هجدهمین کتاب ماه تهرانتو، جمعه ۲۷ جون ۲۰۱۴، در یکی از سالن های مرکز امور شهری نورت یورک با نگاهی به کتاب های هنرمند برجسته ی ایران، پرویز تناولی برگزار شد.
فرشته مولوی، برنامه ریز و گرداننده ی این جلسات، در آغاز از مهدی پوریان برای اسلایدشویی از پرویز تناولی و ایجاد صفحه فیس بوکی برای این برنامه تشکر کرد. همچنین از یاری دهندگان همیشگی در برگزاری این جلسات، کیوان مهجور از مونترال برای پوستر و نشریه شهروند برای آگهی و اطلاع رسانی سپاسگزاری کرد.
از آنجا که این نخستین بار بود که کتاب های هنری در برنامه کتاب ماه تهرانتو بررسی می شد، مولوی دلیل عدم پرداخت به این گونه کتاب ها را چنین بیان کرد: کتاب های هنر، در مجموعه کتاب های فارسی، بیشتر ترجمه، تخصصی و تصویری هستند و متن کمی دارند. در نتیجه پیدا کردن کتاب هایی که در ساختار و چارچوب کتاب ماه تهرانتو بگنجد، سخت بود.
او گفت، به سهم خودم خوشحال و قدردانم که حال که در هجدهمین برنامه به سراغ کتاب های هنری رفته ایم، نخستین نشست نقد و بررسی کتاب هنری با دو هنرمند برجسته ی هنرهای تجسمی ایران یعنی آقای تناولی و آقای نامی پر بار خواهد شد.
مولوی با اشاره به اینکه هیچ یک از این دو هنرمند ناشناخته نیستند، در مورد تناولی گفت، به نوعی پرویز تناولی در تاریخ هنر معاصر ایران بی مانند است. این بی مانندی در بنیاد برمی گردد به اینکه استعداد و انرژی و پویایی هنری پرویز تناولی تجلی های گوناگونی پیدا کرده و در یک هنر متوقف نشده است. ویژگی دیگر کارهای تناولی این است که دستاوردهای هنر ایران را در کارهای خودش یک بار دیگر زنده کرده است. تناولی تنها هنرمندی ست که این همه کتاب در زمینه ی هنر ایران منتشر کرده است. کتاب های نفیس و ارزشمندی که تا آنجا که من می دانم حدود بیست و پنج کتاب است که مطمئنا از این هم بیشتر است.
مولوی در ادامه از غلامحسین نامی دعوت کرد تا با حاضران سخن بگوید.
نامی ضمن تشکر از خانم مولوی برای پرداختن به هنرهای تجسمی این گله را هم کرد که در شهری مثل تورنتو، با وجود یک کامیونیتی ایرانی فرهیخته، چطور می شود که هنر تجسمی مغفول واقع می شود و بحث و گفت وگویی در این مورد وجود ندارد.
نامی علت اصلی حضورش در این برنامه را آشنایی پنجاه ساله با پرویز تناولی خواند و گفت: از وجود پرویز تناولی به خاطر شخصیت اش و به خاطر نگاهش به هنر ایران و حساسیتی که نسبت به فرهنگ ایران دارد، همیشه لذت برده ام و قابل احترام بوده برای من. او اثرگذارترین هنرمند جنبش نوگرای ایران است مخصوصا در زمینه ی مجسمه سازی.
نامی سخنانش را در دو قسمت ارائه کرد. بخش اول، تناولی مجسمه ساز و بخش دوم تناولی پژوهشگر و مولف یک سری کتاب های درجه یک.
او قبل از آن یک بیوگرافی کوتاه از تناولی ارائه داد تا حاضران با او بیشتر آشنا شوند.
پرویز تناولی در سوم فروردین ۱۳۱۶، در محله ی دروازه شمیران تهران متولد شد. در نوجوانی عاشق موسیقی بود و ویلن را دوست داشت و پیش استادانی شروع به تمرین ویلن کرد. در دبیرستان ادیب هم تحصیل می کرد. در نوجوانی یک ماسک از صورت ابوالحسن صبا درست کرد که امروزه آن ماسک در موزه ی صبا وجود دارد. بعد به هنرستان کمال الملک رفت و در هنرستان هنرهای زیبا سه سال دوره ی مجسمه سازی را گذراند و با پولی که از تدریس موسیقی جمع کرده بود، در سال ۱۳۳۵ برای ادامه ی تحصیل به اروپا رفت. در آکادمی هنرهای زیبای بِرِرا در ایتالیا نزد مارینو مارینی از مجسمه سازان بزرگ معاصر ایتالیا کار کرد و با درجه ی ممتاز فارغ التحصیل شد و به ایران بازگشت.
