۲۸نوامبر تا ۵ دسامبر ۲۰۱۳
سهم ملت عرب در ایران؛ ستم ملی، پاکسازی قومی و فاجعه آلودگی آب و زمین و آسمان
ملت عرب اهواز، ملل مبارز ایران
نود سال از کوشش های بی وقفه و مستمر حاکمان مستقر در تهران برای محو تاریخ و ادبیات و فرهنگ ملت عرب اهواز در اقلیم عربستان (که زمانی مملکت عربستان نامیده می شد و اکنون خوزستان) می گذرد. پانصد سال تاریخ سلاله های عرب در این اقلیم را در هیچ کتاب درسی تاریخ نمی بینید. کودک عرب وقتی وارد مدرسه می شود گویی در خلاء تاریخی به دنیا آمده است. افزون بر منع آموزش به زبان مادری، او فقط باید شعر شاعرانی را بیاموزد که “عرب” را دشمن اند. نه از ابن معتوق سخنی می رود، نه از علی بن خلف حویزی و نه از ملا فاضل وعباس عباسی. قضیه – اما – اکنون از ستم مضاعف ملی هم گذشته است.
محافل ناسیونالیست و عرب ستیز در هر دو حاکمیت پهلوی و جمهوری اسلامی همواره از هر دو روش سخت افزاری و نرم افزاری برای پاکسازی قومی ملت عرب در اقلیم عربستان ایران استفاده کرده اند. استراتژی فرمانروایان تهران از سال ۱۳۰۴ شمسی و سقوط واپسین فرمانراوی عرب این اقلیم چنین بوده است: ملت عرب را در این اقلیم در اقلیت قرار دهند تا در نهایت بتوانند با انقراض این ملت “انیرانی” از شرش رها شوند.
افزون بر غصب هزاران هکتار از زمین های کشاورزی روستاییان عرب در دو ساحل کارون واز شوشتر تا محمره (خرمشهر) در دوران ریاست جمهوری علی اکبر هاشمی رفسنجانی، حاکمیت با بستن سدهای فراوان بر رودخانه های این منطقه وخشکاندن بخش هایی از تالاب “هور العظیم”، مرگ منبع زندگی میلیون ها انسان یعنی شط کارون را هدف قرار داده است. به اینها اضافه کنید، آلودگی آب و هوای شهر اهواز که طبق گفته سازمان ملل در صدر شهرهای آلوده جهان قرار دارد. اینها ناشی از سوختن گاز چاه های نفت و نیز کارخانه های سم ساز نظیر”کربن بلاک” در خود شهر است. آمار سرطان و سکته قلبی در این استان از همه جای دیگر ایران بالاتر است. اکنون باران های اسیدی و اتمی نیز به این لیست مرگساز اضافه شده است. در واقع سهم ملت عرب و دیگر بومیان اقلیم عربستان، دود و اسید و اورانیوم، توفان های ریزگرد، سرطان و بیماری های پوستی و قلبی و روانی، گاومیش آبادها، ملاشیه ها، شیلنگ آبادها وحصیر آباد هاست و سهم فرمانروایان ساکن کاخ مرمر وپاستور و سرمایه سالاران و ملی گرایان آریایی ساکن جماران و فرمانیه و زعفرانیه و دیگر محله های شمال تهران، پول هنگفت است و ویلاهای افسانه ای وآب وهوای خوش.
اینها سیل و زلزله یا بلایای طبیعی نیستند. بلکه فاجعه ای وخیم و حاصل جهان بینی مرکزنشینان مسلط بر حاکمیت در تهران و سوء تدبیر آنان است. اینان می خواهند آب کارون را به قیمت ویرانی کشاورزی و آلودگی آب و محیط زیست شهرهای این استان به دیگر مناطق مرکزی ایران منتقل کنند وهیچ اقدامی برای انتقال کارخانه ها و تاسیسات صنعتی آلوده به خارج شهرها انجام نمی دهند. اگر کارون و هور العظیم خشک شود باکی نیست، مهم آبشار پول نفتی است که از آن حوالی توسط “برادران کمونیست چینی” روانه تهران می شود تا مرکز را آباد سازد.
شاعران ناسیونالیست شان، مرگ عرب را آشکارا طلب می کنند و سیاست پیشگان شان، پنهانی برای این مرگ، ساز وکار می سازند: با چوبه های دار، باران اسیدی خفه کننده، خشکاندن شط کارون و ده ها برنامه سیاه دیگر. و در جایی که رییس جمهور پیشین و رهبر جمهوری اسلامی سخن از ضرورت افزایش جمعیت می کنند، ماموران شان لوله های رحم زنان عرب را می بندند.
بیدادگران مسئول چوبه های دار آماده اند تا هر عربی را که به زنجیرها و دسیسه های مرگ آفرینان اعتراض کند بر آنها بیاویزند یا در زندانی که بدترین زندان ایران است محبوس کنند.
ملت دردمند عرب
شما برای جلوگیری از دوران چرخه مرگ حاکمان که اکنون و آینده شما و کودکانتان را هدف قرار داده، چاره ای جز مبارزه ندارید. مبارزه مسالمت آمیز مردمی. شما باید در نهادهای مدنی، فرهنگی و سیاسی متشکل شوید و از محیط زیست، از فرهنگ و هنر و زبان و زمین و آب و آسمان خویش دفاع کنید. نگذارید بداندیشان و عرب ستیزان، با ابزارهای فریب آلودشان، مرگ تدریجی را بر شما تحمیل کنند. مطمئن باشید که همه نیروهای آزادیخواه ملل ایران و جهان، در این راه پشتیبان شما هستند.
کانون مبارزه با نژاد پرستی و عرب ستیزی در ایران
بیانیه شماره ۱۵
۲/۱۲/۲۰۱۳
—
درپانزدهمین سالگرد قتل رهروان دلیر آزادی، یاد محمد مختاری و محمدجعفر پوینده گرامی باد!
«نزدیک شو، اگر چه حضورت ممنوع است»
یاران! همراهان! مردم آزادیخواه!
ارزش بارها پاسخگویی و روشنگری را دارد که چرا محمدجعفر پوینده و محمد مختاری، دو عضو مؤثر کانون نویسندگان ایران را در اقدامی سازمان یافته کشتند. پاسخ روشن است: خفه کردن صدای آزادیخواهانی که میکوشیدند با گسترش آزادی بیان بستری فراهم آورند که همگان، و از آن میان مخالفان خودکامگی، خفقان، فساد و بهرهکشی، بتوانند خواستههای خود را فریاد بزنند و برای تحقق آنها مبارزه کنند.
