نگاهی به طنز معاصر ایران
شهروند ـ فرح طاهری: جمعه ۱۴ نوامبر، نود و سومین نشست کانون کتاب تورنتو با سخنرانی محمدتقی اسماعیلی درباره ی طنز معاصر ایران برگزار شد.
محمدتقی اسماعیلی، همان میرزاتقی خانِ مشهور شهروند است که بیش از ده سال است مطالب طنز هفتگی او را در شهروند می خوانید و خوانندگان بسیاری دارد، بنابراین خیلی متعجب نشدیم وقتی که سالن اجتماعات مرکز امور شهری نورت یورک را برای این سخنرانی پر دیدیم. می دانستیم که علیرغم سردی هوا، دوستداران میرزاتقی خان این فرصت را از دست نخواهند داد، همانطور که در پایان سخنرانی نیز، افرادی که کتاب های خریداری شده را برای امضا به دست آقای اسماعیلی می دادند، هر یک با جمله ای مراتب تقدیر و خشنودی خودشان را ابراز می کردند. یکی از آنها جمله ای زیبا گفت و آن اینکه “در این سرمای تورنتو، شما با سخنانتان به جمع ما گرمی آوردید.”
سعید حریری، از دست اندرکاران کانون کتاب تورنتو در آغاز از همراهی شهروند برای دعوت از آقای اسماعیلی سپاسگزاری کرد.
در ادامه ایشان را معرفی و به یکی از طنزهای اخیر او در شهروند اشاره کرد و گفت، آقای اسماعیلی با استفاده از شعر شاملو (“دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم”) طنز زیبایی با عنوان “سگ را در پستوی خانه نهان باید کرد” نوشته و همه را دعوت کرد که این طنز را بخوانند.
در ادامه از آقای اسماعیلی دعوت به سخنرانی شد.
ایشان با چند نکته ی طنز در رابطه با حاضران در سالن، سخنانش را آغاز کرد و سابقه ی کوتاهی از کار طنزنویسی خود داد.
آنچه که در مورد آقای اسماعیلی جالب توجه است اینکه اگر قرار است به عنوان طنزپرداز در مورد طنز بگوید دیگر به سوابق و تحصیلات غیرمرتبطش اشاره ای نمی کند، منظورم این است که آن “منم” کردن ها و “فضل”فروشی ها را اصلا در شخصیت و رفتار و گفتار ایشان نمی بینید.
او متولد ۱۳۱۶ است. از ۱۴ سالگی کار کرده، همراه با کار درس خوانده و فارغ التحصیل رشته ی جامعه شناسی از دانشگاه تهران است.
آقای اسماعیلی از سوابق خود در حوزه ی طنز گفت:
در سال ۱۳۳۷ با ماهی ۴۰ تومن به استخدام توفیق درآمدم. بعداً کار شهرستانهای توفیق هم به من واگذار شد و حقوقم شد ماهی صد تومن. سال ۱۳۴۳ بود که من و هفت یا هشت نفر از طنزنویسان آن زمان دسته جمعی از توفیق جدا شدیم و ضمیمه طنزی برای مجله تهران مصور منتشر کردیم که اسمش را کشکیات گذاشته بودیم.
بعد از تعطیل کشکیات، گروه ما، دسته جمعی به مجله کاریکاتورکوچ کرد و چند سال بعد من به کیهان رفتم. چند سالی در سرویس شهرستان های کیهان کار کرده بودم که به خاطر تسلطم به کار شهرستانها و تجربه ام در نویسندگی، به عنوان دبیر سرویس خبری شهرستانها انتخاب شدم و بیش از ده سال در این مسئولیت بودم تا انقلاب شد.
در دوران دبیری من در سرویس خبری شهرستانها، سیزده روز به خاطر خلاصه شدن یک خبر در سلول انفرادی زندانی شدم.