همزمان با بازگشت، آتلیه کبود را راه انداخت که در حقیقت سکوی پرش پرویز تناولی بود به دنیای هنر مجسمه سازی ایران. مجموعه مجسمه های “هیچ” تناولی که معروف ترین مجسمه های او هست، مجسمه هایی به نام “قفل و قفس”، “دست ها”، “ساغر ایستاده” و “پرسپولیس” از کارهای معروف او هستند. مجسمه پرسپولیس در حراج کریستی در دوبی، برای اولین بار به قیمت دو میلیون و هشتصد و چهل و یک هزار دلار به فروش رسید و اولین بار بود که رکورد فروش آثار هنری ایرانی در حراج کریستی را شکست. ۱۳ مجسمه او در موزه هنر مدرن در وین و نیویورک، ۱۴ مجسمه در شیراز، اصفهان، سئول، لندن و داکار و موسسه مینیاپولیس نیویورک در جاهای مختلف نصب شده است.
نقش پرویز تناولی در جنبش نوگرایی در هنر نقاشی و مجسمه سازی ایران
به گفته ی نامی، تناولی کسی بود که بهره گیری آگاهانه از عناصر سنتی در حیطه ی هنرهای تصویری و شعر و ادبیات غنی ایران را آغاز کرد.
نامی گفت: نگاه به دنیای غرب و آغاز مدرنیسم در هنر معاصر ایران از سال ۱۳۰۰ شمسی آغاز شد. همیشه این بحث در حیطه ی هنر ما بوده که هویت ایرانی در آثار هنرمندان ایرانی که نگاهی به دنیای غرب داشته اند، در کجا قرار می گیرد؟ آیا لازم است که هویت یک هنرمند از آثارش تعیین شود؟ و اینکه چگونه هنرمند باید به هویت و سنت خودش نگاه کند؟
دومین مشخصه ی تناولی، آگاهی هایی است که از مولفه های هنر مدرن دارد و هنر مدرن را با سنت ها و موتیف ها و نقش های عامیانه ایران با هم تلفیق می کند که کار بسیار مشکلی است و هر کسی قادر نخواهد بود این کار را انجام دهد، مگر اینکه فرهیخته باشد و آگاه به سنت ها و به زبان هنری ایران باشد و آنگاه می تواند به بازنگری به سنت ها بپردازد.
نامی افزود: از دهه ی چهل حرکت سقاخانه ای شروع می شود. بر این حرکت نمی توان نام مکتب نهاد، زیرا مکتب برای خود تعریفی دارد. مکتب باید دارای مانیفست باشد. یک گروه از هنرمندان ما تلاش داشتند ضمن نگاه به غرب و تکنیک های غربی و تحت تأثیر قرار گرفتن از پدیده های نو در دنیای غرب، ضمنا به این مسئله توجه داشته باشند که چگونه باید ایرانی بودن و هویت ملی آنها از طریق اثر هنری شان دیده شود. پرویز تناولی به عنوان بنیانگذار این حرکت به اتفاق حسین زنده رودی آن را آغاز می کنند. او خودش تعریف می کند، که یک روز من و زنده رودی تصمیم گرفتیم به شاه عبدالعظیم برویم. در بازار آنجا چشممان افتاد به پوسترهای کوچک که با رنگ های شاد و خطوط فارسی نستعلیق که اسم ائمه اطهار را نوشته بودند و یک سری موتیف های اسلامی که با هم ترکیب شده بود و ما هر دو خیلی خوشمان آمد. آن را خریدیم و با خود آوردیم. بعد از چند ماه، حسین زنده رودی شروع کرد تحت تأثیر این پوسترها، یک سری کار کرد که اولین کارش یک سر بریده است و کل کار سرشار از خط ریز فارسی ست که هیچ مفهومی نداشت و البته بعضی ها هم با کاربرد خط فارسی در نقاشی مخالف بودند.
سنت چیست؟
بی تردید بخشی از فرهنگ جوامع انسانی را سنت ها و آئین های آن تشکیل می دهد. سنت ها در زمان خودشان پیشرو هستند، ولی وقتی زمان از آنها می گذرد، اسمشان را سنت می گذاریم. سنت ها به مثابه ریشه های فرهنگی هر قومی همواره قابل احترام و بازنگری است.