با برملا شدن قتل جنایتکارانه ی دو نویسنده ی آزادیخواه و عضو کانون نویسندگان ایران فریاد بلند دادخواهی بر ضد این تاریک اندیشی مرگبار، به ویژه در میان روشنفکران آزادیخواه و متعهد، بالا گرفت. البته کمی پیش از آن، داریوش فروهر و پروانه اسکندری سنگدلانه کاردآجین شده بودند. اما روشن است که قتلهای سیاسیِ زنجیرهای تنها محدود به این چهار تن نبود. آمران و عاملان قتلها برای حذف فیزیکی مخالفان و منتقدان مورد نظر خود کاملا با برنامه و سازماندهی شده عمل میکردند. سررشته ی این قتلها به سال ۱۳۵۸ می رسد. بسیارانی که می توانستند در آگاهی بخشی به مردم و اثرگذاری بر تحولات فرهنگی و اجتماعی سهمی داشته باشند در شهرهای مختلف به دست جوخه های مرگ از پا درآمدند، قتلهایی که به عمد به گونه ای انجام می گرفت تا پیام رعب و وحشت در جامعه بپراکند. نام دهها تن دیگر در فهرستهای منتشر شده آمده بود تا نوبتشان فرا رسد. برای دستگاه سرکوب، روشن اندیشان همواره مایه ی تشویش و هراس اند، زیرا روشنفکران متعهد موجودیت و منافع سرکوبگرانِ آزادی را به معارضه میگیرند.
این دو یار کانونی، روشنفکران آزادیخواه و جانباختگان راه آزادی اندیشه و بیان، نه به دلیلهای واهی یا بهانه های یاوهای که بعدها قاتلان بیان کردند، بلکه به سبب منشِ آزادیخواهانه و نقش روشنگرانه شان در گشودن زبان نقد و حق طلبی کشته شدند. یاران ما و همه ی کسانی که در این سرزمین آماج تیر و طناب دژخیمان قرار گرفتند قربانی نفرت کور سلسله ی سیاسی و اقتصادی و فرهنگیِ استبداد شدند. شک نیست که زورگویان بهرهمند بقای خود را در جامعه ای فرمانبردار، ناآگاه و تسلیم شده میسر میبینند. اما عاشقان آزادی برای ایفای وظیفه ی انسانی، آگاهی بخشی همگانی، مبارزه با سانسور و خفقان، گسترش آزادی اندیشه و بیان بی هیچ حصر و استثناء و دفاع از تشکل قدم در راه نهاده بودند. یاران ما، مصلحت اندیش، عافیت طلب و دنباله رو قدرت نبودند، بلکه با تمام وجود به حقوق انسانی مردم و دفاع از آزادی میاندیشیدند.
فریاد اعتراض مردم در آذر ۱۳۷۷ گرچه به واکنشهای محدود و به راه افتادنِ مهارشده و ظاهرفریبانه ی دستگاه قضا و قانون انجامید، اما حاکمیت هیچ کوششی برای شناسایی ریشه های واقعی این جنایتهای سابقه دار و پرشمار و معرفی آمران اصلی به کار نبرد. با این همه، آگاهیهای زیادی در مورد آن در جامعه رواج یافته است. دادگاههای نمایشی فرصت بیان دردها و شناسایی ابعاد جنایتها را ندادند، بلکه فقط چند تن از عوامل اجرایی شناخته شده مدتی به زندان افتادند و سپس آزاد شدند. یکی از آنها نیز که زبان به اعتراف گشوده بود به صحنه ی خودکشی کشانده شد. هنوز شمار کثیری از آمران، عاملان، معاونان و مباشران همچنان در خفا مانده اند. طُرفه آن که چندی پیش یکی از عاملان اصلی قتلها در مجلس ختم مادر یکی از همگنانش شرکت کرد و بی هیچ پرده پوشی در برابر رسانه های دیداری ظاهر شد. پیام روشن بود: «نپندارید چیزی عوض شده است». اما نویسندگان متعهد با وجود این گونه پیامها همچنان به تلاش خود برای آزادی اندیشه و بیان ادامه میدهند.
در پانزدهمین سالگرد قتل جنایتکارانهی یارانمان، همراه با همه ی کسانی که نمیخواهند سر بر یوغ سکوت و بردگی فکری بگذارند بر پیمان خود در راه دستیابی به آزادی بیان بی هیچ حصر و استثنا برای همگان پای میفشاریم.
چنان که پیش از این بارها گفته ایم اگر هزار سال نیز بدین گونه بگذرد باز همچنان خواهان محاکمه و مجازات آمران و عاملان قتل تبهکارانه ی محمد مختاری و محمدجعفر پوینده و دیگر قربانیان قتلهای سیاسیِ زنجیرهای در دادگاهی علنی و عادلانه هستیم!
روز جمعه ۱۵ آذر ساعت ۲ بعد از ظهر در گورستان امامزاده طاهر گرد می آییم و مزار یاران جانباخته ی خود را گلباران میکنیم.
کانون نویسندگان ایران/۱۲ آذر ۱۳۹۲
—
بیانیه “کانون ایرانی کانادایی حقوق بشرـ تورنتو” به مناسبت ۱۰ دسامبر روز جهانی حقوق بشر
به ایرانی کشی در ایران پایان دهید. اعدام ها و قتل های سیاسی را متوقف کنید.
روزی نیست که در صفحات روزنامه ها و وبسایت ها خبری از اعدام های فردی یا جمعی در ایران نبینیم و نخوانیم. بر اساس گزارش دکتر احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر در ایران از ژانویه ۲۰۱۲ تا جون ۲۰۱۳ تعداد ۷۲۴ تن از هموطنان ما توسط رژیم جمهوری اسلامی اعدام شده اند و نیز بر اساس گزارش دیده بان حقوق بشر تنها در هفته های پس از روی کار آمدن دولت روحانی ۷۱ نفر اعدام شده اند و شمار اعدام های ثبت شده پس از انتخابات تاکنون به ۳۲۰ تن رسیده است و این یعنی یک فاجعه انسانی.
به جرأت می توان گفت که پدیده شوم اعدام چه در ملاءعام و یا در پشت دیوارهای زندان و در درون سالنها نگاه نگران ایرانیان و افکار عمومی جهان را به خود معطوف نموده است و ایران را در رده بالای یکی از کشور های اعدام کننده قرار داده است. ایرانیان از خود می پرسند که رژیم را چه شده است و چگونه است که رژیم دیوانه وار دست به اینهمه جنایت می زند و آب از آب هم تکان نمی خورد. اینطور به نظر میرسد که رژیم دوباره راه اعدام و قتل مخالفان سیاسی خود را به طور گسترده در پیش گرفته است، زیرا به غیر از اعدام های سیاسی که هر از گاهی انجام می گیرد مثل اعدام فعالان سیاسی کرد، بلوچ یا عرب اهوازی و نیز در میان اعدام های غیر سیاسی هم گاه نام فعالان سیاسی به چشم می خورد.
حال این سئوال پیش می آید چگونه است که رژیم به مردم ایران و جهان الغا می کند که با بر سر کار آمدن دولت آقای روحانی راه تغییر را در پیش گرفته است و از همه می خواهد که به دولت جدید کمک کنند تا به اهداف خود دست یابد، در حالی که اساسی ترین اصول حقوق بشر را همچنان نه تنها به طور سیستماتیک نقض می کند، بلکه بر میزان نقض حقوق بشر در ایران نیز افزوده است.
