در نگاه آهوانه‌ات

آئینه

آب می‌شود

و دیوار شب

خراب می‌شود

عکس از مریم اشرفی

عکس از مریم اشرفی

آن‌گاه که عشق و آزادی

به چون گیسوان تو

شکن

در شکن

گره می‌خورند

*

در خامُشای شب

برمی‌خیزی

خواب‌آلود

گیسوان را می‌بافی

قطار فشنگ حمایل دوشت

بند پوتین

سفت می‌کنی

چشم می‌چرخانی

و گوش می‌خوابانی

هشیاری

و بی‌داری

نیمی

زعشق

لبالب

نیمی

زکینه

سرشاری

*

هر سایه می‌تواند

مردی باشد بی‌چهره

بچون قصابی

خیره

با چنگالی

خونین

و ایمانی

تیره

پس؛

صدای سقوط برگ را هم

باید شنید

و تو

می‌شنوی

رهوار و سرشار،

پاورچین

پاور چین

از سنگری

به سنگر دیگر

پای می‌کشی

تا جهان ِ پیر

در رنگین کمان رؤیایت

جوان و تازه شود

این‌جا؛

در این خرابآد

دربرابر بی‌دادی

که چون طوفان

زمین را می‌درد

خانه را می‌برد

تا داعشی بزاید،

پاسدار عشقی تو

هوای تازه مایی

*

در چارگوشه زمانه‌ی تاریک

دراین جهنم ِ سوداگری

و رسوایی

درقتل‌عام زیبایی

کودکانت

هزار هزار

له می‌شوند

با بمب و توپ خانه و خواری

گرسنگی و بیماری

از شمال و از جنوب

مغرب و مشرق

در قند هار و دهلی و نیجر

در اصفهان و سقزو تبریز

در غزه و دیاله و شامات

در نینوا و موصل و تکریت

در چادرهای بی‌شمار ِ

مردم آواره

در خون و خوف و گنداب

در سنگر های بی سلاح عین العرب…

آهای ی ی

دختر کوبانی!

نماد جنگیدن

به چنگ و با دندان

برای آزادی

و داد و آبادی!

می‌مانی

می‌مانی

می‌مانی

بامردمان ِ خاموش

بامردمان ِ تلخ

پاریس

۲۳/۱۰/۲۰۱۴