طرح توکا نیستانی

طرح توکا نیستانی

آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد

مژده دهید باغ را بوی بهار می‌رسد    مولانا

در زنگ زندگی زمین که نوروز ما هم هست، زمین اگر یخ هم بماند، و سرما و برف و زمستان سر رفتن هم نداشته باشد، باز بوی دل انگیز بهار از در و دیوار زندگی بر آدمی باریدن خواهد گرفت. نوروز عزیزترین و مهم ترین سنتی ست که برای ما ایرانیان به یادگار مانده است. از آن نوع سنت هایی که ما در هر جای جهان که باشیم با شادی و غرور می توانیم چهارشنبه سوری مان را جشن بگیریم، سفره نوروزی مان را بگشاییم و این سنت های زیبا و مردمی را با دیگر اعضای جامعه میزبان شریک شویم، بی آن که نگران باشیم دیگری  این سنت را غریبه و عجیب و ناپذیرفتنی بداند، چرا که خود نوروز دربرگیرنده است و همه شمول. و این خوشبختی بزرگی ست برای ما ایرانیان که از زمره ی مردمانی هستیم که میزبان چنین سنت فرخنده ای هستند و مسئولیت و وظیفه معرفی این جشن را بر دوش دارند. همان گونه که نیاکان ما توانستند  نسل به نسل این میراث زیبای بشری را حفظ کنند تا اکنون و حالا که به ما رسیده است، ما نیز در برابر نسل بعدی مسئولیم که از این سنت زیبای ایرانی محافظت کنیم و آن را به نسل بعدی که همانا فرزندان مان هستند بسپاریم. واقعیت این است که نوروز ماندگار شده است چرا که در خاطره و حافظه ی کودکی تک تک ماها جای خوش کرده است. نوروز زنده مانده است چرا که هر سال با آمدنش زمین، این مادر هستی، زایشی دوباره داشته و با نو کردن خود، ما را نیز نو و تر و تازه خواسته است.

از هنگامی که حکومت نابهنگام جمهوری اسلامی بر کشور ما تسلط پیدا کرد بسیاری از دولتمردان و سران ریز و درشت جمهوری اسلامی سعی کردند جلوی برپایی مراسم نوروزی از جمله چهارشنبه سوری را بگیرند و با بی اهمیت جلوه دادن جشن نوروز در سخنرانی ها و گفته هایشان مردم را تشویق و حتی مجبور به رویگردانی و دوری جستن از این جشن زیبای مردمی کنند، اما نه تنها این توهم سرانجامی نیافت که مقاومت مردم در این سی و چند سال باعث شد که سران نظام از ترس انکار و طرد خود از سوی مردم مجبور به عقب نشینی شوند،  و برای رخنه در دل ایرانیان برخی شان پا را نیز فراتر گذاشتند و از سجایا و مزایای نوروز گفتند، تا شاید دره بیگانگی و غربتی را که بین خود و مردم به وجود آورده اند، پر کنند.

یکی از خصلت های پسندیده در جامعه ی ما پیام های نوروزی دوستان و آشنایان و بویژه نامداران عرصه ی هنر و سیاست است. من همیشه در این اندیشه بوده ام که اگر کسی همت به گردآوری این گنجینه کند، ما از موهبتی بی مانند در میان ملل دیگر به لحاظ مضمونی و عاطفی برخوردار خواهیم بود که بسیار به درد آیندگان و ما امروزیان خواهد خورد.

وقتی به پست های تبریک الکتریکی که در همین چند ساعت اخیر در پیوند با نوروز به دفتر شهروند رسیده  نگاه می کنم درِ باغ پر بر و ثمری پیش رویم گشاده می شود. شاید بد نباشد بدانید که اهل سیاست کانادا نیز در تبریک های نوروزیشان علاوه بر ستایش نوروز، گاه بیتی از شاعران ایرانی می آورند، و به اهمیت زمانی و زندگی بخشی نوروز، توجه و تاکید خاص دارند. در زیر به چند نمونه مختصر اشاره می کنم.