علاوه بر اعدامها، پدیده دیگری که در ایران رو به افزایش و نگران کننده است پدیده مرگ تدریجی بسیاری از زندانیان سیاسی در زندان های جمهوری اسلامی و قتل های سیاسی است به طور مثال می توان از مرگ ستار بهشتی وبلاگنویس، افشین اسانلو از فعالین کارگری، هدی صابر (فعال سیاسی، زهرا بنی یعقوب از دانشجویان پزشکی، امیر جوادی فر، محسن روح الامینی، محمد و غلامرضا کامرانی، ابراهیم لطف الهی، البرز قاسمی، محسن دکمه چی، ذبیح اله محرمی که جسدش در ماه دسامبر سال ۱۹۹۹ در سلولش پیدا شد و بسیاری دیگر نام برد. نیز رِژیم همچنان سیاست سر به نیست کردن مخالفین سیاسی ـ مذهبی خود را در سراسر شهرها دنبال می کند که می توان از قتل عطا اله رضوانی، میعاد افشار، ایرج مهدی نژاد که همگی بهایی و در شهر بندرعباس توسط عوامل امام جمعه آن شهر از طریق کارد، شلیک گلوله و خنجر به قتل رسیده اند نام برد. بنابراین اینطور به نظر می رسد که تیم های ترور جمهوری اسلامی همچنان در سراسر شهرهای ایران فعالند و از مراکز و نهادهای قدرت در قتل وطن پرستان ایرانی دستور می گیرند و قوه قضاییه هم در امر پیگیری، معرفی و دستگیری این افراد کوتاهی می کند.
کانون ایرانی کانادایی حقوق بشر ـ تورنتو خواهان پایان دادن به همه این اعدام ها و قتل های سیاسی ـ مذهبی است و از طریق این بیانیه اعتراض و نگرانی عمیق خود را نسبت به روند رو به گسترش قتل شهروندان ایرانی ـ منتقد و دگراندیش….یا دگر مذهب ـ اعلام می دارد.
در پایان به همراه نهاد بین المللی دیده بان حقوق بشر خواهان (گذاشتن موراتوریوم)پایان دادن بر همه اعدام ها و نیز قتل های سیاسی ـ مذهبی در ایران می باشیم.
بس کنید! به ایرانی کشی پایان دهید.
اول دسامبر ۲۰۱۳
—
انتقادات تند داریوش مهرجویی در مراسم یادبود خواهرش ژیلا:
آلودگی هوا، همه را دارد می کشد!
ایسنا: داریوش مهرجویی با اندوه و تاثر فراوان از درگذشت خواهرش (ژیلا مهرجویی طراح صحنه و لباس سینمای ایران) گفت: یک چیزی مرا کُفری میکند و آن این است که چه چیزی ژیلا را کشت؟!
به گزارش خبرنگار بخش سینمایی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، این کارگردان سینمای ایران که در مراسم یادبود زندهیاد ژیلا مهرجویی عصر ۱۱ آذر ماه در خانه هنرمندان ایران سخن میگفت، در حالی که اشک میریخت و به سختی خود را کنترل میکرد، گفت: من خیلی غمگینم. ژیلا با استعداد بود و تصاویری در اینجا نشان داده شد که من از او ندیده بودم اما از یک چیز کفری میشوم و آن هم این است که چه چیزی ژیلا را کشت!
مهرجویی با اشاره به آلودگی هوای تهران ادامه داد: این آلودگی هوا، همه را دارد، میکشد. همه دوستان من سرطان گرفتهاند! عزتالله انتظامی در بیمارستان خوابیده است. این رییس محیط زیست ما کجاست، چه کار میکند؟ مردم ما از این آلودگی دارند، میمیرند.
کارگردان «هامون» که سخنانش را با لحن آرامی شروع کرده بود اما به مرور عصبانی شده بود، گفت: من بسیار خشمگین هستم. اهواز بدترین شهر جهان شده است، همه شما کامیونی را تجربه کردهاید که از کنار شما رد شده و کلی دود خارج کرده است.
مهرجویی که میان سخنان خود اشک میریخت و سکوت میکرد، گفت: خانم محیط زیست چقدر حرف، حرف حرف؟! ما یک تمدن ۲۵۰۰ ساله داشتیم و بزرگترین امپراتوری دنیا دست ما بود، چطور شده که اینگونه شدیم؟!
در میان سخنان داریوش مهرجویی، گوهر خیراندیش بازیگر سینما که در مراسم حاضر بود با صدای بلند خطاب به داریوش مهرجویی گفت: آقای مهرجویی دختر من «آناهیتا» هم در بیمارستان است و فقط ۲۰ درصد ریه دارد، او هم دارد میمیرد.
سپس داریوش مهرجویی اینگونه سخنانش را با تاسف ادامه داد: خواهر من هم زنده و شاداب بود اما …. مهرجویی در پایان سخنانش گفت: رییس محیط زیست این مملکت باید به من جواب بدهد نه اینکه فقط حرف بزند. شهردار عزیز کاری بکن همه دارند، میمیرند.
به گزارش ایسنا، در این مراسم که حدود دو ساعت به طول انجامید، سینماگرانی چون لیلا حاتمی، نیکی کریمی، علی مصفا، فرشته طائرپور، محمود کلاری، کوهیار کلاری، گوهر خیراندیش، رخشان بنیاعتماد، مهدی سلطانی، محمدمهدی عسگرپور، ابوالحسن داودی، نظامالدین کیایی، ملکجهان خزاعی، جعفر پناهی، پرویز نوری، ناصر چشمآذر، امین حیایی، مهتاب کرامتی، مرجان شیرمحمدی، مسعود رایگان، پگاه آهنگرانی، نگار آذربایجانی، احمد امینی، همایون ارشادی، رضا درمیشیان، مانی حقیقی، پروین صفری، مریم بوبانی، حبیب اسماعیلی، امیرعلی دانایی و… حضور داشتند.
—
نرگس محمدی، شهروند افتخاری شهر دانشگاهی لوون
کانون مدافعان حقوق بشر ـ نرگس محمدی، مدافع حقوق بشر به عنوان شهروند افتخاری شهر دانشگاهی لوون معرفی شد. بر این اساس یک نهاد مدنی شهر لوون با کمک سازمان عفو بین الملل روز ۲۷ و ۲۸ نوامبر از تقی رحمانی، همسر نرگس محمدی دعوت کرد تا به این شهر سفر کند.
به گزارش سایت کانون مدافعان حقوق بشر، تقی رحمانی در خصوص دلیل این دعوت گفت: “اول تجلیل از نرگس محمدی به عنوان فعال حقوق بشر بود که در سال ۲۰۱۲ به عنوان چهره مورد حمایت سازمان عفو بین الملل قرار گرفت. در نتیجه به درخواست نهادهای مدنی شهر در مراسمی در دانشگاه، نرگس محمدی و دو فعال دیگر حقوق بشر به عنوان شهروند و افتخاری پذیرفته شدند که من در این مراسم درباره فعالیت های نرگس محمدی توضیح دادم. همچنین به سوالات شرکت کنندگان در مورد وضع حقوق بشر و تحولات سیاسی اخیر پاسخ دادم که نشان از آشنایی افراد از اوضاع ایران داشت.”
رحمانی با بیان اینکه “در این مراسم ۶۰ نفر از مقامات و فعالان مدنی شهر و دانشگاهیان شرکت کرده بودند”، به دلیل دیگر اشاره کرد و گفت: “برای شرکت در یک کنفرانس از سوی گروه حقوق بشری عفو بین الملل در دانشگاه علوم سیاسی بود که از من دعوت شده بود تا سخنرانی کنم.”