من همزمان با کار درکیهان و تلویزیون، فعالیت سندیکایی نیز داشتم. سه دوره به عنوان عضو هیات مدیره سندیکا و یک بار به عنوان رئیس مجمع عمومی سندیکای نویسندگان انتخاب شدم. هر شب جمعه یک نصف صفحه طنز برای کیهان می نوشتم که با عنوان یادداشت های پشت چراغ قرمز چاپ می شد و در همین دوران پرمشغله بود که به سریال نویسی برای تلویزیون نیز روی آوردم و چندین سریال نوشتم که معروفترین آنها خانه قمر خانم بود.
اسماعیلی از خاطراتش از سریال خانه قمرخانم گفت که برای حاضران خنده دار بود. او گفت:
من و دوست دیگرم محمد آذری که با من در نوشتن این سریال همفکری می کرد، با مشکلات مضحکی روبرو بودیم. درحقیقت علاوه بر نویسندگی، باید حسابدار خوبی هم بودیم! قبل ازآنکه قلم را روی کاغذ بگذاریم، باید حساب می کردیم که کی چقدر می گیرد؟ و تعیین می کردیم که این هفته نوبت کیه که بازی کنه و حقوق هنرپیشه ها از خط قرمز تعیین شده تجاوز نکند.
ما برای جمع هنرپیشه های هر داستان، دو هزار تومن بودجه داشتیم و دستمان باز نبود که داستان را جوری پیش ببریم که هر هنرپیشه ای که حضورش لازم بود، در داستان آن هفته بازی کند. بنابراین باید حساب می کردیم که چه کسی چند هفته است بازی نکرده، وگاهی دلمان برایش می سوخت که فلانی زن و بچه دارد و باید این هفته حتمن برایش نقشی در نظر بگیریم که صنار سه شاهی گیرش بیاید. یا به این فکرمی کردیم که فلانی گفته اگر این هفته هم به من نقشی ندین دیگه بازی نمی کنم، و بعد داستان را براساس این دلسوزی ها و تهدید ها و من بمیرم و تو بمیری ها و پارتی بازی های هنرپیشه ها، تنظیم می کردیم!
اسماعیلی در مورد نقش فکاهی و طنز در مطبوعات گفت: نقش گونه های مختلف فکاهی درگسترش مطبوعات، و علاقمند کردن مردم ایران به مطالعه روزنامه ها و مجلات، نقشی بسیار موثر و کلیدی بوده. بعد از انقلاب مشروطیت، علاوه بر نشریات فکاهی که منتشر شده است، تقریباً اکثر مجلات و روزنامه ها ستونی فکاهی و انتقادی داشته اند تا با بیانی شیرین، مسائل روز را مطرح و مردم را به خرید و خواندن روزنامه و مجله تشویق کنند.
اسماعیلی افزود: درکشور ما طنز تا دهه سی و چهل با فکاهی مخلوط بود، اما کم کم مسیر خود را از فکاهی جدا کرد و برای خود شخصیتی مجزا یافت. حتی نشریات مشهوری چون توفیق ، باباشمل، چلنگر، حاجی بابا، علی بابا وکاریکاتور که بنده هم سالها در برخی از آنها قلم زده ام ، خود را سیاسی و فکاهی می نامیدند نه طنز.
اسماعیلی ضمن تعریف طنز تفاوت آن را با گونه های دیگر برشمرد و گفت: طنز کلامیست شیرین اما گزنده که با هدف اصلاح یک عیب یا نارسائی بیان میشه. بدیهی است هر طنزی می تواند خنده دار هم باشد، اما هر نوشته خنده داری طنز نیست. گونه های دیگری که خیلی ها آن را با طنز اشتباه می گیرند عبارتند از: هجو، هزل، فکاهی و قالب نمایشی
او هر یک از اینها را به کوتاهی تعریف کرد و در ادامه به نقش طنز در جامعه پرداخت و گفت: در تمام طول تاریخ ، هروقت که یک دیکتاتور زندگی را برای مردم خشن و جدی کرده، مردم با انتخاب راه فرار یا زیرگذری به نام طنز، راهی برای مبارزه یافته اند و از این طریق، یعنی طنز، هم خود را سبک تر کرده و زندگی را قابل تحمل تر نموده اند، و هم خواست های خود و کمی ها وکج روی ها را بطور غیرمستقیم به گوش دیکتاتور رسانده اند.
