آقا انگار معلم جماعت را خدا خلق کرده است برای نق زدن؟ زن و مردشان مصداق ضرب المثل “حرف مرد یکیست” هستند و حرف شان همیشه خدا یک چیز بوده است: ما با این صنار حقوق چکار کنیم؟

و طرح چنین سئوالی درست مثل این است که مردم ایران صبح به صبح، یکی یکی تلفن کنند به آقای روحانی و بپرسند آقا ما ناهار چی بخوریم؟!

پنجاه سال پیش، یعنی زمان شاه، می گفتند ما با سیصد تومان حقوق چه جوری زندگی کنیم و حالا هم می گویند ما با ۹۰۰ هزار تومان حقوق چه جوری زندگی کنیم و اصلا حساب نمی کنند که ۹۰۰۰۰۰ تومان (سه هزار برابر) ۳۰۰ تومان است. یعنی یک ذره به این نکته فکر نمی کنند که جمهوری اسلامی حقوق شان را ۳۰۰۰ برابر کرده است و باز هم نق می زنند. آنوقت ما انتظار داریم این آدم هایی که از حساب و کتاب به این سادگی سردرنمی آورند، به بچه teachersهایمان حساب و هندسه یاد بدهند!

واحد پول هر کشور، ملاک زندگی در آن کشور است. در آمریکا واحد پول دلار است و در اروپا یورو. یک معلم آمریکایی حداکثر ۲۰۰۰ دلار حقوق می گیرد و یک معلم آلمانی حداکثر ۲۰۰۰ یورو. نه نق می زنند و نه اعتصاب می کنند و نه مثل معلمان ایرانی تا این حد از زندگی شان ناراضی اند.

واحد پول ایران ریال است و یک معلم به طور متوسط، ۹ میلیون ریال در ماه حقوق می گیرد یعنی در حقیقت همه شان میلیونرند، اما باز هم مثل همین یکی دو هفته پیش اعتصاب و تظاهرات می کنند. آخر میلیونرهای کدام کشور اعتصاب و تظاهرات کرده اند که شما می کنید؟

مسائل مادی را که کنار بگذاریم، می رسیم به احترام و افتخار و اقتدار و این جور چیزهای معنوی. به کدام یک از اقشار جامعه به اندازه معلم احترام گذاشته می شود؟ خود من در بندر جاسک با یک معلم قدم می زدم. باور کنید کسی نبود که به این آقا سلام نکند، احوالش را نپرسد و تعارف نکند که “بفرمائید در خدمت باشیم”. خود بچه ها که برای دست به آب رفتن هم از معلم شان اجازه می گیرند.

ترا به خدا بروید بپرسید و ببینید حتی رئیس جمهور آمریکا اینقدر قدرت دارد که کارکنان کاخ سفید وقتی می خواهند به دستشویی بروند انگشت شان را ببرند بالا و بگویند: آقا اجازه، ما بریم دست به آب؟ چنین قدرتی را دست کم می گیرید؟!

حقوق تان را که سه هزار برابر کرده اند، آنقدر اختیار و احترام و اقتدار دارید که بچه ها برای ضروری ترین کارشان باید از شما اجازه بگیرند. پدر و مادرها که در کوچه و خیابان به شما سلام می کنند دیگر چه می خواهید؟ فوق دلخوری تان این است که زیر خط فقر زندگی می کنید! آنجا هم برای خودش یک محله است. یکی در زعفرانیه زندگی می کند، یکی در شمیران و یکی هم زیر خط فقر. همه آدم ها را که نمی شود در یک محله ساکن کرد.

اوج دلخوری و ناراحتی تان هم این است که کاسب محل می گوید تا حسابت را تسویه نکنی و بدهی ات را ندهی از نسیه خبری نیست؟ به جهنم که نسیه نمی دهد. نقد بخرید!

هی اعتصاب، هی تظاهرات، هی اجتماع جلوی مجلس ….معلوم است که حوصله دولت سر می رود و با شما برخورد می کند….!

 

جان کری می خواست پیاده به ایران برود!

 

zarif-kery

جان کری: در خیابان گر کنار بنده خواهی زد قدم / سرزنش گر می کند چارتا مخالف غم مخور

خیلی ها معتقدند که حافظ با زیرکی تمام همه مردم دنیا را سرکار گذاشته و در اشعارش وعده هایی داده که به عقل هیچ رئیس جمهوری نرسیده.

اما بنده معتقدم حافظ اگر هم این کار را کرده باشد و وعده های غیر عملی داده باشد، از روی سادگی و صفای قلبش این کار راکرده. دلیلش هم خیلی ساده است. اگر حافظ آدم کلکی بود و می خواست مردم را سرکار بگذارد، می توانست آخر اشعارش اسم خودش را نیاورد تا اگر مسئله ای پیش آمد بگوید این شعر از من نیست و مثل آقای احمدی نژاد که گفت سوءاستفاده های آقای رحیمی مربوط به دوره های قبل بوده، او هم بگوید اگر گفته ام “حافظ اسرار الهی کس نمی داند، خموش” منظورم سعدی بوده و اصل شعر هست “سعدی اسرار الهی کس نمی داند خموش”.