او گفت که عنوان بحثش منطقه خاورمیانه، ایران و دموکراسی و جامعه مدنی بوده است که در جمع ۷۰ نفر از دانشجویان علوم سیاسی ایراد شده است. بحثی که با سئوالات زیادی نیز همراه شده است.
فرد دیگر شرکت کننده در این کنفرانس، یکی از استادیاران دانشگاه بوده است که تز دکترای خود را رابطه ایران و ترکیه انتخاب کرده بود.
رحمانی در ادامه گفت که همچنین از او خواسته شده بود تا به عنوان مخالفی که از نوجوانی با حکومت مشکل داشته است، از حس و تجربه خود برای کسانی بگوید که در سال آخر متوسطه هستند و می خواهند پلیس شوند.
او در خصوص این بخش از برنامه سفرش گفت: “وقتی از مسول این گروه ۳۰ نفری پرسیدم که چرا من باید برای این افراد سخن بگویم در توضیح گفت که این پلیس های آینده باید بدانند که هر متهمی مجرم نیست. بنابراین ما این افراد را در کلاس اجباری حقوق بشر شرکت می دهیم.”
شهر لوون توسط سه نهاد دولت، بخش خصوصی و جامعه مدنی پی ریزی شده است.
—
دستگیری ۱۶ نفر در ایران به اتهام «همکاری» با وبسایتهای «بیگانه»
رادیو فردا: معاون دادستان کرمان روز چهارشنبه، ۱۳ آذر، از دستگیری ۱۶ نفر در شهر کرمان به اتهام طراحی وبسایت برای «سایتهای آموزشی شهروند خبرنگار به سفارش شبکههای خبری غربی» و «همکاری با شبکههای بیگانه» خبر داد.
به گزارش خبرگزاری مهر، احمد قربانی گفت که این ۱۶ نفر توسط سازمان اطلاعات سپاه کرمان «شناسایی و دستگیر شدهاند» و افزود که «اطلاعات اولیه به دست آمده از بازجویی متهمین نشاندهنده و تصدیقکننده کلیه اتهامات وارده بر این افراد است».
وی در این باره گفت: «اتهام این افراد که در قالب یک شبکه پیچیده امنیتی-رسانهای فعالیت میکردند، اقدام علیه امنیت ملی از طریق همکاری با شبکههای بیگانه و طراحی سایت و تولید محتوی برای سایتهای ضد انقلاب به منظور براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی است.»
وی بیان داشت: «فرد اصلی باند که با عنوان مدیر شرکت، رهبری باند را بر عهده داشته است، شرکت در دورههای آموزشی وابسته به شبکههای رسانهای بیگانه در کشورهای ترکیه و مالزی را در پرونده دارد.»
احمد قربانی افزود: «برقراری ارتباط با اعضای شبکههای رسانهای معاند نظام اسلامی و طراحی و بهروزرسانی سایتهای آموزشی شهروند خبرنگار به سفارش شبکههای خبری غربی و دریافت بودجه از آنان از دیگر فعالیتهای متهمین است.»
معاون دادستان کرمان از اپوزیسیون جمهوری اسلامی با عنوان «ضد انقلاب» یاد کرده و معترضان سال ۸۸ را نیز «فتنهگر» نامیده و درباره «اتهامات» دیگر ۱۶ بازداشتی گفت که «اخذ سفارش از ضد انقلاب خارجنشین و طراحی سایتهای اصلی ضد نظام مقدس اسلامی و سایتهای مرتبط با فتنه ۸۸ از دیگر فعالیتهای این باند» است.
وی در ادامه اظهار داشت: «اعضای اصلی این باند ارتیاط نزدیک و همکاری زیادی با ضد انقلاب خارجنشین نیز داشته و خط و مشئ اصلی خود را از افراد فراری خارجنشین میگرفتند.»
احمد قربانی در مورد ارتباط این ۱۶ بازداشتی با خبر مربوط به دستگیری هفت نفر از کارکنان سایت «نارنجی» که روز سهشنبه مخابره شد توضیحی نداد.
دستگیری هفت نویسنده و عضو فنی سایت «نارنجی» در کرمان
بامداد سهشنبه، ۱۲ آذر، وبسایت «نارنجی» که در حوزه اطلاعرسانی فناوری اطلاعات در ایران فعالیت دارد، گزارش داد که هفت نفر از نویسندگان و اعضای فنی این سایت، توسط سپاه پاسداران دستگیر شدهاند.
وبسایت نارنجی که ساعاتی پس از انتشار خبر بازداشت نویسندگانش، از دسترس خارج شد، در توئیتر اعلام کرد که اعضایش بامداد روز دوشنبه در شهر کرمان بازداشت شدهاند.
وبسایت نارنجی در خبری در صفحه نخست سایت خود که بعداً از خروجی این سایت حذف شد نوشت: «بنا به دلایل نامعلوم بعضی از نویسندگان و اعضای فنی تیم نارنجی به نامهای علیاصغر هنرمند، عباس واحدی، علیرضا وزیری، نسیم نیکمهر، ملیحه نخعی، محمدحسین موسیزاده و سارا سجادپور توسط سپاه دستگیر شدهاند.»
سایت نارنجی در سال ۱۳۸۹ به عنوان بهترین سایت اطلاعرسانی در سومین جشنواره آنلاین وبسایتهای ایران برگزیده شد و در سال ۹۱ نیز برنده جایزه بهترین وبلاگ فارسی از نگاه دویچهوله شد.
—
صمد خطیبی، هنرمند ساکن هلند در تهران بازداشت شده است
رادیو زمانه: صمد خطیبی، هنرمند و فیلمساز ساکن هلند، پس از ورود به تهران بازداشت شده است.
بهگزارش تارنمای ندای سبز آزادی، صمد خطیبی، ۱۰ روز پیش در فرودگاه “امام خمینی” تهران برای ارائه پارهای از توضیحات بازداشت شده است.
بنا به این گزارش، نهاد بازداشتکننده صمد خطیبی از خانواده وی خواسته است که از رسانهای کردن خبر بازداشت وی خودداری کنند.
صبح روز چهارشنبه ۱۳ آذرماه، مأموران این نهاد با ورود به محل اقامت وی به تفتیش و ضبط برخی وسایل او پرداختهاند.
صمد خطیبی، در دانشگاه آزاد در رشته طراحی صنعتی تحصیل کرده و مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه صنعتی دلفت هلند را دارد. وی در انتخابات ریاست جمهوری اخیر در حمایت از ریاست جمهوری حسن روحانی فعالیت میکرد.
—
چهار فعال عرب ایرانی اعدام شدند
بی بی سی ـ چهار فعال عرب اهل شادگان واقع در جنوب غربی ایران، که به اعدام محکوم و پیش از ماه محرم از زندان کارون اهواز به مکان نامعلومی منتقل شده بودند، اعدام شدند.
بنا به گفته فعالان منطقه، مقام های استان خوزستان به خانواده زندانیان گفته اند که اقوامشان اعدام و دفن شدهاند. قرار است محل دفن این افراد، بعدا به خانوادههای آنها اعلام شود.
به گفته کریم دحیمی ، از فعال عرب ایران، از روز انتقال غازی عباسی، عبدالرضا امیر خنافره، عبد الامیر مجدمی و جاسم مقدم پناه به زندان کارون در تاریخ ۱۲ آبانماه سال جاری، به خانوادههای آنها هیچ پاسخ صریحی در خصوص وضعیت این زندانیان داده نشده بود.
