۴ تا ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۴
تعداد فیلم های خوب جشنواره امسال محدود است. با پایان گرفتن جشنواره پارسال مدیر تیف اعلام کرد که از سال ۲۰۱۴ فیلم هایی که پیش از تورنتو در جشنواره دیگری به نمایش درآمده باشند از چهار روز اول تیف محروم خواهند شد. این سیاست مشخصا برای مقابله با جشنواره کوچکی در یک دهکده کوهستانی کلورادو اتخاذ شد. جشنواره تلوراید تنها به مدت سه روز
برگزار می شود (امسال از ۲۹ آگوست تا ۱ سپتامبر). برنامه اش را هم تا روز شروع جشنواره اعلام نمی کند. پاس این جشنواره ۷۸۰ دلار است که بینندهها بیآنکه بدانند چه فیلم هایی را خواهند دید آن را میخرند. با این حال، این جشنواره یکی از مهمترین و معتبرترین جشنوارههای سینمایی دنیا است. سینماگرانی که فیلمشان به این جشنواره راه پیدا میکند همانقدر افتخار میکنند که پذیرفته شدنشان در بخش مسابقه کان!
مشکلی که جشنواره تورنتو با تلوراید دارد این است که این دومی تنها دو سه روز پیش از تورنتو شروع میشود و فیلمهایی که در آن به نمایش در میآیند دیگر در تورنتو نمایش اول به حساب نمیآیند. این بود که پییرس هندلینگ، مدیر تیف، با این سیاست جدید سعی کرد تعدادی از فیلمهای مهم را از رفتن به تلوراید باز دارد. اینکه چقدر در این کار موفق شده است برمیگردد به تعداد فیلمهایی که ترجیح دادهاند به تلوراید بروند تا به چهار روز اول تورنتو. تعدادی از این فیلمها را از همین حالا میتوان حدس زد مثل “زخم” از فاتح آکین و “شبهای سفید پستچی” از آندریی کونچالوفسکی. با این حال جشنواره امسال تورنتو فرصت خوبی است برای دیدن تعدادی از فیلمهای باارزش یک سال گذشته. چندتایی از آنها را در اینجا معرفی
میکنم.
دو روز، یک شب
Two Days, One Night
لوک و ژان پییر داردن، بلژیک
تازهترین ساخته برادران داردن یکی از شانسهای اصلی نخل طلای جشنواره کان امسال بود که دست آخر آن را به “خواب زمستانی” نوری بیلگه جیلان باخت، اما این دو برادر بعد از اولین فیلم مطرحشان، “قول”، هر فیلمی ساختهاند نامزد نخل طلای کان شده است. آنها دوبار هم این جایزه را به دست آورده اند.
برادران داردن فصلی تازه در سینمای اجتماعی و چپ گشودهاند که جانی تازه در پیکر نیمه جان این سینما به حساب بایدش آورد. زیبایی شناسی سینمای برادران داردن فارغ از شعارهای تند و تیز سینما و ادبیات رئالیسم سوسیالیستی توانست هویتی جدید برای سینمای اجتماعی ارائه کند. روایت بیواسطه و فارغ از تحلیل واقعیت در سینمای برادران داردن این فرصت را برای بیننده فراهم میکند که با اعتماد به نفس به یک تحلیل شخصی از فیلم دست پیدا کند.
“دو روز و یک شب”، با بازی ماریون کوتیار، برادران داردن بحران اقتصادی اروپا و آسیبی که این بحران بر ترکیب جامعه وارد آورده است را مطرح میکنند.
فیلم، داستان یک مادر جوان تنها را بیان میکند که شغلش را از دست میدهد و تنها یک آخر هفته ـ دو روز و یک شب ـ فرصت دارد تا آن را پس بگیرد. زیبایی کار برادران داردن در این است که فارغ از کلیشههای معمول سینمای چپ نه تنها هیچ تلاشی برای معصوم جلوه دادن طبقه کارگر نمیکند، بلکه خودخواهیها و زشتکاریهای آنان را بی هیچ چشمپوشی آشکار میکند. در “دو روز، یک شب” این همکاران ساندرا ـ مادر جوان ـ هستند که رای به دریافت پاداش بیشتر به قیمت اخراج او میدهند.