استفاده از شیوه ی”کی بود؟ کی بود؟ من نبودم” را همین یکی دو هفته پیش دیدیم. آقای احمدی نژاد خیلی ساده سوءاستفاده های معاون اولش را مثل آب خوردن انداخت گردن رئیس جمهورهای زمان شاه!

باور کنید اگر حافظ همین امروز زنده شود و یقه اش را بگیری که مرد حسابی توکه گفتی “مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید” پس چی شد؟ کی میاد؟ ساده لوحانه جواب می دهد عجله نکن میاد… و اگر از او بپرسی تو که وعده داده ای “یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور” کی بازمی گردد؟ جواب می دهد تاریخ بازگشتش معلوم نیست، ولی برمیگرده، غم مخور.

عیب اشعار حافظ از نظر من این است که اشعار او را می شود به هر مسئله ای ربط داد و ملت های خیالاتی مثل ملت ایران که نشسته اند تا دیگران بیایند و وضع زندگی شان را اصلاح کنند، خیلی ساده این کار را می کنند.

مثلا همین پیاده روی جان کری و ظریف که کلی حرف از تویش در آمد را می شود وصلش کرد به شعر”یوسف گم گشته” و با کمی خیالبافی گفت حافظ می دانسته که رابطه ایران و آمریکا بالاخره یک روزی خوب می شود که سروده است یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور و منظورش هم از یوسف گم گشته جان کری بوده که اگر به ایران بیاید در خیابان ها و اتوبان های تهران گم می شود.

و با یک کمی خیال بافی بیشتر می شود گفت: شاید هم همان روزی که جان کری داشته با آقای ظریف پیاده روی می کرده، می خواسته قدم زنان به ایران بیاید ولی چون عده ای سر و صدا راه انداخته اند، او هم منصرف شده و به ظریف گفته فعلا شما تنها تشریف ببرید، اوضاع که مساعد شد، منهم میام.

من خودم یک دوست خیالاتی دارم که به جان مادرش قسم می خورد حافظ تمام این غزل معروف را در مورد روابط ایران و آمریکا سروده و می گفت آخه وقتی حافظ که به لسان الغیب معروف است میگه :

هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب

باشد اندر پرده بازی‌های پنهان غم مخور

مگر غیر از این است که به بازی های پشت پرده سیاست اشاره می کند؟ سالها کسی جرأت نمی کرد اسم آمریکا را ببرد ولی حالا وزیر خارجه مان با وزیرخارجه آمریکا مذاکره می کند و قدم می زند؟

و آنجا که می گوید:

ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند

چون تو را نوح است کشتیبان ز توفان غم مخور

مگر غیر از این است که اشاره اش به آقای خامنه ای ست که سالهاست کشتی سیاست ایران را به هر طرف که میلش بوده کشانده و بازهم خواهد کشاند؟

و آنجا که سروده:

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم

سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور

مگر نه این است که اشاره اش به اصولگرایان است که برقراری رابطه ایران و آمریکا را به نفع خودشان نمی دانند و برای چند قدم پیاده روی دو وزیر امور خارجه چنان الم شنگه ای بپا می کنند که بیا و ببین!؟

دوست خیالاتی من با اطمینان می گفت تا آنجا که من می دانم حافظ چشم انداز روابط ایران و آمریکا را مثبت ارزیابی کرده و حتی به آمریکایی ها امید داده است که:

گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید

هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور!

دهکده بدون زن

 

قلعه ای که حضور موجودات مونث در آن ممنوع است.

قلعه ای که حضور موجودات مونث در آن ممنوع است.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، در یونان قلعه ای وجود دارد که از سال ۸۰۰ میلادی تا به امروز رنگ زن را به خود ندیده است.

دراین قلعه نزدیک به ۲۰ تن از رهبران ارتدکس زندگی می کنند و۲۰۰۰ نفر نیز در آن مشغول انجام کارهای دینی و تحصیل در رشته های مذهبی هستند. حیواناتی هم که در این دهکده زندگی می کنند تماما نر هستند و ورود حیوان ماده به این منطقه اکیداً ممنوع است.

یکی از مسئولان کشورمان که مشغول مطالعه در مورد زنانه مردانه کردن شهرهای ایران است به خبرنگار ما گفته است احتمال این وجود دارد که ما نیزکشور را به این شکل سازمان دهی و تقسیم بندی کنیم و برای اینکه برایمان حرف درنیاورند و نگویند ایران نیمی از جمعتش را که زن هستند نادیده گرفته، خودمان “شب های جمعه” به آنها سری می زنیم و خواست های آنان را مورد بررسی قرار می دهیم!