سنت عبارت از شیوه های رفتاری، سلیقه ها و باورهایی که از نسلی به نسلی دیگر به عنوان بخشی از فرهنگ انتقال می یابد. سنت سلیقه ها و باورهای نسل های گذشته است که هرگز نمی میرد و قابلیت انتقال به نسل های بعدی را دارد. بی تردید بخشی از هویت انسان، نشأت گرفته از تاریخ و گذشته ی اوست.
سنت ها دوگونه اند: یکی سنت هایی که جنبه ی پویا دارند، دیگری سنت های ایستا که قابلیت امروزی شدن ندارند. هنرمند فرهیخته کسی ست که قادر است به سنت های پویا دسترسی پیدا کند و از آنها هنری امروزی بیافریند.
حرکت سقاخانه
یکی از خصوصیات پرویز تناولی که از ابتدای جوانی تمام ذهن و روحش را گرفته بود، این بود که “من اگر به دنیای غرب نگاه می کنم و تکنیک های غربی را می گیرم، نه برای این است که غربی باقی بمانم، بلکه برای این است که وسیله ای در اختیار من قرار داده شود تا بتوانم سنت های خودمان، نقوش تزئینی و موتیف های بومی و عامیانه خودمان را به روز کنم” یعنی دسترسی پیدا کند به یک هنر با هویت ایرانی.
یکی از عوامل مهم تأثیرگذار در پیدایش جریان سقاخانه در دهه چهل، وجود دانشکده هنرهای تزئینی است. پرویز تناولی، هوشنگ کاظمی و اسد بهروزان نقش مهمی در ایجاد دانشکده داشتند. در واحدهای درسی این دانشکده، توجه زیادی به نقوش تزئینی و اسلامی و موتیف های عامیانه در جامعه می شد. تعدادی از دانشجویان این دانشکده پس از فارغ التحصیلی به همراه چند هنرمند دیگر در هنرشان به مسائل هویت ایرانی و فرهنگ تصویری ایران پرداختند. مسعود عربشاهی، حسین زنده رودی، صادق تبریزی، زنده یاد فرامرز پیل آرام، زنده یاد منصور قندریز، زنده یاد ژازه تباتبایی و ناصر اویسی، هفت هنرمندی بودند که به این امر توجه داشتند. وقتی نمایشگاهی از آثار این افراد در سال ۱۳۴۰ برگزار می شود، زنده یاد کریم امامی که منتقد هنر نقاشی بود، در دیدار از نمایشگاه می بیند نقوشی که در کارهای اینها به کار رفته چقدر شبیه نقوشی ست که در سقاخانه ها به کار رفته، اسم این جریان را می گذارد مکتب سقاخانه. در حالی که بعد از یکی دو سال وقتی با این افراد صحبت می کردیم، و می پرسیدیم شما جزو جریان سقاخانه هستید، می گفتند اصلا جریان سقاخانه چیست؟
نامی سپس توضیحاتی درباره سقاخانه برای جوانانی که آن را ندیده اند، داد و اصلی ترین افراد در جریان سقاخانه را پرویز تناولی و حسین زنده رودی خواند و گفت: این جریانی اثرگذار بود و راه را باز کرد برای آیندگان، که هنرمندان بدانند می شود به موتیف های سنتی و فرهنگ گذشته ی ایران بازگشت.
نامی البته نقد خود را به این شکل نگاه به هویت ایرانی نیز گفت و افزود: پرداختن به هویت الزاما، پرداختن به یک سری موتیف ها و شکل های ظاهری نیست. هویت یک حرکت زیربنایی ست نه روبنایی. متاسفانه در نقاشی معاصر ما از بعد از حرکت سقاخانه، در نزد بسیاری از نقاشان، به غلط به آن جنبه های ایستای سنت پرداختند نه پویای آن. یعنی یک سری موتیف های دستمالی شده و پیش پا افتاده را در گوشه و کنار کارهایشان می گذاشتند فقط برای اینکه بگویند ما ایرانی هستیم. در حالی که هویت شکل ظاهری ندارد. من معتقدم اگر هنرمندی آگاه به سنت ها و تاریخ خودش باشد و میراث هایش را بشناسد و زبان هنر امروز را هم بفهمد، هر کاری که بکند دارای هویت ملی خودش است.