آقای دحیمی به بیبیسی فارسی گفت که مسئولین زندان و مقامات قضایی با دادن این وعده به خانواده ها که هیاتی از تهران برای بررسی مجدد پرونده آمده و بازجوییهای تکمیلی در حال اجرا است، “آنها را سر کار گذشته اند”.
این زندانیان به اتهام تشکیل “کتیبه احرار” (گردان احرار) که به گفته نیروهای اطلاعاتی ایران یک گروه مسلح است دستگیر و متهم به اقدام علیه امنیت ملی، اقدام مسلحانه، فساد فیالارض و محاربه شدند.
آنها پس از اعلام حکم اعدام، در نامهای با ذکر اینکه دادگاهشان سال پیش “بعد از گذشت ۳ سال بلاتکلیفی در بازداشتگاههای اطلاعات” تشکیل شده، نوشتند که دادگاه “در مجموع بیشتر از دو ساعت و نیم طول نکشیده و بدون اینکه بتوانند از خود دفاع کنند، به اعدام محکوم شده اند”.
آنها همچنین در خصوص عضویتشان در “کتیبه احرار” گفتند که این موضوع در هیچ کدام از مراحل بازجویی عنوان نشده و تنها در دادگاه با این اتهام مواجه شده اند.
در بخش دیگری از این نامه، چهار زندانی با اشاره به کشف اسلحه شکاری از منزل خود نوشتند: “کارشناس اسلحه در شهادتنامه خود در دادگاه گفت که از سلاح های شکاری کشف شده هیچ گلوله ای شلیک نشده است ولی بازجویان اطلاعات به دادگاه فشار آوردند تا کارشناس را عوض کرده و کسی دیگر را جایگزین آن کنند تا شهادت بدهد که از این اسلحهها، تیراندازی شده است تا ما را به قیام مسلحانه متهم کنند.”
به اعتقاد فعالان عرب، زندانیان در طول بازداشت مورد آزار و شکنجه قرار گرفته اند. کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در ژانویه سال ۲۰۱۳ با انتشار بیانیهای ضمن اشاره به فشارهایی که بر این زندانیان آمده بود، از ایران خواست اجرای حکم اعدام فعالان عرب ایران را متوقف کند.
در همین حال بر اساس گزارشهای رسیده از شادگان، پس از اعلام خبر اعدام این چهار نفر، معترضان به اجرای حکم در این منطقه دست به اعتراض و تظاهرات زده اند.
گزارش شده که در پی درگیری این معترضان با نیروی انتظامی، شخصی به نام ولید جنامی خنافره براثر شلیک گلوله نیروی انتظای کشته شده است.
—
کودکان خیابانی قربانیان بیدفاع مینهای ایدز
به گزارش ایسنا، روند افزایشی انتقال جنسی ایدز در طول این سالها، مسئولان جدید سلامتی کشور را بر آن داشت که کوبندهتر بر طبل هشدارهایشان بکوبند و سخنانی بگویند و درخواستهایی داشته باشند که شاید تاکنون مشابه آن را حداقل از تریبونهای رسمی کمتر شنیده باشیم.
آمار ۳۳.۲ درصدی انتقال ایدز از طریق روابط جنسی پرخطر و در این میان سهم ۶۷.۵ درصدی زنان در ابتلا از این طریق از یک سو و رشد قارچ گونه ایدز در کمپهای ترک اعتیاد، زندانها و کودکان کار، البته به تعبیر وزیر بهداشت، مسوولان سلامت کشور را بر آن داشته است که بیپرده از این بیماری سخن بگویند و برای اطلاع رسانی بیشتر به جامعه و پیشگیری از انفجار مجدد مین HIV/ایدز، شکسته شدن خطوط قرمز جهت دفع خطر را خواستار شوند.
دکتر سیدحسن قاضیزاده هاشمی در حالی که «ایدز» را به «طاعون» تشبیه میکند، پنهان کاریها و دادن اطلاعات غلط را عاملی برای “تابو” شدن این بیماری میداند و با انتقاد از این روند در اطلاع رسانی از بیماری ایدز، میگوید:«افزایش روابط پرخطر از یک سو و پنهان کاری دسته جمعی میان مبتلایان به دلیل نگاه منفی در افکار عمومی از سوی دیگر سبب شده که در طول ۱۱ سال آمار ایدز در کشور به ۹ برابر افزایش یابد.»
بر همین اساس است که وزیر بهداشت از رشد سالانه حدود ۸۰ درصدی آمار ایدز در کشور ابراز نگرانی میکند و میگوید:«این آمار رشد بسیار بیشتر از اعداد و ارقام مربوط به تورم، افزایش قیمت مسکن و غیره است؛ این در حالیست که بحرانها در مورد تورم، افزایش قیمت مسکن و … را به راحتی در رسانهها عنوان میکنیم اما در مورد ابتلا به ایدز و آگاهسازی مردم درباره روشهای پیشگیری از آن پنهان کاریهای بسیاری داشتهایم. تا زمانی که تابوی این بیماری شکسته نشود، کنترل روند صعودی آن میسر نخواهد شد و با ادامه چنین مسیری تنها با پاک کردن صورت مسئله بر مشکلاتمان افزوده خواهد شد.»
دکتر علی اکبر سیاری، معاون بهداشتی وزیر بهداشت در این باره میگوید:«راه انتقال این بیماری از روش تزریقی در زندانها به مواد مخدر روانگردان و محرک جنسی در نوجوانان و جوانان تغییر کرده و این خبر بدی است؛ به طوری که یک جاده مالرو به اتوبان تبدیل شده است. بنابراین خطر انفجار مجدد انتقال ایدز وجود دارد. »
وی همچنین مواد انرژیزا و تبلیغی ماهوارهها و برخی آرایشگاهها درباره زیبایی، جوانی، لاغری و … را خطر بزرگی برای ابتلا به ایدز دانست.
ایدز و کودک گلفروش سرچهارراه
در این میان شاید بحث جدیدی که تاکنون کمتر از آن شنیده باشیم، آمار HIV/ایدز در کودکان کار است؛ به طوری که چندی پیش معاون بهداشتی وزیر بهداشت بیپرده از آن سخن گفت و زنگ خطر آن را به صدا درآورد و به این ترتیب با دیدن کودک گلفروش سرچهارراه، فال فروش محله و اسپند دودکن فلان خیابان، این نگرانی به دل میآید نکند که این کودک معصوم هم از قربانیان HIV/ایدز باشد.
در هر حال سیاری به مطالعه انجام شده بر روی یک هزار کودک خیابانی در شهر تهران اشاره میکند و میگوید:« بر اساس این مطالعه، شیوع HIV/ایدز در کودکان مورد مطالعه ۴.۵ درصد بوده است. این در حالیست که شیوع این بیماری در جمعیت عموم کشور یک دهم درصد است. بر این اساس میتوان گفت شیوع این بیماری در کودکان کار و خیابانی ۴۵ برابر جمعیت عادی است.»
