نه عزیز من، موضوع اصلا این نیست. اینکه می گویند حماس مردم بی گناه را سپر بلا می کند و از پشت خانه های مردم یا مساجد به طرف اسرائیل موشک پرت می کند را می شود قبول کرد. اینکه اسرائیل این موشک ها را در هوا محو می کند را هم می توان دید. حمله اسرائیل با بمب های ویرانگر را هم می شود درتلویزیون و یوتیوب تماشا کرد، و خبرکشته شدن نزدیک به ۵۰۰ نفر در نوار غزه و نزدیک بیست نفر در اسرائیل را هم می شود از رادیوها و تلویزیون ها شنید، آنچه نمی شود دید و شنید، گونی گونی اسکناسی است که از این کشت و کشتار نصیب کارخانه های اسلحه سازی جهان می شود.
داستان همان داستان فولکلوریک “گنجشکک اشی مشی” خودمان است که نکته ای باریک تر از مو در آن مطرح شده، اما کسی به آن توجه ندارد.
ترانه بعد از آنکه برادرانه به گنجشکه نصیحت می کند که لب بوم ما نشین، بارون میاد خیس میشی و برف میاد گوله میشی، اصل مسئله را مطرح می کند که:
جای خالی سه تا ازگنجشک هائی که افتادند تو حوض نقاشی
کی می گیره؟
فراشباشی.
کی می کشه؟
قصاب باشی.
کی می پزه؟
آشپزباشی.
کی می خوره؟
حکیم باشی
گنجشکه چه در غزه باشد و چه در سوریه، و چه در عراق باشد و چه در اوکرائین، بارون بیاد خیس میشه، برف بیاد گوله می شه و بالاخره هم می افته تو حوض نقاشی. تازه برف و بارون هم که نیاد میشه یک جوری وسیله اش را جور کرد و به یک طریقی بهانه اش را راس و ریس کرد. مثلا میشه یک کاسه آب ریخت رو سرگنجشکه تا گوله بشه و بیفته تو حوض نقاشی. بعد هم میشه گفت کاسه آب را همسایه طبقه بالائی ریخته! جور کردن بهانه اش کاری نداره …
ترانه اش را گوش کنید:
سرنخ تمام ماجراها وصل میشه به میلیارد میلیارد اسلحه ای که ساخته میشه و باید هرچه زودتر مصرف بشه و نوع جدیدتر و قوی ترش ساخته بشه.
نون بربری به اون خوشمزگی دو روز بعدش مثل لاستیک سفت میشه و دیگه نمیشه خورد. به همین دلیل تا بیات نشده باید مصرفش کرد. اسلحه به اون نازنینی و گرونی که دیگه از نون بربری کمترنیست…؟ نمیشه که هفت سال نیگرش داشت. مگه سیرترشیه؟!
میهمانی خدا به هم خورد!
نگذاشتند آقا، نمی گذارند خوش باشیم. قرار بود در ماه مبارک رمضان که به ماه میهمانی خدا معروف است، یک میهمانی مجلل به نام خدا و از طرف خدا، در برج میلاد که به خدا نزدیک تر است برگزار شود، اما انتقاد بیجای یک نماینده آن را به هم زد.
درست است که میهمانی پرخرجی بود، اما میهمانی خدا باید هم مجلل و پرخرج باشد. مگر خدا نکرده وضع مالی خدا هم مثل وضع معلمان و بازنشستگان خراب است و مگر ۲۴۰ میلیارد تومان برای خدا پولیست که جلویش را گرفتند؟
ثروت خدا را زبانم لال خود خدا هم نمی تواند حدس بزند. تازه اگر کم وکسری وجود داشت و لازم می شد، خدا هم می توانست مثل آقای احمدی نژاد اسکناس بی پشتوانه چاپ کند؟ اسکناس چاپ کردن که دیگر کاری ندارد. یک توپ بزرگ کاغذ می گذاری توی ماشین چاپ و دکمه اش را می زنی. سر چند دقیقه میلیونها و اگر بخواهی میلیاردها تومان اسکناس برایت چاپ می کند
به نوشته اعتماد، قاضی پور نماینده ارومیه در مجلس در یک اخطار آئین نامه ای نسبت به برگزاری ضیافت افطاری در برج میلاد انتقاد کرد و گفت برگزاری چنین مراسمی از بیت المال حرام است.
