نگاهی به فیلم طبیب

کارگردان: فلیپ اشتولتسل
فیلمنامه: جان برگر براساس رمانی از نوا گوردون
بازیگران: بن کینگزلی (ابن سینا)، تام پین (راب کول)، اما ریگبی (ربه کا)، الیوور مارتینتس (شاه علا الدوله)، الیاس مبارک (کریم از شاگردان ابوعلی سینا)، استلان اسکارسگراد (اولین استاد راب کول)
محصول: آلمان ۲۰۱۳

در سده یازده میلادی، راب کول یک بچه ی فقیر معدنکار انگلیسی است که مادرش را بر اثر بیماری حصبه از دست می دهد. او پس از این اتفاق و تحت تاثیر یک طبیب تجربی دوره گرد تصمیم می گیرد برای نجات بیماران به تحصیل علم پزشکی بپردازد و به همین خاطر همچون مریدی با استاد خود همراه شده و از او می آموزد. سالها بعد و در حالیکه به سن بلوغ رسیده، در شهری به طبیبی یهودی برمی خورند که چشمان استادش را عمل کرده و او را از کوری نجات می دهد. جوان از طبیب یهودی می شنود که برای دست یافتن به این علم باید راهی شرق شود و نزد حکیم حکیمان به نام ابن سینا برود. او پس از یکسال و با مشقت فراوان به اصفهان می رسد و چون مسیحیان اجازه تحصیل نداشتند خود را یهودی معرفی کرده و به دانشگاه طب ابو علی سینا راه پیدا می کند. مدتها بعد به خاطر کالبدشکافی پنهانی یک جسد توسط روحانی شهر مورد تکفیر قرار گرفته و قاضی شهر او و استادش ابوعلی سینا را به مجازات اعدام محکوم می کند.!