آمار تکان دهنده ایدز و تاکید متولیان سلامتی بر تابوشکنی از این بیماری در مجموع گذر آمار مبتلایان به ایدز در کشور از مرز ۲۷ هزار نفر با علم به اینکه جمع زیادی از این بیماران یعنی حدود ۱۰۰هزار نفر یا از بیماری خود اطلاع ندارند یا هنوز شناسایی نشدهاند، زنگها را برای مسوولان به صدا درآوردهاند تا چارهای سازند.
—
حمایت کانون مدافعان حقوقبشر از تلاش برای لغو اعدام
رادیو آلمان: کانون مدافعان حقوقبشر روز چهارشنبه با صدور بیانیهای از راهاندازی کارزار “لغو گام به گام اعدام” حمایت کرد.
به گزارش کانون مدافعان حقوقبشر بابک احمدی (نویسنده و مترجم)، سیمین بهبهانی ( نویسنده و شاعر)، علی رضا جباری (نویسنده و مترجم)، فریبرز رئیسدانا (اقتصاددان و فعال سیاسی)، پروین فهیمی (فعال حقوقبشر – مادر شهید سهراب اعرابی)، اسماعیل مفتی زاده (فعال حقوقبشر)، محمد ملکی (فعال سیاسی و رئیس اسبق دانشگاه تهران) و محمد نوری زاد (نویسنده و فیلمساز) فراخواندهندگان اولیه کارزار”لغو گام به گام اعدام” هستند.
در این اطلاعیه آمده است که بعد از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ سیستم حقوقی ایران تغییر کرد و مجازاتهایی از قبیل سنگسار، قطع دست و پا، شلاق زدن، اعدام افراد کمتر از ۱۸ سال و … وارد قوانین کیفری ایران شد.
کانون مدافعان حقوقبشر این موارد را علت حساس شدن جامعهی بینالملل به “نقض قانونمند” حقوقبشر در ایران دانسته و افزوده است که علاوه براین در ایران برای بسیاری از جرایم نیز “مجازات مرگ” در نظر گرفته شد تا حدی که ایران بالاترین سرانه اجرای چنین مجازاتی را در جهان دارد.
بنا بر اطلاعیه کانون مدافعان حقوقبشر “معایب سیستم کیفری ایران که علم قاضی را در بسیاری از موارد جایگزین دلایل متقن حقوقی میکند نیز، مزید بر علت شده است و به همین دلیل شاهد صدور احکام غیرعادلانه ای هستیم که وجدان عمومی جامعه را می آزارد.”
این سازمان در نتیجه اعتراض خود را به “تعداد کثیر اعدامها” بهویژه اعدام متهمان سیاسی و عقیدتی اعلام کرده و نوشته است: «هم اکنون نیز طبق اطلاعات واصله از داخل زندانهای ایران بیش از دویست نفر با اتهامات متعدد سیاسی و غیر سیاسی و با قطعیت حکم صادره در نوبت مرگ ایستادهاند.»
حمایت گروهی از کارزار لغو گام به گام اعدام
دو روز پیش از اعتصاب نمادین زندانیان در ۵ زندان ایران، تعدادی از نویسندگان و فعالان حوزه فرهنگ با انتشار نامهای حمایت خود را از کارزار “لغو گام به گام اعدام” اعلام کردند.
در نامهای که در حمایت از این کارزار منتشر شد آمد: «هر سال که میگذرد، مجازات اعدام در جمهوری اسلامی ایران قربانیان بیشتری میگیرد. ایران نسبت به جمعیتاش، بالاترین رتبه اجرای حکم اعدام را در جهان دارد. تنها در پنج سال گذشته بیش از سه هزار نفر در ایران اعدام شدهاند.»
در این نامه تاکید شده که مجازات در جمهوریاسلامی برای “تنبّه و تربیت مجرم و پیشگیری از تکرار جرم نیست”. امضاکنندگان نامه هدف از مجازات در ایران، به ویژه مجازاتهایی مانند شلاق، سنگسار و … را “انتقامجویی و ایجاد ترس در جامعه” خواندند.
به نوشته این گروه ” مجازات اعدام مهمترین حربه جمهوریاسلامی برای ایجاد وحشت در میان شهروندان” است. آنها به اعدام در ملاءعام، اعدامهای سالهای پس از انقلاب، کشتار هزاران زندانی سیاسی در ۱۳۶۷، قتلهای سیاسی ۱۳۷۷، و اعدامهای ماههای اخیر اشاره کردهاند.
این گروه خواهان پیوستن شهروندان و نهادها به کارزار ” لغو گام به گام اعدام” هستند.
—
گزارش مجلس از نقش سعید مرتضوی و بابک زنجانی در فساد تامین اجتماعی
رادیو آلمان: گزارش مجلس از عملکرد سازمان تامین اجتماعی موارد متعددی از فساد و اختلاس و عدم شفافیت را شامل میشود. بخشی از این گزارش به عملکرد سعید مرتضوی و معاملات سازمان تامین اجتماعی با بابک زنجانی مربوط است.
در جلسه علنی روز چهارشنبه (۱۳ آبان/ ۴ نوامبر) مجلس شورای اسلامی گزارش کمیسیون اجتماعی در مورد تحقیق و تفحص از سازمان تامین اجتماعی، شرکت سرمایهگذاری سازمان تامین اجتماعی (شستا) و شرکتهای تابعه قرائت شد.
گزارش تازه انتشاریافته مجلس از وضعیت سازمان تامین اجتماعی حاوی نمونههای متفاوتی از فساد، حیف و میل اموال و انتصابات مبتنی بر رابطه است. این گزارش ۸۴ صفحهای توسط هیئت تحقیق و تفحص مجلس تهیه شده است. مجلس در اردیبهشت امسال تصویب کرد که برای بررسی عملکرد سازمان تامین اجتماعی هیئت تحقیق و تفحص تشکیل شود.
سازمان تامین اجتماعی یکی از نهادهای پرقدرت اقتصادی وابسته به دولت در ایران است که بخش بزرگی از جمعیت ایران را پوشش میدهد. بنا به دادههای یکی از اعضای کمیسیون تحقیق، تا پایان سال ۹۱ این سازمان نزدیک به ۳۷ میلیون و ۵۰۰ هزار عضو اصلی و تبعی داشته است.
به ویژه در دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد بیش از پیش مدیریت این سازمان با منافع و خواستهای بحثانگیز دولت درآمیخت. تعویض ۸ مدیرعامل در این دوران و ترلزل ساختارهای مدیریت در سازمان تامین اجتماعی از جمله نشانههای رویکرد مشکلآفرین دولت در قبال این سازمان بود.
هدایا و حقوقهای نجومی
در گزارش هیئت تحقیق و تفحص به مبلغ نجومی ۶۰ میلیارد ریال برای پاداش مالی یک سال اشاره میشود که تنها بین ۴۰ تا ۵۰ نفر از مدیران سازمان توزیع میشود. این به معنای آن است که یک مدیر میتوانسته تا ۴۰۰ میلیون تومان پاداش بگیرد.
