در افسانه های مذهبی آمده است که حضرت نوح که یکی از پیامبران ادیان ابراهیمی است، از دست فساد و تباهی مردم به خدا شکایت کرد. خدا از او خواست یک کشتی بزرگ بسازد، طرفدارانش را به اتفاق یک زوج از هر پرنده و چرنده ای سوارکند و منتظرشود. بعد هم باران و توفانی نازل کرد که حتی کوه ها زیرآب رفت و فقط نوح و طرفدارانش نجات یافتند.
کاش می شد این بار مردم سوار یک کشتی بسیار بزرگ شوند و از دست مسئولانی که فقط بلدند گناه هر کمبود و ندانم کاری را به گردن یکدیگر یا خارجی ها بیاندازند، فرار کنند و خودشان را نجات بدهند!
آقای روحانی فرموده اند اگرتحریم نبودیم، دلار۶ هزارتومن بود و البته نخواستند بگویند که اگر انقلاب نکرده بودیم، احتمالا دلار هنوز هم همان هفت تومن بود. هفت تا تک تومنی !
*یک عمرایرانی ها پوست پیاز را کندند، حالا پیاز داره پوست ایرانی ها را می کنه!
استخاره برای ختنه کردن احمد شاه!
اگر یادتان باشد، چند سال پیش آخوندی به نام مجید جعفری تبار را دستگیرکردند که ۲۰۰ خط تلفن داشت و از آن طریق برای مردم استخاره می کرد و کارکسانی را که به استخاره اعتقاد داشتند راه می انداخت.
با یادآوری این خبرخواستم بگویم که این کار، یعنی استخاره کردن، در ایران سابقه ای بسیار طولانی دارد و حتی پادشاهان ایران بدین طریق برتردیدهای خود غلبه می کردند و مملکت را با استخاره اداره می کردند!
در مجله یاد گار،که عباس اقبال آشتیانی مدیرمسئول آن بود، ازاستخاره های مستند محمد علیشاه، پادشاه مستبد ایران نام برده شده که به خط خود شاه و پاسخ های کتبی ابوطالب مجتهد زنجانی است.
از استخاره های معروف این پادشاه منفور ایرانیان، استخاره برای ختنه کردن پسرش احمد شاه است. لازم به توضیح نیست که هنگام ختنه کردن، احمد هنوز احمد شاه نشده بود!
استخاره بد آمده و مجتهد زنجانی توصیه کرد بهتر است برای ختنه کردن وقت دیگری اقدام شود که البته کسی نمی داند بعدا اقدام شده یانه؟!
استخاره معروف دیگر این پادشاه، به توپ بستن مجلس بود. استخاره خوب آمده و می دانیم که به دستور او و به وسیله کلنل لیاخوف روسی مجلس شورای ملی به توپ بسته شد.
اگراین استخاره هم بد آمده بود، شاید محمد علیشاه تا این حد مورد نفرت مردم نشده بود!
ایران، هزارسال بعد
انجمن ادبی مالباختگان!
درشماره های قبل خواندیم که هزارسال بعد یعنی درسال ۲۳۹۸ ایران ، و در قرن سی ویکم، توریست های خارجی دسته دسته برای بازدید از دیدنی ها و آثارتاریخی جدید راهی ایران می شوند.
اتوبوس پس ازدوساعت رانندگی سپر به سپر، مقابل یک ساختمان تاریخی توقف می کند. توریست ها پس ازپیاده شدن، از باجه ای که جلوی ساختمان قرار دارد بلیت می خرند و وارد سالنی می شوند که معلوم نیست، بانکه ، حمامه یا موزه است؟ تورلیدر توضیح می دهد که اینجا یک وقتی بانک بوده، بعد با الهام از حمام گنجعلیخان درکرمان چند تا مجسمه گذاشته اند گوشه وکنارش و مثلا موزه شده. هدف از ایجاد این موزه نیز نشان دادن زود باور بودن مردم هزارسال پیش ایران است.
یکطرف سالن مجسمه هائی قراردارد از کسانی درحال ناله ونفرین وگریه وزاری، و طرف دیگر مجسمه چند تا آدم زبل درحال غش غش خندیدن. داخل باجه ها کسی نیست اما بانک پر از توریست خارجی است.
تورلیدر آلمانی برای توریست های همراهش شرح می دهد که هزارسال پیش دراین محل یک موسسه مثلا اعتباری با سرمایه یک میلیون تومان که حقوق ماهیانه یک کارگر بوده تاسیس می شود. دایرکنندگان موسسه وعده می دهند که اگر یک حساب پس انداز ساده با ۲۰ میلیون تومن موجودی افتتاح کنید و شش ماه به پولتان دست نزنید، بعدش ایشالا و به امید خدا ۲۰۰ میلیون تومن وام بدون بهره به شما تعلق می گیرد ، ۳۰ درصد سود جرینگی و یک مرسدس بنز آخرین مدل به عنوان جایزه!
مردم خوش باور و ساده آن زمان، گروه گروه خوشحال از پیدا شدن چنین انسان های بامعرفت و ازخود گذشته ای و تاسیس چنین موسسه خاص المنفعه ای، بدون اینکه از خودشان بپرسند اینجا بانکه یا یک مرکز چشم بندی و شعبده بازی، داروندارشان را می فروشند و در این موسسه سرمایه گذاری می کنند.
روزی که قرار بود سرمایه گذاران بیایند مرسدس بنزها را تحویل بگیرند، ملاحظه کردند که در بانک باز است اما کسی داخلش نیست. به یکدیگر گفتند “حتمن بنزها را برده اند داخل سالن که گرد وخاک کثیف شان نکند، آخه هوا امروز خیلی کثیفه!”
آقائی که شما باشید، داخل سالن کسی نبود و نیمساعتی طول کشید تا ضرب المثل “کشک چی، پشم چی” به ذهن مردم رسید و یاد این شعر افتادند که شاعرگفته است:
گرتضرع کنی وگر فریاد/جوجه را گربه پس نخواهد داد!
و همین شعرمردم را به فکر انداخت حالا که چنین کلاهی سرشان رفته، از این ساختمان به عنوان انجمن ادبی مالباختگان استفاده کنند.
الان هزارسال است که مالباخته هائی که طبع شعری هم دارند ، جمعه ها بعد ازظهرکه همه جا تعطیل است جلوی این بانک جمع می شوند و شعرهائی را که سروده اند با آه و افسوس زمزمه می کنند و برای پول های از دست رفته شان فاتحه می خوانند.
تورلیدرسپس اشاره به کتابهای روی هم چیده شده کنار دیوار می کند و می گوید اینها دیوان اشعاری ست که مردم برای پول های هپرو شده شان سروده اند و می توانید بخرید. تیتر اول یکی ازکتابها بود:
پول ما رو دزدیدن/ دارن باهاش پز میدن
و روی دیوان دیگری این شعرخودنمائی می کرد:
بی انصاف های بی دین/ پول مارو پس بدین!
ادامه دارد