physician_poster

***

حدود دو سال پیش خبری حاکی از ساخت فیلمی درباره ابوعلی سینا در رسانه های جهانی منتشر شد که بسیاری از ایرانی ها را دچار غرور و بالندگی کرد. برخی از میهن پرستان، دست اندرکاران و فیلمسازان ایرانی را سرزنش کردند که چه نشسته اید آلمانی ها دارند درباره بزرگان علم ما فیلم می سازند و خود حرکتی نمی کنیم. عده ای از ایرانیان خارج از کشور هم سرمست از اینکه این بار یک فیلم تاریخی توسط غربی ها درباره یک شخصیت بزرگ ایرانی ساخته خواهد شد منتظر بودند که چهره منفی تصویر شده از ایرانی ها با فیلم هایی چون دوگانه سیصد تا حدودی از ذهن جهانیان پاک شود! سرانجام فیلم حکیم محصول کشور آلمان و به زبان انگلیسی بر روی پرده های سینما رفت، اما این بار هم انتظارات ملی گرایانه ایرانیها را برآورده نکرد و باز هم تاریخ ایران با دخل و تصرف و تحریفی ناشیانه و بدون تحقیق عادلانه به تصویر کشیده شد با این تفاوت که این بار بر خلاف فیلم سیصد ایرانیها دراین باره سکوت کردند که خود می تواند بنای طرح سئوالی عمومی در جامعه ایرانی و شنیدن نقطه نظرات مختلفی باشد.
فیلم حکیم برخلاف تصور بسیاری درباره ابوعلی سینا نیست، بلکه درباره یک جوان مسیحی مشتاق علم پزشکی است که در بخشی از فیلم به سراغ ابوعلی سینا در شهر اصفهان می رود و طبق آنچه در رمان طبیب نوشته گوردن آمده سرانجام هم این جوان اولین کلینیک پزشکی را در لندن افتتاح می کند. در واقع نام حکیم لقبی برای راب کول می باشد و نه لزوما آنچه که ایرانیان برای نام حکیم ابوعلی سینا متصور شده اند. فیلم طبیب از لحاظ سینمایی و جلوه های بصری به لحاظ فیلمبردرای، کارگردانی، تدوین، نورپردازی، طراحی صحنه و گریم در حد یک فیلم متوسط تاریخی است. در جستجویی که در چند سایت معتبر نقد فیلم داشتم هیچ نقدی درباره این فیلم در این سایتها مشاهده نشد که خود تعجب آور بود. از لحاظ تاریخی جا دارد که یک تاریخ شناس و یا یک ایران شناس بی تعصب در این باره نظر کارشناسانه بدهد اما با استناد بر آنچه عموم ما ایرانیان در کتب و شواهد تاریخی دیده و خوانده ایم حداقل می دانیم که ابوعلی سینا نه در اصفهان بلکه در همدان و نه بر اثر خودکشی بلکه به خاطر بیماری قلنج درگذشت. همین دو نکته نشان می دهد که تولیدات سینمای غرب هیچگاه به خود زحمت اندکی تحقیق و یا مشورت با کارشناسان ایرانی در این زمینه نمی دهند و بیشتر مایلند ایران و ایرانیها را حتی اگر ابوعلی سینا هم باشد همانطور که خود مایلند به تصویر بکشند و این از غربی ها که الگوی تحقیق و تفحص عادلانه هستند دور از انتظار است!
در فیلم طبیب ایرانیان سده یازده میلادی مردمانی ضد مسیحیت معرفی می شوند که حق تحصیل ندارند و به همین خاطر جوان جویای علم طب برای راهیابی به دانشگاه بوعلی در اصفهان خود را به دروغ یهودی می نامد و در جایی هم به صورت پنهانی به تشریح جسد یک مرده می پردازد که رازش برملا شده و دستگیر می شود که هر دوی اینها طبق مستندات تاریخی واقعیت ندارد. در یکی از سکانس های نهایی نیز کار به جایی می رسد که برای مداوای شاه وقت در اصفهان ابوعلی سینا در کسوت دستیار راب کول جوان در آمده و با حیرت نظاره گر معالجه شاه توسط پزشک جوان مسیحی می شود! کاش اثری با بودجه ۶۰ میلیون دلاری حداقل با صرف چند هزار دلار از توصیه ها و مشاوره های یک کارشناس آگاه به تاریخ آن دوران استفاده می کرد تا بتواند تصویر صادقانه ای از یک دوره تاریخی به بینندگان ناآشنا به وقایع آن دوره بدهد.
برای قضاوت درباره فیلم طبیب یا باید آن را یک فیلم تخیلی دارای یک شخصیت فرعی به نام ابوعلی سینا نامید و یا اگر قرار است یک فیلم تاریخی باشد باید نسبت به صحت وقایع تاریخی آن معترض بود. شاید خود ابوعلی سینا در جایی که از دید نویسنده فیلم جام زهر را در برابر شاگردش می نوشد واقعا پیش بینی می کرده که روزی یک فیلم غربی زهر خودش را به او خواهد ریخت و به همین خاطر آن جام زهر را زودتر نوشید.
آقای سر بن کینگزلی بازیگر نقش ابوعلی سینا که هیچ شباهتی هم به او ندارد در مصاحبه ای با روزنامه نگار ایرانی دویچه وله آلمان درباره قبول این نقش و آشنایی اش با ایران چنین گفته است «اگر خانم جوانی که با او مدت کوتاهی هم کار می‌کردم برایم توضیح نمی‌داد، نمی‌دانستم که ابن‌سینا چه گنج گران بهایی بوده است، اما می‌دانستم که جهان اسلام در آن زمان در رشته‌های علمی گوناگون مانند ریاضیات، شیمی، ستاره‌شناسی و جغرافیا پیشرفت‌های برق آسا و اکتشافات بسیاری داشته، در حالی که اروپا به اصطلاح سده‌های تیره را طی می‌کرد، به‌ویژه ایران عصر طلائی خود را می‌گذراند. دورانی بارور، خلاق و جذاب بود”.
با توجه به اینکه این چندمین بار است که فیلم هایی درباره ایران و ایرانیها (بدون دخترم هرگز، اسکندر، سیصد) در سینمای غرب بدون پشتوانه درست تاریخی و جامعه شناسانه در دنیا به نمایش در می آید، جا دارد که جامعه ایرانی تحت عنوان یک بیانیه محکم نسبت به این نوع حرکت های بی اعتنا و سهل انگارانه اعتراض خود را اعلام نماید. اگرچه ممکن است خیلی ها بر این باور باشند که در برابر رسانه های قدرتمندی که اینها به دست دارند صدای ما به گوش کسی نمی رسد، اما همه چیز با سماجت و پشتکار جدی می تواند تاثیرگذار باشد.

* عارف محمدی فارغ التحصیل ادبیات فارسی و سینما از ایران و مددکاری اجتماعی از کالج جورج براون در کانادا است . به عنوان منقد فیلم با رسانه های ایرانی چون شهروند و رادیو زمانه همکاری داشته و بیش از ده سال است که برنامه تلویزیونی فیلم و سینما را تهیه و اجرا می کند. مستندسازی از دیگر فعالیت های او در زمینه سینماست.
Arefcinema@yahoo.com
www.newwaveartistic.com