انتظار دارم “دو روز، یک شب” یکی از بهترین فیلمهای جشنواره امسال باشد.
کبوتری بر شاخهای نشست و در هستی تعمق کرد
A Pigeon Sat on a Branch Reflecting on Existence
“کبوتری بر شاخهای نشست و در هستی تعمق کرد” سومین بخش از تریلوژی روی آندرسون است که با “آوازهایی از طبقه دوم” شروع شد و با “شما زندگان” ادامه یافت. روی آندرسون یکی از تاثیرگذارترین سینماگران امروز دنیا است. سینمای سوررئالیسم او را شاید تنها بتوان با آثار لوئیس بونوئل مقایسه کرد. روی آندرسون منتقد جامعه سرمایهداری است و این انتقاد را با زیبایی خاصی بیان میکند که تنها مختص اوست. در “آوازهایی از طبقه دوم” با شهری نامعمول آشنا میشویم که در یک ترافیک ابدی به سکونی مطلق رسیده. مدیران شرکتهای بزرگ با رمالها و فالبینها برای گشایش کار مشورت میکنند چرا که همه راههای دیگر ـ از جمله قربانی کردن دختران جوان در پیش پای خدایی نامرئی ـ بیتاثیر ماندهاند. تنها کسی که هنوز شعوری برایش مانده است در دیوانهخانهای زندانی است و شعری از یک شاعر پرویی میخواند با این مضمون که خوشا به حال آنان که نشستهاند، تا مخالفتی باشد بر شتابی که جامعه بشری را به چنین سکونی کشانده است.
در “کبوتری …” با دو فروشنده آشنا میشویم که در شهر خانه به خانه میروند تا دندان نیش خفاش بفروشند، و با چارلز دوازدهم پادشاه جنگطلب سوئدی روبرو میشویم که به عصر حاضر آمده تا شکستهای پیاپیاش را بار دیگر تکرار کند. در این فیلم هم مثل دو فیلم پیشین موسیقی نقش بزرگی در همراهی تصویر دارد.
“کبوتری بر شاخهای نشست و در هستی تعمق کرد” در بخش مسابقه جشنواره ونیز امسال از شانسهای اصلی شیر طلا است.
بازگشت به خانه
Coming Home
چند سالی است که ژانگ ییمو فیلمی نساخته است. او اولین بار جهان را با سینمایی غیردولتی و غیر تبلیغاتی در چین آشنا کرد. برای این کار ییمو مجبور شد در دو جبهه با دولتی دیکتاتور و ناکارآمد و با غربیانی که نمیخواستند از پنجره جدیدی به این سینما بنگرند بجنگد. دولت چین هرچه از دستش برآمد کرد تا او فیلمهایش را آنگونه که طبقه حاکم میگوید بسازد، اما او با لجاجت همانی ساخت که میخواست. در “فانوس قرمز را بیفروز”، “ذرت قرمز”، و “افسانه کی جو” به نقد سنتهای کهنه و ضد زن چین پرداخت و در “بیخیال باش” و “نه یکی کمتر” پیچیدگیهای جامعه مدرن چین را تصویر کرد. وقتی ژیل ژاکوب، مدیر جشنواره کان از او خواست بخشهایی از “بیخیال باش” را تغییر دهد تا این فیلم را در بخش مسابقه شرکت دهد او هر دو فیلمش را به اعتراض از جشنواره خارج کرد و به ونیز برد و در آنجا شیر طلایی را به دست آورد. این همان سالی بود که سینماگران ایرانی به تقاضای مشابهی تن دادند و چند اپیزود از فیلم “داستانهای جزیره” را از آن درآوردند از جمله بخشهای ساخته ناصر تقوایی و بهرام بیضایی.