وی اضافه کرد هزینه کردن۲۴۰ میلیارد تومان برای یک میهمانی ۳۰۰ نفره حرام است و برای هر فرد ۱۵۰ تا ۳۰۰ هزار تومان تمام می شود.
قاضی پورکه خیلی دلش پر بود اضافه کرد بیت المال مال همه مردم است و مال بازنشستگان هم هست. این درست است که ما با پول بازنشستگان میهمانی ۲۴۰ میلیارد تومانی بدهیم؟
به دنبال این انتقاد تند، حسین سبحانی نیا خطاب به نمایندگان گفت این میهمانی که قرار بود از طرف شهرداری تهران برگزار شود لغو شده است و پیامک خبر این موضوع برای نمایندگان نیز ارسال می شود.
خبرنگار ما که برای شرکت در این میهمانی مدتها بود شکمش را صابون زده و حتی کیسه کشیده بود بسیار دلخور شد وگفت این دخالت مستقیم درکار خداست. وقتی خدا هوس می کند تعدادی از کله گنده های مملکت را به ضیافت افطار دعوت کند تا بفهمند گرسنگان چه می کشند! به نماینده مجلس چه مربوط است که از این میهمانی انتقاد کند و برنامه را به هم بزند؟
خبرنگار ما که برای شرکت در این میهمانی کفش نو خریده بود وکت و شلوارش را پشت و رو کرده بود می گفت هرجا صحبت از بی پولی می شود می گویند خدا می رساند اما برای میهمانی خود خدا می پرسند اینهمه پول را ازکجا باید آورد؟ اگر می گوئید خدا می رساند که باید باور داشته باشید خدا می رساند.
در مملکتی که آقا زاده هایش اتوموبیل یک میلیارد تومانی سوار می شوند، ۲۴۰ میلیارد تومان برای یک میهمانی ۳۰۰ نفره پولی نیست. خبرنگار ما که از به هم خوردن میهمانی خدا مثل مار زخمی به خودش می پیچید می گفت میهمانی خدا بایستی هم شاهانه باشد. تازه حقش بود به تمام کسانی که قرار بود در این میهمانی شرکت کنند، از جمله خود من، نفری ۲۴۰ میلیارد تومان هم دستی بدهند که متاسفانه نشد و ندادند!
رمز کارت شما چیه؟
وقتی میگن توی تهران پول ریخته فقط باید دولا شی برداری، همه فورن یاد اون جوک معروف می افتند و باور نمی کنند که این موضوع واقعیت دارد.
جوک را خیلی خلاصه می نویسم که اگر نشنیده باشین لذتش را ببرین. میگن آدم زرنگی که چند سالی آمده بود تهران و مال و منالی به هم زده بود، برای یک بازدید کوتاه به شهرشون رفت و توی یک میهمانی تعریف کرد وگفت که توی تهران پول ریخته رو زمین، کافیه که دولا شی و برداری.
یکی از جوان های فامیل که در آن میهمانی بود به خودش گفت: ئه …عجب احمقی ام من که اینجا واسه روزی چندرغاز صبح تاشب جون می کنم. چمدانش را بست و راه افتاد. به محض اینکه از قطار پیاده شد، چشمش افتاد به یک اسکناس ده هزار تومنی که اتفاقن از جیب یک مادرمرده ای افتاده بود روی زمین.
نگاهی به اسکناسه کرد، لبخندی زد، خمیازه ای کشید وگفت: آخی … الان خسته ام، فردا صبح یک چمدانی چیزی میارم و شروع می کنم به جمع کردن!