در بخشی از گزارش مجلس که به بررسی اسناد و مدارک سازمان تامین اجتماعی اختصاص دارد، به مبالغ (“هدایای”) پرداخت شده در سال ۹۱ و شش ماهه اول ۹۲ اشاره میشود: «این مبالغ عبارتند از: تحویل ۵۰۰ میلیون ریال کارت هدیه اختصاصی به آقای رحیمی معاون اول وقت رئیسجمهور (احمدینژاد) یک میلیارد ریال به آقای عباسی سرپرست وقت اقتصاد وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، یک میلیارد ریال به آقای شیخالاسلامی معاون وقت اجتماعی رئیسجمهور، ۵۰۰ میلیون ریال کارت هدیه به سرپرست وقت وزارتخانه تعاون، کار و رفاه اجتماعی، یکصد میلیون ریال بن فروشگاه رفاه به مدیرعامل خبرگزاری موج، یکصد میلیون ریال کارت هدیه به مدیرعامل وقت ایرنا، مبلغ یکصد میلیون ریال کارت هدیه به ستاد نمازجمعه تهران و همچنین پرداخت یکصد میلیون ریال کارت هدیه به پرسنل نهاد ریاستجمهوری و مدیر مسئول روزنامه آرمان.»
بخشی از ریخت و پاشها و اختلاسهای شبه قانونی به افزایش هزینههای پرسنلی سازمان برمیگردد. در حالی که سال ۱۳۸۶ مجموع هزینههای پرسنلی سازمان ۸۹۸ میلیارد تومان بوده، طی ۵ سال نزدیک به ۳ برابر افزایش یافته وبه ۲ هزار و ۴۶۴ میلیارد تومان رسیده است.
کارنامه سعید مرتضوی و بابک زنجانی
بخشی از گزارش هیئت تحقیق و تفحص مجلس به عملکرد سعید مرتضوی برمیگردد با طرازهای مالی غیرشفاف و اختلاسهای مالی ریز و درشت فراوان. مرتضوی در اواخر دوران احمدینژاد به مدیرعاملی سازمان تامین اجتماعی منصوب شد که به رغم اعتراضها تا آخر در این سمت باقی ماند. رابطه بحثانگیز و مشکوک سازمان تامین اجتماعی در دوران مرتضوی با تاجر معروف ایرانی، بابک زنجانی نیز بخش دیگری از گزارش است.
در همان ابتدای گزارش به مشکلاتی اشاره میشود که هیئت هنگام بررسی ارتباطات سازمان با بابک زنجانی و معاملات میان آنها برخورد میکند: «هیات تحقیق و تفحص از سازمان تامین اجتماعی، در روزهای اولیه بررسی به موضوعی دست یافت که تا روزهای پایانی کار خود بسیاری از اوقات اعضای هیات را درگیر خود کرده بود. تفاهم نامه ای بین سازمان و شرکت هلدینگ سورینت قشم به مدیرعاملی آقای بابک زنجانی منعقد گردید. مطابق این تفاهم نامه مقرر شده بود تا سقف ۴ میلیارد یورو (معادل ین ژاپن) ۱۳۸ شرکت متعلق به سازمان تامین اجتماعی که عمدتاً موضوع اصلی تحقیق و تفحص بوده اند، به شرکت مذکور واگذار گردد. این تفاهم نامه که به قصد واگذاری انحصاری سهام در اختیار ۱۳۸ شرکت از مجموع ۲۰۷ شرکت سرمایه گذاری تامین اجتماعی (شستا) شامل هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران، فولاد خوزستان، فولاد مبارکه اصفهان، بانک صادرات و… به هلدینگ سورینت قشم (متعلق به بابک زنجانی) بوده است، دارای اشکالات عدیده حقوقی و عدم رعایت مفاد مصرح قانونی در ابعاد مختلف می باشد.»
بنا بر گزارش، هیئت امنای سازمان که براساس قانون باید از این انتقالها خبر داشته باشد، اغلب اطلاعی از ماجرا نداشته و واگذاریها هم بر خلاف قانون از طریق مزایده عمومی صورت نگرفته است. در نحوه انتقال پول مربوط به این معاملات نیز ابهامات و اختلاسهای چشمگیری گزارش شده است.
درباره ارتباط تنگاتنگ بابک زنجانی با دولت دهم خبرگزاری ایسنا با استناد به سخنان نمایندگان مجلس نوشته است: «پنج وزیر دولت محمود احمدینژاد به شکل مکتوب بابک زنجانی را حمایت کرده بودند و حتی چند مدیرکل وزارت اطلاعات در کمیسیون انرژی ـ در اواخر دولت دهم ـ مهر تایید بر نام و آوازه او زده بودند»
علیرضا محجوب، نماینده مجلس و عضو هیئت تحقیق و تفحص نیز تایید کرده است که زنجانی صرفا با دولت دهم در ارتباط تنگاتنگی نبوده و با سپاه نیز مراودات و معاملاتی داشته است: «وقتی دنبال زمین شهرک غرب ـ پروژه ایران زمین ـ رفتیم دیدیم که این زمین متعلق به سپاه بوده و ایشان ـ بابک زنجانی ـ هم در قبال خدمات دیگری که انجام داده زمین را از سپاه دریافت کردهاند. پرونده بابک زنجانی پر از معاملات تو در تویی است که واکاوی و کشف آن به انرژی و اطلاعات دست اول زیادی نیاز دارد. تحقیق و تفحص، فقط توانسته بخشی از این واقعیت را به افکار عمومی منتقل کند.»
استخدام اعضای فامیل و بستگان
گزارش شمایی که از استخدامها و انتصابات هم به دست میدهد عمدتا حاکی از نگاه دولت به سازمان تامین اجتماعی به عنوان گاو شیرده و محلی برای متورم کردن بدنه سازمان از طریق استخدام بیمورد نیروهای خودی است تا اعضای فامیل و بستگان و هواداران دور و نزدیک به “نان و نوایی” برسند.
در این گزارش آمده است:«تعداد ۵۰۰ نفر در ایام پایانی دولت دهم فرایند استخدام را تحت نظارت وزیر وقت تعاون، کار و رفاه اجتماعی آغاز نمودهاند. آنچه در لیست اولیه استخدام شدگان جالب توجه است به کارگیری ۹۴ نفر در استان گیلان (زادگاه وزیر وقت) ۷۶نفر در استان یزد (زادگاه مدیرعامل سازمان/ سعید مرتضوی) و ۲۶ نفر در استان مازندران است. ضمن اینکه ۱۰۴ نیرو از سوی ۶۶ نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و ۳ نفراز سوی آقای شیخ الاسلامی و ۲ نفر از سوی آقای مشایی جهت استخدام معرفی شده بودند.»
قرار است گزارش تحقیق و تفحص از سازمان تامین اجتماعی و شستا به قوه قضائیه ارجاع شود و این قوه نیز موظف است خارج از نوبت به آن رسیدگی کند.
پیشتر هم مجلس از دولت احمدینژاد به قوهَ قضائیه شکایت کرده است، ولی کمتر به این شکایات رسیدگی شده. بر این اساس بعید مینماید که این بار نیز قوهَ قضائیه اقدام خاصی در رابطه با گزارش مجلس انجام دهد، به خصوص که بابک زنجانی و سعید مرتضوی همچنان ظاهرا دارای پشتوانههایی قوی در سطوح مختلف حکومتی هستند.
—
کمیسر حقوق بشر ملل متحد:
اسد در «جنایات جنگی» مقصر است
کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل میگوید شواهد به دست آمده از سوی این سازمان حاکی است که مقامهای ارشد سوری، از جمله رئیس جمهور این کشور در جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت در سوریه نقش داشتهاند.