سخنران در این خصوص نمونه هایی را برشمرد و از جمله به حافظ و عبید زاکانی اشاره کرد.
اسماعیلی سپس نگاهی به رسانه های جمعی در ایران کرد و حتی در این نگاه هم با طنز خود همه را به خنده انداخت.
او گفت: قبل از پیدایش رادیو و تلویزیون، و رسانه پرطرفدار و پرسرعت امروزی، اینترنت، و قبل از پیدایش روزنامه ها و مجلات، این جارچی ها و فروشندگان دوره گرد بودند که مردم را از وقایع و خبرها مطلع می کردند. شاید شعار رسانه شمائید که امروز در فیسبوک می خوانیم، از همان کاری که فروشندگان دوره گرد می کردند گرفته شده باشه!
او سپس به سابقه ی روزنامه و روزنامه نگاری درایران پرداخت و گفت: اولین روزنامه چاپی در ایران که اسمی نداشت و همان کاغذ اخبار نامیده می شد را میرزا صالح شیرازی کازرونی در دوران محمد شاه و در تهران منتشر کرد، و به طنز افزود: آقای جنتی حتمن یادشون میاد که اولین شماره کاغذ اخبار، روز دوشنبه بیست وپنجم محرم ۱۲۵۳ قمری برابر با اول ماه مه ۱۸۳۷ منتشر شده!
اسماعیلی در ادامه یکی از خاطرات شیرین از جنگ بین اطلاعات و کیهان را که با هدف جلب مشتری بیشتر انجام می شد را برای حاضران تعریف کرد.
اسماعیلی افزود، طنزگرچه گونه ای از ادبیات است و نیاز به آموزش دارد، اما اگر ذوق و قریحه طنز درکسی نباشد، آموزش نتیجه ای نخواهد داد. درکشور ما هرگز طنز را یک گونه ادبی به حساب نیاورده ایم و آن را آموزش نداده ایم. بنابراین، چه درگذشته و چه حال، طنزنویسی در کشور ما به صورت خودجوش به وجود آمده و بین علاقمندان وکسانی که ذوقی برای این کار داشته اند رشد کرده.
در ادامه، سخنران به طنز معاصر نگاهی داشت و گفت: دوران مشروطیت را می توان سرآغاز جدی طنز و طنزنویسی در مورد مسائل سیاسی و اجتماعی ایران دانست. یحیی آریان پور در دو جلد کتاب ارزشمند خود، از صبا تا نیما، این نکته را با وسواس و حوصله ای خاص بررسی کرده و بیش از هفتاد صفحه ازکتابش را به طنزنویسی در دوران مشروطیت اختصاص داده است.
برای آشنائی بیشتر با طنز دوران مشروطیت که بیشتر بوی سیاست می دهد تا پرداختن به مشکلات معیشتی و اجتماعی، می شود به کلیات نسیم شمال سروده سید اشرف الدین حسینی، میرزاده عشقی، عارف قزوینی، فرخی یزدی، ایرج میرزا، دهخدا، حاج سیاح، ابوالقاسم لاهوتی و امثالهم مراجعه کرد.
چند ماه پس از انتشار روزنامه صوراسرافیل در۱۹۰۷ و ستون چرند و پرند دهخدا، مجله ای به نام استبداد به مدیریت شیخ مهدی قمی انتشار یافت.
همزمان با انتشار این مجله آزادیخواه که به طنز و طعنه، نام استبداد را برای نشریه خود برگزیده بود، روزنامه ملانصرالدین در تفلیس آغاز به کار کرد که سبک کار آن نیز هجو بود نه طنز.
