینده باشیم و هرروز فریب یک سیاستمدار را نخوریم.
یکی شان ادبیات ایران و صدها شاعر و نویسنده ارزشمندمان را مثال می زند و می گوید نسل امروز باید دنباله روی نیاکان خود باشد تا به خوشبختی وکمال برسد.
و سومی فساد موجود در جامعه ایران را با فساد در غرب مقایسه می کند و نتیجه می گیرد که: بابا ما خیلی آقائیم ….
به نظر من همه این کارها بی نتیجه و اضافی است. گوگل الان جای همه دانشمندان را گرفته و هرسال لیستی را منتشر می کند که مردم فلان نقطه جهان دنبال چه می گردند و آمار و آرزوهایشان چیست.
لیست ۲۰۱۳ گوگل هم به تازگی منتشرشده است. بروید ببینید.
براساس این لیست که برخی از سایت های خبری از جمله بی بی سی هم آنرا منتشر کرده اند، ایرانیان دنبال سه چهارتا چیز بیشتر نیستند:
پورنو گرافی، فکاهیات و قیمت طلا و ماشین. بقیه حرف ها کشکه.
به دانشمندان از قول بنده بگویید لطفن خودتان را خسته نکنید، ما خودمان می دانیم چی کم داریم و می دانیم چه می خواهیم!
تاریخچه آفتابه دزدی
سال هاست که تعدادی از دانشمندان، آنهایی که اصلا معلوم نیست چه جوری دانشمند شده اند، از خودشان یا از همسایه بغل دستی شان، می پرسند چی شد که ما از آفتابه دزدی به اختلاس های میلیاردی رسیدیم؟
این دانشمندان که به قول آقای احمدی نژاد به اندازه یک بزغاله شعور ندارند، اصلا حالی شان نیست که کشوری که در همه زمینه ها پیشرفت کرده، چرا نباید در دزدی هم پیشرفت کند و به تکامل برسد؟
هزار سال پیش کی فکرش را می کرد که می تواند یکی از کلیه هایش را بفروشد و خرج دوا و درمان مادرش کند؟ اولین چیزی که در موقع بی پولی و احتیاج برای فروش به ذهن شان می رسید، فروش قالیچه خرسکی بود که زن شان به عنوان جهاز همراه خودش آورده بود.
سال ها بعد یک مرد لاغر و مردنی به فکرش رسید که برود آفتابه مسی همسایه شان را بدزدد و بفروشد و خرج شام شبش کند.
این ابتکار خیلی کلاس پائین بود، باید کشیک می کشیدی که صاحبخانه از توالتی که گوشه حیاط بود بیرون بیاید و وقتی با همه خطراتش این کار را می کردی و خودت را به بازار مسگرها می رساندی، کلی ایراد می گرفتند که این آفتابه که تهش سوراخه، دسته اش وراومده و ارزش لحیم کردن را هم نداره و و و و…
تازه این کار قباحت زیادی هم داشت و باعث سرشکستگی هم بود.
وقتی تمدن به کشور ما پا گذاشت و شلنگ جای آفتابه را گرفت، این صنعت به کلی از مد افتاد و سارقین به سرقت طلا و جواهر بیشتر از دزدی آفتابه تمایل نشان دادند.
مدتی از سرقت طلا و جواهر نگذشته بود که مشکلات فروش این کالا در بازار باعث شد تا سارقان سیستم کار خود را تغییر بدهند و به سرقت پول نقد روی بیاورند.
سرقت پول نقد از کیف و جیب مردم چندان بی مکافات نبود. کیف زنی وکیف قاپی گرچه هنوز از مد نیفتاده، ولی آبرومند نیست و وقتی مردم یک جیب بر یا کیف قاپ را دستگیر می کنند، حرف هایی بارش می کنندکه طرف دلش می خواهد آب شود و برود توی زمین.
به دلایل فوق بود که سارقان به فکر افتادند از تکنولوژی مدرن بهره بگیرند، یک جورهایی مقداری از پول مردم یا دولت را با زدوبند و با چند تا کلیک، به حساب خودشان منتقل کنند و آبرومند زندگی کنند.
این کار را کردند ولی شب که با زن و بچه شان توی کافی شاپ نشسته بودند از خودشان پرسیدند وقتی می شود مقداری از پول مردم یا دولت را با چند تا کلیک کش رفت، چرا نشود هرچه هست و نیست را دزدید؟
در بررسی های بعدی راه چپو کردن همه هست و نیست مردم را آموختند فقط یک چیز ناراحتشان می کرد، این کلمه لعنتی دزدی.
ناچار از یکی از کسانی که در فرهنگستان کار می کرد خواهش کردند یک فکری بکند و واژه جدیدی به جای دزدی بیابد.
این استاد مدتی فکر کرد و فکر کرد و بالاخره لغت اختلاس را پیشنهاد کرد.
حالا کسانی که اهل فن هستند به جای اینکه شب از دیوار مردم بالا بروند یا کیف پیرزنی را قاپ بزنند، میلیارد میلیارد از پول دولت را اختلاس می کنند و بعد می روند کانادا، ترکیه یا تاجیکستان و شروع می کنند به رقصیدن و خندیدن و پز دادن و بقیه کارها …
خدا را شکر که انگلیسی نشدیم!
وقتی من می گویم این خارجی ها گداگشنه و ندید بدید هستند، خیلی ها باورشان نمی شود و خیال می کنند با خارجی ها دشمنی دارم یا حداقل با آنها شوخی دارم و سربه سرشان می گذارم.
برای اطلاع این عده، عین خبر بی بی سی را نقل می کنم شاید دست از سماجت و لجبازی در نپذیرفتن گفته های بنده بردارند:
یک نماینده پارلمان بریتانیا، یعنی کشوری با پنج، شش برابر درآمد سرانه ایرانیان، به جرم گزارش خلاف در مورد کمک هزینهها به مبلغ سیزده هزار پوند، به شش ماه حبس محکوم شد.
فرض می کنیم خبرکاملا درست باشد و این آقا گزارش خلاف واقع داده باشد. آخر ۱۳ هزار پوند هم داخل آدم است که یک نماینده پارلمان را به خاطر آن به ۶ ماه زندان محکوم کنند؟
ما میلیارد میلیاردمان را می برند و می خورند به روی مبارک خودمان نمی آوریم. گذشت و بخشش و بزرگواری و مردانگی را پس برای که و برای چه گذاشته اند؟
اگر قرار باشد ما هم برای ۱۳ هزار پوند خلافکارانمان را زندانی کنیم که کشورمان خلوت می شود!
یعنی یک ملت و یک مملکت آنهم مثلا بریتانیای کبیر با آنهمه اِهن و تُلُپ و ادعاهای تاریخی، نباید تحمل ۱۳ هزار پوند سوءاستفاده را داشته باشد؟ بی جنبه بودن تا این حد؟ گداگشنه و پولدوست بودن تا این اندازه؟ خدا را شکر که در انگلیس به دنیا نیامدیم!
رسانه ها خبر دادند که بابک زنجانی دو میلیارد و ششصد میلیون یورو از بدهی اش را واریز نکرده
روایت خیام از آن دو میلیارد یورو…
درکارگه کوزه گری بودم دوش
دیدم که یه میلیاردر خیلی خوشپوش
تهدیدکنان چانه میزد با تلفن:
یا لو میدمت، یا این دو میلیارد هم روش؟!
* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.