Cover-1482

نویسنده و منتقد نامدار بهروز شیدا در پیام نوروزی خود چنین می نویسد:

سالی دیگر می‌آید: شاید قایقی است که افق‌خانه‌ی ناب می‌جوید؛ شاید دانه‌ی غریبه‌ای است که خاک امن می‌خواهد؛ شاید شبنمی است که بر صبحِ یک برگ می‌روید؛ شاید بانگِ تمنا است از تبِ لب‌تشنه‌گی؛ شاید چراغی است که تنهایی‌ی مِه می‌شکند؛ شاید نطفه‌ی جویبار است در رهِ تن خسته‌گی.

   شاید دستی است در قماری دیگر؛ شاید چشمی است محو رویایی دیگر؛ شاید نویی است دشتِ روزهایی دیگر.

دست‌تان پُرباد در قماری دیگر؛ چشم‌تان پُرباد از رویایی دیگر؛ روزتان پُرباد از نوهایی دیگر.

 

انجمن قلم در تبعید پیام خود را این گونه عرضه می دارد:

زندگی می جوشد و سرما و تاریکی را پس می زند و از دل واقعیت سر برون می آورد. انسان نیز، چونان سازنده طبیعت و هستی، با روز ِ نو، نو می شود.  این راز زندگی ست. رازی که انسان به آن سر سپرده است تا هر دم از نو زنده شود و خود را بازیابد. بازیافتن و جستن رمز بودن است.

 

کورش زعیم از رهبران جبهه ی ملی درون کشور از زیر سایه شوم حکومت این پیام را فرستاده است:

… به این امید که سال نو آغازی برای برونرفت ستم و دروغ و غارتگری و خیانت از میهن اهورایی ما باشد. به این امید که سال نو آغازی برای عقب نشینی خودکامگی و تنگ اندیشی، و پگاهی برای راستی و آزاداندیشی و سروری مردم باشد. ما ایرانیان سرانجام کشور خود را پس خواهیم گرفت و به جهانیان نشان خواهیم داد که ایرانی راستین هنوز هست و تا ابد خواهد بود. ما ایرانیان دوباره پیشاپیش کاروان تمدن گام برخواهیم داشت و دوباره جهانیان را از آزادگی و خرد و دانش خود شگفت زده خواهیم کرد.

دوست شاعرمان عیدی نعمتی نوروزانه ی خود را چنین ارسال می کند:

… اگر چه هنوز سوز زمستان رهامان نمی کند و چشم اندازها همه برف است، روی تقویم زندگی  در بستر لایه لایه حس زیبایی در جان آدمی رو به گل های بادبان گشوده درخیال، رو به هر چه زیبایی در گستره ی طبیعت در گستره ی جان، به شادخواری  دل به بهار می سپریم و سبز یله می دهیم به لحظه ها و با قناعت بوسه ای بر گونه ها یا دادن شاخه گلی به یکدیگر، نوروز را جشن می گیریم. نوروز یعنی هیچ زمستانی ماندنی نیست.  گذرانتان  بهارانه و نوروز بر شما خجسته باد.

محمدتقی اسماعیلی دوست و همکار ارجمندم در پیام نوروزی خود می گوید:

بر سر سفره ی احساس اگر جایی بود

سخن ساده ی تبریک مرا جا بدهید

سین هشتم سخن ساده ی تبریک من است

جا سر سفره اگر نیست به دلها بدهید

سیدعلی صالحی شاعر نامدار ایرانی می سراید:

یک لحظه به عیش اسم یار قرن ها را تحمل کرده ایم.

یا… یار

یار درست آفرینه آزادی!

روز نو … تویی به این همه هزاره

که عبارت عید. عبارت امید است. عبارت عشق است . …

همین و خلاص…!

در آخر برای همه ی شما عزیزان که در این سال ها همکار و همراه و یاور و پشتیبان ما بوده اید، هم قلمی، هم قدمی و هم مالی سالی نیکو، موفق، و شاد آرزو می کنم. و برای سرزمین مادری مان ایران آزادی، سربلندی و شادی خواهانم.

برآمد باد صبح و بوی نوروز/ به کام دوستان و بخت پیروز

مبارک بادت این سال و همه سال/  همایون بادت این روز و همه روز

                                                                           سعدی

هر روزتان نوروز نوروزتان پیروز