تصور بسیاری از مردم دنیا از یک کشور قدرتمند این است که آن کشور بمب و موشک و خمپاره و مسلسل وکوفت و زهرمار زیاد تری داشته باشد. در حالی که قدرت یک کشور در آن است که هیچ سوءاستفاده ای نتواند پایه های قدرتش را بلرزاند!
آقای رحیمی معاون اول احمدی نژاد که حالا به پنج سال زندان و بازگرداندن میلیاردها تومان پولی که برده و خورده و رشوه داده محکوم شده، در دفاع از خود فرموده اند من به دستور آقای احمدی نژاد، به ۱۷۰ تا از نمایندگان مجلس پول
دادم که خرج انتخاب دوباره خود کنند.
چند روز قبل عوض حیدرپور نماینده مردم شهرضا در مورد این خبر گفت: در سال ۸۷، نمایندگان مجلس به دنبال استیضاح مرحوم کردان بودند. رحیمی که به دنبال پست بالاتر بود و قصد جلوگیری از استیضاح کردان را داشت، به دستور آقای احمدی نژاد و به بهانه کمک به مساجد، نفری ۵ میلیون تومان به برخی نمایندگان مجلس داد تا کردان در وزارت کشور ماندگار شود.
اصل قضیه را لابد رسیدگی و کشف می کنند؟ اما به هر حال اگر این رشوه دادن در کشورهای ضعیف و متزلزل غربی صورت گرفته بود، دنیای غرب به هم می ریخت.
کریستین وولف، رئیس جمهور سابق آلمان به خاطر آنکه اجازه داده بود ۷۵۳ یورو و۹۰ سنت مخارج سفرش به مونیخ وسیله دوستش پرداخت شود، استعفا داد و محاکمه شد چون او را متهم کردند که این رشوه بوده است که تو قبول کرده ای نه هدیه.
این ۷۵۳ یورو پایه های دموکراسی آلمان را لرزاند. صدها گزارش و خبر در این مورد منتشر شد و مدتها بحث همه محافل سیاسی و اجتماعی بود، اما می بینیم که در ایران میلیاردها تومان به ۱۷۰ نماینده مجلس رشوه می دهند که دوباره انتخاب شوند یا آنطورکه آقای حیدرپور گفته است، از استیضاح یک مقام خلافکار خودداری کنند و آب از آب تکان نمی خورد.
به این میگن قدرت! و به ایران می گویند یک کشور قدرتمند نه آلمان که به خاطر ۷۵۳ یورو و نود سنت یعنی پول چهار تا لاستیک یخ شکن، ارکانش به لرزه درمی آید و رئیس جمهورش استعفا می دهد و محاکمه می شود.
در حال حاضر دو تا مسئله مورد بحث است. اولیش این که آقای احمدی نژاد فرموده اند سوءاستفاده های آقای رحیمی مال اون چارسال پارسال هاست و ربطی به من ندارد. دوم این که ۲۲ نفر از نمایندگان مجلس، طی طوماری که امضاء کرده اند خواسته اند اسامی ۱۷۰ نماینده ای که رشوه گرفته اند اعلام شود، اما بعضی ها می گویند به فرض اینکه اسامی آنها اعلام شود چکارشان می کنند؟ طبق معمول به آنها ارتقاء مقام می دهند و پست نان و آبدارتری در اختیارشان می گذارند. ۱۷۰ تا پست جدید چاق و چله از کجا بیاریم؟!
نصف العمر شدم تا برگشتم!
خانم کلوودیا روت، نایب رئیس مجلس آلمان در بازگشت از ایران گفت در ایران ترس و کنترل شدید حاکم بود.
ترس را می شود در عکسی که از ایشان منتشر شده دید ولی کنترل؟ چه کنترلی؟ یعنی می خواسته گز و سوهان بیاورد و نگذاشته اند ؟!
باید به این خانم گفت خانم روت، روت میشه چنین حرفی بزنی؟ رفتی خوردی و خوابیدی و روسری سرکردی، باهاش عکس گرفتی و کیفش را کردی و پزش را دادی! حالا که برگشتی میگی در ایران ترس و کنترل شدید حاکم بود؟ ترس از چی؟
مقامات ایران بارها گفته اند ما از هیچکس نمی ترسیم و حالا شما می فرمائید در ایران ترس حاکم بود؟ شاید منظورت این است که مردم از حکومت می ترسند؟ که این هم اصلا درست نیست!