پس از انقلاب مشروطیت، اولین روزنامه هفتگی فکاهی ایران به نام آذربایجان در تبریز شکل گرفت. قدیمی ترین روزنامه طنز و انتقادی که به همت تبریزیان غربت نشین در ترکیه منتشر شد ، شاهسون نام داشت که فقط یک شماره از آن و در سال ۱۸۸۸ میلادی منتشر شد. سبک نگارش شاهسون طنز و ریشخند حکومت استبدادی ایران بود.
از انقلاب مشروطه تا دوران حکومت محمد علیشاه نشریات کم اهمیت دیگری هم منتشر شده اند که خود را انتقادی و فکاهی می نامیدند و انتشارشان کوتاه زمانی ادامه یافته است: زشت و زیبا ، کشکول، خیرالکلام، قاسم الاخبار، ملا عمو، آئینه غیب نما و …
درکشور ما طنز تا دهه سی و چهل با فکاهی مخلوط بود اما کم کم مسیر خود را از فکاهی جدا کرد و برای خود شخصیتی مجزا یافت. حتی نشریات مشهوری چون توفیق، باباشمل، چلنگر، حاجی بابا، علی بابا وکاریکاتور خود را سیاسی و فکاهی می نامیدند نه طنز.
بعد از انقلاب اسلامی هم اولین نشریه ای که به طور مشخص روش خود را طنز اعلام کرد، مجله «طنز و کاریکاتور» جواد علیزاده بود. حتی هفته نامه گل آقا نیز واژه طنز را به کار نبرد. در اولین شماره هفتگی گل آقا روش مجله به صورت «اجتماعی، انتقادی، سیاسی و… گل آقایی» ذکر شده.
اسماعیلی درمورد شیوه کار نشریات فکاهی و طنز ایران گفت: همان قدر که نشریات فکاهی دوره رضاشاه ناچار به فکاهیات بی ضرر می پرداختند، نشریات بعد از شهریور۱۳۲۰ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ عصبی، مهاجم، پرخاشگر، جبهه گیر و به شدت سیاسی بودند.
دوره ۳۷ ساله محمدرضاشاه را هم می توان به دو نیم دوره تقسیم کرد. از ۲۰ شهریور۱۳۲۰ تا مرداد ۱۳۳۲و از ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷. در نیم دوره اول، سال های پررونق نشریات فکاهی و مخصوصاً فکاهیات سیاسی است. اوج انتشار این گونه نشریات سال های ۱۳۳۰ و ۱۳۳۱ است با قریب به ۴۳ نشریه که در یک سال در همین زمینه منتشر می شد.
بعد از کودتای ۲۸ مرداد را باید دوره سکون این نشریات دانست. در این دوره طولانی ۲۵ساله، فقط توفیق بود که درخشید. حتی ماهنامه توفیق در سال ۱۳۴۱ و نیز سالنامه این نشریه در سال ۱۳۴۲ هم نشریاتی بودند که صرفاً به چاپ لطیفه می پرداختند.
در سال ۱۳۴۴ تیم جدا شده از توفیق که من نیز جزو آنان بودم نشریه ای به نام کشکیات که ضمیمه تهران مصور بود منتشرکردند که چون با خواست های عبداله والا مدیر تهران مصورکه وکیل مجلس بود همخوانی نداشت، هفت هشت ماهی بیشتر دوام نیاورد و همانطوری که عرض کردم ما دسته جمعی به مجله کاریکاتور کوچ کردیم.
اسماعیلی در ادامه ی سخنرانی اش نگاهی از نزدیک تر به توفیق کرد و آن را “شاه بیت و سرآمد نشریات فکاهی در ایران” دانست و از خاطرات کارش در توفیق و دفاتر این نشریه و شیوه ی گردش کار آن گفت.
امضاهای محمدتقی اسماعیلی در توفیق . میم ت آق اسمال، میم ت انگولچی، جوانک و… تعدادی دیگر که فراموش کرده است.