تناولی پژوهشگر و مولف
نامی به بخش دوم سخنرانی اش، یعنی تناولی پژوهشگر و مولف، می رسد: تناولی، در عمر پنجاه ساله ی هنری اش، عاشقانه به دنبال کشف هنر در دست عشایر ایران بوده. کتاب هایش نتیجه ی یک عمر پژوهش است. نقش پرویز تناولی در آگاه کردن و روشنگری در هنر ایران بسیار بسیار بالاست. ما در تاریخ ۹۳ ساله ی هنر معاصر ایران نداریم کسی که مثل تناولی عمیقا به هنرهای سنتی و بومی ایران پرداخته باشد، بویژه در بخش بافته های ایران.
یکی از کتاب های مهم تناولی کتاب “فرش” است که در سال ۱۳۹۰ رونمایی شد. او در یادداشتی درخصوص توجه اش به فرش می نویسد: “از همان زمان که پا به دنیای فرش گذاشتم، به فکر داشتن سهمی از آن نیز شدم و اقدام به تهیه طرح هایی مناسب برای فرش کردم، اما پس از چندی دریافتم راه سختی را در پیش گرفته ام، اصول محکم و جا افتاده فرش ایران و قدمت چند هزار ساله آن، آن را به صورت هنری وِیژه و جدا از دیگر هنرها درآورده است، به همین جهت هم دخل و تصرف های نامعقول را نمی پذیرد. البته این به این معنی نیست که فرش ایران هنری منجمد و غیر قابل انعطاف است. نگاهی سریع و گذرا به دوره های مختلف این هنر به خوبی تحولات زنده و مستدام آن را نشان می دهد، اما این تحولات همیشه همگون و هماهنگ با دنیای بهشت گونه فرش بوده است… با توجه به همه این امور دست به کار فرشبافی شدم اما هیچ گاه درصدد آمیختن طرح های نقاشان اروپایی و یا چیزی برگرفته از آنها نشدم و اساس هر دسته از فرش های خود را چه تصویری، چه شیری و چه گبه بر اساس این فرش ها بنا کردم.”
یکی دیگر از کتاب های تناولی، “افشار ـ دست بافته های ایلات جنوب شرقی ایران” که در سال ۱۳۸۹ به چاپ می رسد. افشار را می توان کتاب جامعی درخصوص افشارها با رویکرد معرفی دست بافته های آن دانست که ثمره ی تلاش و تحقیقی میدانی و کتابخانه ای است. افشارها در کرمان هم زندگی می کردند و در این کتاب همراه با تصویر به موقعیت جغرافیایی و تاریخی و اجتماعی کرمان در نزد قوم افشار پرداخته است.
یکی از زیباترین و مهم ترین کتاب های تناولی، کتاب “گبه، هنر زیر پا” است. او در سال ۱۹۷۴ مقاله ای در مجله ی هالی در واشنگتن منتشر می کند و گبه را به دنیا معرفی می کند. با مقالات و کتاب تناولی درباره ی گبه بود که همه گبه را شناختند و آنقدر گبه ارزش پیدا می کند که حتی در دنیای غرب هم با قیمت های خوب به فروش می رسد، البته بعدها فرصت طلبان و تاجران فرش سوءاستفاده کردند و سفارش های تحمیلی به عشایر ایران دادند که سطح کیفیت گبه را پایین آورد.
پرویز تناولی درباره گبه خیلی صحبت کرده است. در جایی می گوید: آن زن عشیره ای که در روستای خودش نشسته و گبه را می بافد، رفتاری مثل یک هنرمند نقاش دارد. همانطور که هنرمند نقاش از ذهنیات و عواطف خودش، خارج از چارچوب ها و قواعد، برای خلق یک اثر هنری استفاده و کار می کند، یک زن عشیره ای هم در زمان بافتن گبه، درست در همین حالت قرار دارد. زن بافنده از غم ها و شادی ها و گرفتاری ها و مناظر و محیط اطرافش بهره برداری می کند.
کتاب دیگر تناولی “قالیچه های تصویری” است که در سال ۱۳۶۸ منتشر می شود. در پیشگفتار کتاب می گوید: “وجه تشخص قالیچه های تصویری در مقایسه با سایر قالی های ایرانی موضوع این تصاویر است. این قالیچه ها به جای نقش و نگارهای سنتی و معمول به انسان و گاه به حیوان در قیاس های غیرمعمول می پردازند که این شیوه در سنت فرش بافی ایران بی سابقه است. جنبش تصویرگرایی در فرش ایران که از اوایل سده سیزدهم تا اواسط قرن چهاردهم ادامه داشت یکی از پرهیجان ترین جنبش های هنری تاریخ کشور ما است که هنر مردمی بود.”