به گزارش آسوشیتد پرس ناوی پیلای، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل، روز دوشنبه، ۱۱ آذرماه در بیانیهای اعلام کرد که کارشناسان هیئت تحقیق سازمان ملل متحد مستندات زیادی از آزار و اذیت در سوریه، از جمله «کشتارهای مشکوک، حملات شیمیایی، شکنجه، تجاوز و فهرستی از دیگر اعمال خوفناک» را ثبت کردهاند.
او افزوده است: «این مستندات نشان از آن دارد که مقامهای عالیرتبه دولتی، از جمله رئیس دولت در این زمینه مسئول هستند.»
این نخستین بار است که کمیسر عالی حقوق بشر ملل متحد نام بشار اسد را مستقیما در ارتباط با «جنایت جنگی» رخ داده در سوریه میآورد.
البته سازمان ملل به همراه شماری از کشورهای غربی پیشتر نیز حکومت سوریه را به کشتار دستهجمعی متهم کرده بودند.
در این زمینه به خصوص پس از حمله شیمیایی ۳۰ مردادماه در حومه دمشق که «۱۴۰۰کشته» برجای گذاشت، اعتراضها به شدت متوجه حکومت سوریه شد و بحث حمله نظامی غرب به سوریه بالا گرفت. با این حال پس از آن توافق شد که به جای حمله نظامی، سوریه سلاحهای شیمیایی خود را نابود یا به خارج از سوریه منتقل کند.
حکومت سوریه همواره این اتهامات را رد کرده است. این بار نیز در واکنش به اظهارات ناوی پیلای، معاون وزیر خارجه این سخنان را «بیهوده» خوانده است.
فیصل مقداد به آسوشیتدپرس گفته است: «مدتهای مدیدی است که خانم پیلای حرفهای بیهوده میزند و ما به حرفهای او گوش نمیکنیم.»
ناوی پیلای روز دوشنبه گفت که فهرست مظنونان به جنایت که در اختیار اوست، محرمانه است و تا زمانی که مقامهای بینالمللی یا ملی برای پیگرد قانونی بخواهند آن را مورد استفاده قرار دهند، افشا نخواهد شد.
در حال حاضر قرار است که بنا بر اعلام سازمان ملل، دوم بهمنماه کنفرانس صلح سوریه در ژنو برگزار شود. هدف از این کنفرانس که نخستین گفتوگوی رو در رو میان دولت اسد و شورشیان مسلح مخالف خواهد بود، تلاش برای تشکیل دولتی انتقالی به منظور پایان دادن به جنگ داخلی سوریه است.
نزدیک به سه سال است که سوریه درگیر جنگ داخلی است.
به گفته سازمان ملل در این مدت بیش از ۱۲۰ هزار تن کشته شدهاند، حدود سه میلیون سوری مجبور به ترک سوریه شدهند و ۶.۵ میلیون تن دیگر نیز داخل سوریه آواره هستند.
—
“فرمانده ارشد” حزبالله لبنان ترور شد
بی بی سی: یک عضو ارشد گروه حزبالله لبنان ترور شده و این گروه اسرائیل را مسئول این قتل دانسته است.
روز چهارشنبه، ١٣ آذر (۴ دسامبر)، گروه حزبالله لبنان در اطلاعیهای اعلام کردکه حسان اللقیس، از اعضای ارشد این گروه، شامگاه گذشته در نزدیکی بیروت، پایتخت لبنان، ترور شده است.
در این اطلاعیه که از شبکه تلویزیونی المنار پخش شد آمده است که “ساعت ٢۴ دیشب، حسان هولو اللقیس، از رهبران جنبش مقاومت حزبالله لبنان، هنگام بازگشت به خانه در مقابل منزلش در محله السان تیریز – الحدث در جنوب بیروت، ترور شد.”
اطلاعیه حزب الله از حسان اللقیس با عنوان “برادر و فرمانده شهید” نام برده و گفته است که او تمامی زندگی خود را صرف “مقاومت شریف” کرد و پدر یکی از کشته شدگان “جنگ تموز ٢٠٠۶” بوده است.
اشاره این اطلاعیه به درگیری نیروهای حزبالله و ارتش اسرائیل در تابستان سال ٢٠٠۶ است که با حملات سنگین ارتش اسرائیل به جنوب لبنان و موشکباری حزبالله به سوی مناطق شهری اسرائیل همراه بود.
این جنگ، که تلفات و خسارات سنگین برای لبنان و تلفاتی هم برای اسرائیل در پی آورد، پس از حدود یک ماه با برقراری آتش بس خاتمه یافت. حزبالله لبنان و دولت ایران نتیجه این جنگ را پیروزی بزرگ برای حزبالله دانستند.
اطلاعیه حزبالله حاوی جزئیاتی در مورد نحوه کشته شدن حسان اللقیس نیست اما در آن آمده است که “دشمن اسرائیلی متهم مستقیم و اصلی این حمله تروریستی است زیرا بارها به دنبال به شهادت رساندن برادر شهید ما در نقاط مختلف بود که در آنها ناکام ماند اما سرانجام، به مقصود رسید.”
برخی منابع خبری گفته اند که افراد مسلح این عضو حزب الله را در مقابل خانهاش به ضرب گلوله به قتل رساندند.
حزبالله لبنان هشدار داده است که اسرائیل باید مسئولیت کامل این حمله “و تمامی نتایج و تبعات” آن را برعهده بگیرد.
اختلاف داخلی بر سر جنگ سوریه
اقدام اسرائیل در ترور رهبران گروههای تندرو مخالف این کشور، به خصوص در سرزمینهای فلسطینی، بدون سابقه نیست که در بسیاری موارد از طریق حمله هوایی صورت گرفته است.
در عین حال، در ماههای اخیر، لبنان تحت تاثیر جنگ داخلی سوریه، شاهد درگیری بین گروههای مسلح داخلی و ترور مقامات و فعالان موافق و مخالف حکومت سوریه بوده که تلفاتی هم برجای گذاشته است.
گروه شیعه حزبالله لبنان، که تحت حمایت جمهوری اسلامی ایران و حکومت سوریه قرار دارد، رسما حضور شبه نظامیان خود در کنار نیروهای دولتی سوریه در جنگ علیه مخالفان و کشته شدن تعدادی از این شبه نظامیان را تایید کرده است.
به گزارش رسانههای خبری ایران، حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله، روز گذشته گفت که روزی فرا خواهد رسید که همگان از این گروه به خاطر دخالت در سوریه قدردانی خواهند کرد.
در همان حال، برخی گروهها و شخصیتهای دینی و سیاسی سنی لبنان، حمایت خود را از مخالفان بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه ابراز داشته و حمایت ایران و حزب الله از حکومت او را محکوم کردهاند.
اختلاف فرقهای و سیاسی بر سر جنگ داخلی سوریه به درگیریهای گستردهای نیز به خصوص در شهر ترابلس، در شمال لبنان منجر شده و همچنین، اخیرا مناطق تحت تسلط حزبالله در جنوب بیروت نیز شاهد حملاتی بوده که گروههای سنی تندرو عامل آنها دانسته شدهاند.