اسماعیلی از همکاران طنزنویس و کاریکاتوریست خود نیز یادی کرد و گفت: از میان طنزنویسان و کاریکاتوریست هایی که توفیق دیدارشان را داشته ام و با برخی از آنان همکاری و دوستی طولانی داشته و دارم می توانم از این افراد نام ببرم که البته برخی از آنان متاسفانه در میان ما مثلا زنده ها! نیستند: ابوتراب جلی، ابوالقاسم حالت / قاسم رفقا / اسداله شهریاری / منوچهر محجوبی / غلامعلی لطیفی / خسرو شاهانی/ منوچهر احترامی / بهمن رضائی /اردشیر محصص /کامبیز درم بخش / پاکشیر/ پرویز شاپور/هادی خرسندی/ احمد سخاورز/ نصرت اله نوح / سنگسری/ محمد پورثانی و محمد علی گویا طنزنویسان دیگری هم بوده اند که سعادت دیدارشان را نداشته ام یا داشته ام و نامشان یادم نیست.
اسماعیلی در ادامه به شخصیت های توفیق و تاریخچه تاسیس آن پرداخت. و در اینجا از حزب خران هم یاد کرد.
نشریات فکاهی بعد از انقلاب
اسماعیلی به نشریات فکاهی بعد از انقلاب اشاره کرد و گفت: ظرف یک سال بیش از ۲۹ نشریه جدید به شیوه فکاهی سیاسی، انتقادی در ایران منتشر شد، اما انتشار آنها مدت زیادی ادامه نیافت. جز نشریه بهلول که ۹۰ شماره منتشر شد، انتشار بقیه به ۲۵ شماره هم نرسید.
از جمله مشهورترین آنها، آهنگر در ۱۶ شماره، حاجی بابا در ۱۵ شماره، جیغ و داد در ۹ شماره و یاقوت در سه شماره بود.
به جرات می توان گفت در نشریات این دوره، هیچ دستاورد کیفی و کمی برای مقولات شوخ طبعی چه تصویری و چه نوشتاری حاصل نشد. نشریات این دوره از نظر شکلی نیز قابل توجه نبودند. صفحه بندی قابل توجهی نداشتند. کاریکاتورهای آنها سردستی و با عجله کشیده شده بود، مطالب و اشعار دارای امضای نویسنده نبودند و انتشار منظمی در محدوده زمانی خود نداشتند.
درمورد طنز فعلی و طنزنویسان فعلی که تعدادشان زیاد و قابل ملاحظه است می توان علاوه بر اینترنت به چند کتابی که در این مورد منتشرشده است مراجعه کرد.
کتاب «طنزآوران امروز ایران» با تدوین بیژن اسدی پور و زنده یاد عمران صلاحی و «یک لب و هزار خنده» با کوشش عمران صلاحی در این مورد موجود است. کتابی با عنوان «یک، دو، سه طنز» نیز به اهتمام رویا صدر گردآوری شده که به آثار برخی از طنزپردازان امروز ایران پرداخته است.
در ادامه برنامه، محمدتقی اسماعیلی تعدادی از نوشته های خود را از کتاب “آدم های زیادی” خواند. کتاب را جایگزین نفت کنید، غنی سازی، محض رضای خدا، قرص هاتو برداشتی، پادشاهی که پانصد جفت زن گرفت و … از جمله این مطالب بودند. او همچنین مطلب “سگ را در پستوی خانه نهان باید کرد” را که آقای حریری به آن اشاره کرده بودند، از آخرین مطلبش در شهروند ۱۳ نوامبر ۲۰۱۴ خواند.
پایان بخش برنامه بخش پرسش و پاسخ بود که همچنان با طنزهای آقای اسماعیلی همراه بود.
در این بخش به گل آقا، افراشته، چلنگر، زنده یاد منوچهر محجوبی و … اشاره و به پرسش های حاضران پاسخ داده شد.
چهره ی شاد حاضران در سالن نشان از رضایتشان داشت؛ و چهره ی شاد آقای اسماعیلی بعد از دیدن احمد سخاورز از دوستان و همکاران قدیمی اش نیز نشان از رضایتش از تورنتو و تورنتویی ها داشت.
به امید دیدار دوباره ی “میرزاتقی خان” در تورنتو!