کتاب دیگر او، “قالیچه های شیری فارس” است. وقتی تناولی این قالیچه ها را کشف می کند و با روستائیان و عشایر راجع به اینکه چرا شیر در قالیچه ها بافته شده، معتقد است دلیل آنها این است که شیر در تاریخ ایران اهمیت زیادی دارد، مخصوصا در بین عشایر. شیر نشانه ی قدرت، برازندگی، مردانگی و پایداری است و زن عشایر قالیچه های شیری را به این دلیل می بافد که می گوید مرد من باید صفات شیر را داشته باشد.
در “سنگ قبرها” که در سال ۱۳۸۶ منتشر کرد، به نقوش روی سنگ قبرها توجه کرده که اینها نمونه های ارزشمندی از هنر مجسمه سازی و پیکرتراشی در دوره های مختلف به شمار می رود.
در کتاب “ترازو و سنگ”، پرویز تناولی نگاه بسیار زیبایی دارد به المان های سنگ و ترازو و ۳۳۰ نمونه از ترازوها و سنگ ها را در این کتاب که در سال ۱۳۸۷ منتشر شد، آورده است. او می گوید به نظر می رسد این افراد صنعتگر معمولی نبودند. ما شاهد ترازوهایی هستیم که اشعار فارسی به شکل متبحرانه ای روی آن ها حک شده و حاصل کار به چیزی فرای ترازو تبدیل شده است.
کتاب دیگر “قفل های ایران” (۱۳۸۶) است که در دنیا بی نظیر است. قفل های آویز تنها در دنیا در دست ایرانیان ساخته شده از دوره ی ساسانی تا اواخر قاجاریه. تناولی رفته پیرمردهایی را پیدا کرده در روستا و وادارشون کرده که بنشینند قفل بسازند و او فیلم بگیرد. این قفل ها بی نظیرند. تناولی حدود هفتصد قفل از دوره های مختلف جمع آوری کرده و در آمریکا هم به نمایش گذاشت. تناولی از این قفل ها برای ساختن مجسمه هم استفاده کرده است.
“طلسم، گرافیک سنتی ایران”، کتابی ست در مورد رمل، اسطرلاب و طلسم که در جریان سقاخانه از این موتیف ها بسیار استفاده شده است. تناولی سی سال روی این مسائل پژوهش و کتاب را در سال ۱۳۸۵ منتشر کرد. او می گوید: در این کتاب ابزار، اسباب ها، شکلک ها و طرح های مورد استفاده ی رمالان و دعانویسان ایرانی به لحاظ گرافیکی و استفاده و کاربرد آنها در فرهنگ مردمی بررسی شده.
این اسباب و شکلک ها که نویسنده از آنها به عنوان اشیا طلسمی یاد می کند، بخشی از یک فرهنگ از میان رفته است.
“سرمه دان” کتابی ست که در سال ۱۳۸۳ منتشر می کند. این کتاب گنجینه ی بسیار زیبایی از سرمه دان هایی است که اشکال بسیار زیبایی دارند.
دست بافته های دیگری که تناولی به آن ها پرداخته “تاچه و جُل”(۱۳۷۷) که تاچه همان خورجین است که روی قاطر می انداختند. این خورجین ها واقعا نقش های زیبایی دارند. عشایر ایران در فضایی که نفس می کشیدند عجین با هنر بوده، هر حرکتی که می کردند ضمن اینکه کاربرد روزمره داشته، روی فرش زندگی می کردند، از خورجین استفاده می کردند، و یا … ولی نقش های زیبایی داشته و عاشقانه از محیط اطراف بهره گیری شده است.
“سفره و نمکدان”(۱۳۷۶) و “نان و نمک” (۱۳۷۰) از کتاب های دیگر اوست.
سفره های کامو، که قومی از عشایر هستند، با نقش های زیبا بافته می شوند و هیچ دو سفره ای مثل هم نیستند، درست مثل گبه. به قول تناولی، چون بافنده گرفتار سلیقه ی خریدار و فشار سفارش دهنده نبوده، سفره هایی که بافته شده اند، کاملا برآمده از احساس و قریحه ی دختران و زنان کامویی است و هر کدام از آنها یک اثر هنری است.
بعد از پایان سخنرانی، فیلمی کوتاه از مجسمه های قفل پرویز تناولی به نمایش درآمد و پس از آن بخش پرسش و پاسخ برگزار شد.