“بازگشت به خانه” داستان زنی است که در سالهای بعد از انقلاب فرهنگی به فراموشی دچار است و میخواهد با کمک شوهرش که بهتازگی از زندان آزاد شده خاطرات گذشته را به یاد آورد. گنگ لی بازیگر زیبای چینی که در اغلب ساختههای اولیه ییمو بازی کرده بود بعد از سالها باز با او در این فیلم همکاری کرد.
۹۹ خانه
۹۹ Homes
رامین بحرانی یکی از خوشفکرترین و با استعدادترین سینماگران جوان آمریکا است. او با سه فیلم اولش “دستفروش”، “اوراقی”، و “خداحافظ سولو” جای خود را به عنوان یک کیارستمی جوان با دغدغههایی از جنس برادران داردن معرفی کرد. همین، توجه بسیاری سینمادوستان را به خود جلب کرد و او موفق شد فیلم بعدیاش “بههر قیمت” را با بودجهای به مراتب بیشتر از فیلمهای اولیهاش بسازد و آن را در بخش گالای جشنواره تورنتو بهنمایش درآورد.
“به هر قیمت” به نظر من بسیار ضعیفتر از سه فیلم کم بودجه اول او بود. از آنجا که کارهای او را دوست دارم امیدوارم در “۹۹ خانه” به سبک کار اولیهاش بازگشته باشد و آن تفکر عمیقی که پشت سادگی داستانهایش خوابیده بود را زنده کند.
“۹۹ خانه” داستان کارگر بیکار شدهای است که برای حفظ خانهاش حاضر به همکاری با یک دلال خانه رذل میشود که به دنبال کسانی است که مثل آن کارگر به خاطر پرداخت نکردن وامشان باید خانهشان را به بانک واگذارند.
“۹۹ خانه” در بخش مسابقه جشنواره ونیز چشم به شیر طلایی دارد.
Rosewater
جان استوارت، آمریکا
جان استوارت با دیلی شو برای ایرانیها نامی آشنا است. او چندین برنامه از این شو را به ایران و موضوعات مربوط به ایران اختصاص داده است. بهخصوص برنامهای که در آن آشنایی ایرانیان با تاریخ و سیاست آمریکا را با بیاطلاعی آمریکائیان درباره سادهترین موضوعات مربوط به ایران مقایسه میکند بین ایرانیان از توجه زیادی برخوردار شد. در “گلاب”، استوارت به داستان دستگیر شدن و زندانی شدن مازیار بهاری، مستندساز و ژورنالیست ایرانی میپردازد. گائل گارسیا برنال نقش مازیار را در اولین ساخته سینمایی جان استوارت بازی میکند.
قصهها
Tales
“قصهها” هم مثل “۹۹ خانه” در بخش مسابقه جشنواره ونیز امسال شرکت دارد. بنیاعتماد در این فیلم پس از هشت سال به سینمای داستانی باز میگردد تا قصههای هشت شخصیت مختلف و متفاوت را تعریف کند. از پدری که پسرش به جرمی سیاسی دستگیر شده است تا زنی که ترک اعتیاد کرده اما بجای بازگشت به یک زندگی آرام باید با شوهر سابقی که دست از سرش بر نداشته درگیر شود، و تا راننده تاکسی که مواد مخدر هم رد و بدل می کند. “قصهها” داستان جامعه امروزین ایران است.
امروز
Today
رضا میرکریمی با آخرین ساختهاش “امروز” در جشنواره تورنتو شرکت میکند. در این فیلم داستان یک راننده تاکسی را دنبال میکنیم که دختر جوان آبستنی را به بیمارستان میرساند و به تدریج با گوشههای ناشناختهای از زندگی دختر آشنا میشود. میرکریمی پیش از این بهخاطر “زیر نور ماه” جایزه ویژه منتقدین را از جشنواره کان دریافت کرده بود.
*دکتر شهرام تابع محمدی، همکار شهروند ، در زمینه های سینما، هنر، و سیاست می نویسد. او دارای فوق دکترای بازیافت فرآورده های پتروشیمی و استاد مهندسی شیمی در دانشگاه تورنتو است. او جشنواره سینمای دیاسپورا را در سال ۲۰۰۱ بنیاد نهاد.