داستان پیتزا فروشی که ۶۰۰ میلیون تومن سرمشتری هایش را کلاه گذاشته را اگر نخوانده یا ندیده اید اینجا تماشا کنید و بشنوید.
یارو مثل آب خوردن سر مردم را کلاه می گذاشته. مردم عابربانک شون را در اختیار پیتزا فروش می گذاشتند، او می پرسیده رمز کارتتون چیه؟ و مردم ساده لوح انگار که ازشون پرسیده حالتون چطوره؟ بدون یک لحظه تفکر، رمز کارتشون را می گفته اند و اصلا فکر نمی کرده اند که بابا پس کلمه رمز یعنی چی؟
پیتزا فروشه به خبرنگار ما می گفت جون هرکی را که دوست داری تو بگو، مردمی را که به این سادگی میشه تیغ زد نباید کلاه سرشون گذاشت؟!
حق با من بود!
بازشماری آراء دور دوم انتخابات افغانستان که مدتی است ادامه دارد، یکبار دیگر نشان داد که حق با من است.
اگر یادتان باشد همین چند وقت پیش نوشته بودم که دیکتاتوری بهترین نوع حکومت در دنیاست. دلائلش را هم نوشته بودم وگفته بودم که آدم یک دیکتاتور انتخاب می کند و یک عمرکیفش را می کند!
این مسخره است که در قرن بیست و یکم و با اینهمه پیشرفت و تکامل علم، چهار سال یک بار علم شنگه ای به نام انتخابات برپا شود و مردم دوباره یک آدمی را که هیچ تجربه ای در کار حکومت و توی سر مردم زدن ندارد، به عنوان رئیس کشور انتخاب کند وکلی دردسر برای خودش درست کند.
همین افغانستان را نگاه کنید، این می گوید رای من بیشتر است، آن یکی می گوید رای من بیشتر است. بعد هی ناظر انتخاب می کنند و هی می شمارند هی می شمارند که آخرش چی بشود؟ که مردم دل شان خوش باشد دموکراسی دارند در حالی که می بینیم دموکراسی آش دهن سوزی نیست و اونهایی هم که دارند پشیمانند.
همین کشور خودمان را درنظر بگیرید. دموکراسی است و دموکراسی خیلی خوبی هم هست ولی اگر دیکتاتوری بود راحت تر نبودیم؟
الان عده ای راکه توی فیسبوک فعال بوده اند گرفته اند ولی چون دموکراسی داریم و آزادی! هیچکس هیچ کاری نمی تواند بکند. در حالی که اگر دیکتاتوری داشتیم ممکن بود دیکتاتور دلش به حال زن و بچه اون آدم ها بسوزد و یک کلام بگوید ولشان کنید فلان فلان شده ها را و آنها هم برمی گشتند سر خانه و زندگی شان.
قاتلی که راست راست می گردد!
علی عبدالهی امام جمعه سپاهان شهر فرموده اند با بدحجابان باید مانند قاتلان برخورد کرد.
حرف درستی است که باید آن را با آب طلا نوشت و زد به دیوار. همین خانم بریتنی اسپیرز با این حجاب ناقص و نیمه کاره ای که فقط مغز سرش را پوشانده، قاتلی است که هزاران کشته و مرده دارد، اما راست راست راه می رود و کسی کاری به کارش ندارد .
خبرنگار ما می گفت اگر باورتون نمیشه که ایشون کسی را کشته باشند، من حاضرم توی هر دادگاهی که بخواهید اعتراف کنم و شهادت بدهم که منو کشته!
میرزا تقی خان، طنزپرداز و سریال نویس پیشکسوت، با سابقه ۵۰ سال طنزنویسی در توفیق، کشکیات، کاریکاتور، کیهان و تلویزیون از همکاران افتخاری شهروند است. از این نویسنده کتاب “آدم های زیادی” به تازگی منتشر شده است.