 

هرچه می خواهد دل تنگت، نگو!

 

آقا من تصمیم گرفته ام که دیگر مطالبم را مستند نکنم. وقتی مسئولان مملکت مان هرچی به دهانشان می رسد می گویند، منی که نه سر پیازم نه ته پیاز چرا باید کلی وقت صرف کنم تا نوشته هایم مستند باشد؟

همین امروز، صبح اول صبح، کلی ضرب و تقسیم کردم تا این چند سطر را نوشتم.

احمد سالک نماینده اصفهان در مجلس گفته است که “دشمن”برای معتاد کردن هر فرد ۳۰۰ میلیون تومان و برای هرطلاق ۱۵۰ میلیون تومان خرج می کند.

براساس آخرین آمار ما یک میلیون و۳۰۰ هزار معتاد داریم.

براساس فرمایش نماینده اصفهان اگر نفری ۳۰۰ میلیون تومان خرج معتاد کردن آنها شده باشد، می شود : یک رقم این شکلی (۳۹۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰) یعنی عدد ۳۹ با ۱۳ تا صفرجلوی آن. نوشتن رقم با من بود خواندنش با شما. راستش من زورم به چنین رقم هایی نمی رسد!

و در مورد طلاق، براساس آخرین آماری که درگوگل هست، در سال ۹۱ در ایران ۱۵۰ هزار و۳۲۴ تا طلاق داشته ایم.

لطفن رقم ۱۵۰۳۲۴ طلاق را ضرب کنید در۱۵۰۰۰۰۰۰۰ تومان ببینید چقدر می شود. (چشم ماشین حساب من که به این رقم افتاد، برق ساختمان مان قطع شد!)

خب، این دشمنی که این همه پول خرج می کند که ما طلاق بگیریم و معتاد بشویم کیست؟ معلوم است آمریکا. آمریکا هم براساس نوشته خبرگزاری فارس، در سال ۲۰۱۲ مبلغ ۱۰۱ تریلیون دلار کسر بودجه داشته است.

می دانید تریلیون یعنی چی و چه جوری می نویسند؟ تریلیون عددی است برابر با ۱٬۰۰۰٬۰۰۰٬۰۰۰٬۰۰۰ (یک هزار میلیارد)

آخرکدام دیوانه ای وقتی خودش چنین بدهی سنگینی دارد که ازخواندن صفرهایش چشم انسان سیاهی می رود، می آید ارقامی نجومی خرج کند که درکشوری دیگر مردم طلاق بگیرند و معتاد بشوند؟ سودی که این وسط به آن کشور می رسد چیست؟

وقتی انسان چنین حرفی را از یک نماینده مجلس که یک مقام رسمی است می شنود، پیش خودش فکر نمی کند که پس وقتی یک مقام مسئول دیگر همان مملکت می گویند ما بهترین دموکراسی جهان را داریم، چقدر پرت وپلا حرف زده؟!

خلاصه کردن خبرهای ایران

خبرگزاری های جهان تصمیم عجیبی در مورد ایران گرفته اند. می خواهند از روش آن دو نفری که جوک ها را شماره گذاری کرده بودند تقلید کنند.

آن دو نفر را حتمن شما هم می شناسید؟ جوک ها برایشان خیلی تکراری شده بود به این دلیل آنها را شماره گذاری کردند.

براساس قراری که با هم گذاشتند، وقتی به هم می رسیدند یکی شان می گفت شماره ۳۷ و آن یکی یاد اون آقاهه می افتاد که ….و می خندید و آن یکی می گفت ۴۵ و آن یکی یاد اون زن و شوهره می افتاد که….و لبخند می زد. تا این که یکروز یکی شان گفت ۷۳ و آن یکی چند دقیقه ای خندید. رفیقش پرسید چرا اینقدر خندیدی؟ این جوک که اینقدر خنده دار نبود؟ و طرف جواب داد آخه این جوک را نشنیده بودم!

حالا چون هر چی خبر در مورد ایران منتشر می شود در مورد فساد است و رشوه و اختلاس، خبرگزاری ها تصمیم گرفته اند از همان شیوه استفاده کنند.

یکی از این خبرگزاری ها به خبرنگار ما گفت بابا نفس مان بند آمد بس که خبر در مورد فساد دولتمردان ایران چاپ کردیم. از این به بعد فقط تیتر می زنیم: ایران چهار هزار میلیارد، یا ایران بیست و دو هزار میلیارد، بقیه اش را خود مردم می فهمند!

*میرزا تقی خان، طنزپرداز و سریال نویس پیشکسوت، با سابقه ۵۰ سال طنزنویسی در توفیق، کشکیات، کاریکاتور، کیهان و تلویزیون از همکاران افتخاری شهروند است. از این نویسنده کتاب “آدم های زیادی” به تازگی منتشر شده است.