اول مرغ یا تخم مرغ؟
امام جمعه همدان به منظور بازسازی یک سئوال تاریخی، یک پیشنهاد تاریخی داد. ایشان پیشنهاد فرموده اند که کارمندان مجرد از ادارات اخراج شوند.
می دانیم که برای زن گرفتن باید کار داشت، و برای کار داشتن باید زن گرفت. حالا آن سئوال معروف تاریخی که اول مرغ به دنیا آمده یا تخم مرغ؟ به نحو دیگری تکرار شده است که اول باید زن گرفت یا اول باید کار پیدا کرد؟ بدون کار به کسی زن نمی دهند و بدون زن هم به کسی کار نمی دهند. پیدا کنید پرتقال فروش را!
پنج میلیارد کیلومتر؟
برخی از این سفینه ها هم مثل بعضی از آدم ها دلشان خوش است به خدا… سفینه ای که ۹ سال پیش به طرف پلوتون پرتاب شده بود هی رفت و رفت و رفت و بالاخره پس از طی پنج میلیارد کیلومتر رسید به مقصد و مشغول عکسبرداری شد.
یکی نیست به این سفینه بگه آخه پدر آمرزیده، توی همین دنیا کم سوژه برای عکسبرداری هست که پاشدی رفتی پنج میلیارد کیلومتر اونورتر عکس بندازی؟
مثلا در پلوتون چه خبر است که در ایران نیست؟ خرما خیر می کنند؟ دنبال پاک ترین دولت تاریخ می گردی؟ ما داریم. در جستجوی رئیس جمهور کلید به دست هم بگردی که همینجا هست. دنبال معلمی می گردی که زیر خط فقر باشه؟ میلیون میلیونش را داریم و دنبال کارگری می گردی که ماه ها حقوقش عقب افتاده باشه؟ همینجا هست. در جستجوی خانواده ای هستی که توی کپر زندگی کنند، داریم و دنبال خانواده ای می گردی که پنت هاوس ۴۰۰ میلیارد تومنی داشته باشند باز هم داریم. دیگه چی می خواهی آخه؟ والا به خدا جنس ما جوره و به قول معروف “به هرکجا که روی آسمان همین رنگ است!”
نکته
بهترین کاری که در ایران برای ضربه زدن به شیطان بزرگ صورت گرفته این است که الان بیشتر اجناس به دلار یا به قیمت دلار خرید و فروش میشه.
به این ترتیب آمریکایی ها می فهمند که با دلارشان یک کیلو سیب زمینی هم نمیشه خرید و دیگه پز نمی دهند!
تبریک و تسلیت
سایت های خبری عصر ایران و پیک ایران خبری را نقل کرده اند از ایسنا و فارس مبنی براینکه آقای جنتی، همانکه قصد دقمرگ کردن عزرائیل را دارد! مرگ پادشاه عربستان را به مسلمانان واقعی تبریک گفته است.
آقای ظریف وزیرخارجه کشورمان که برای عرض تسلیت به پادشاه جدید عربستان به آن کشور رفته بود با خنده به خبرنگار ما گفت من وسط های تسلیت گفتن بودم که نطق دبیر شورای نگهبان را شنیدم. به ناچار تبریک و تسلیت را قاطی کردم و به پادشاه جدید عربستان گفتم “تبسیلت” عرض می کنم که اگر سیاست کشورمان ناگهان عوض شده باشد، در بازگشت مورد مواخذه واقع نشوم!
گوگل اهل جاسوسی نیست!
نویسنده ارجمند شهروند، شهباز نخعی، هفته گذشته در مقاله ای خواندنی از قول ژولیان آسانژ، شرح می دهد که چگونه گوگل برای آمریکا جاسوسی می کند.
من با تمام احترامی که برای جناب نخعی قائل هستم و از طرفی می دانم که ژولیان آسانژ هم حرف بی ربط نمی زند، ناچارم سخنان این دو را رد کنم. آخر گوگل را چه به جاسوسی؟
من همین یک دقیقه پیش درگوگل بودم. دنبال یک شعر از سعدی می گشتم، پیدا کردم و از آن استفاده کردم. به خداوندی خدا نه کسی پرسید عمو خرت به چند؟ نه کسی زاغ سیاهم را چوب می زد و نه کسی دولا دولا تعقیبم می کرد.
اصلا شعر سعدی به چه درد سازمان سیا می خورد که بخواهند من را تعقیب کنند و ببینند با سعدی چه رابطه ای دارم و شعرش را می خواهم چکار کنم؟
شعری که من بخش هایی از آن را یادم رفته بود و حوصله اش را نداشتم در دیوان سعدی دنبالش بگردم این بود که:
یکی در بیابان سگی تشنه یافت
برون از رمق در حیاتش نیافت
کله دلو کرد آن پسندیده کیش
چو حبل اندر آن بست دستار خویش
به خدمت میان بست و بازو گشاد
سگ ناتوان را دمی آب داد
خبر داد پیغمبر از حال مرد
که داور گناهان او عفو کرد
وجداناً این شعر به چه درد گوگل یا سازمان جاسوسی آمریکا می خورد؟! ماموران شان را می فرستند که بروند و ببینند سگی را که سعدی می گوید درکدام بیابان افتاده است تا با هلی کوپتر ببرندش واشینگتن و تعلیمش بدهند که چگونه جاسوسه های زیبای روسی را تعقیب کند؟ مگر قحطی سگ است؟ اصلا مسئولان گوگل یا سی آی ای از اشعار سعدی سر در نمی آورند. می گوئید نه، از آنها بپرسید (چو حبل اندر آن بست دستار خویش ) یعنی چی؟ زل می زنند توی چشم هایتان و مات می مانند چه جوابی بدهند.
من بارها شب و نصف شب و در ساعاتی که پرنده پر نمی زده به گوگل رفته ام و نه تنها کسی را ندیده ام که دنبال من بیفتد و جاسوسی ام را بکند، بلکه هیچ نشانه ای هم دال بر جاسوسی ندیده ام.
همین الان هم که مطلب آقای نخعی را خواندم و یک کمی شک کردم، مخصوصا رفتم توی گوگل و برای اینکه مچ جاسوس های احتمالی گوگل را بگیرم، همانطورکه داشتم مثلا شعر سعدی را می خواندم، یکمرتبه و بسرعت برگشتم پشت سرم را نگاه کردم که ببینم کسی تعقیبم کرده، به ابوالفضل هیچ کس نبود!
اینها خیال بافی های ژولیان آسانژ است که نزدیک دو سال است به سفارت اکوادور پناهنده شده و تقریباً زندانی ست. اینجور وقت ها آدم دچار توهم می شود. موسوی و کروبی هم که چهار سال است در حصر هستند دچار همین توهم شده اند و گفته اند ما را بی محاکمه زندانی کرده اند. در حالی که زندان با حصر فرق می کند. حصر را با “ح” می نویسند و زندان را با “ز” …. نه جانم، گوگل اهل جاسوسی نیست، آمریکا هم همینطور.
هر وقت که فرصت داشتید و دلتان خواست با خیال راحت بروید توی گوگل هر سئوالی که ازتان کردند مثل یک بچه خوب جوابشان را بدهید. اینکه گوگل بداند شما کجا کار می کرده اید، یا ساکن کدام کوچه و خیابان هستید و دوستان دوران دبیرستانتان چه کسانی بوده اند به چه درد گوگل یا سازمان های جاسوسی آمریکا می خورد؟ می خواهند بیایند منزلتان میهمانی؟
صاحب گوگل آدمی ست زن و بچه دار و محترم و آنقدر گرفتارکه نمی داند الان که ثروتش از ۲۰۰ میلیارد دلار رسیده است به ۴۰۰ میلیارد با این همه پول چه خاکی توی سرش بریزد چه برسد به اینکه پشت دیوارها و پاراوان های گوگل مخفی شود، دولا دولا دنبال شما بیفتد و جاسوسی تان را بکند!
*میرزا تقی خان، طنزپرداز و سریال نویس پیشکسوت، با سابقه ۵۰ سال طنزنویسی در توفیق، کشکیات، کاریکاتور، کیهان و تلویزیون از همکاران افتخاری شهروند است. از این نویسنده کتاب “آدم های زیادی” به تازگی منتشر شده است.