در یک اقدام انقلابی و روشنفکرانه!، داعش مقام زن را از میزانی که به آن معتقد بود بازهم بالاتر برد و به زنان اختیار داد بی اجازه شوهر خود را منفجر کنند! از مذاکرات جلسه ای که این تصمیم بشردوستانه در آن اتخاذ شده اطلاعی در دست نیست، ولی یقیناً سران داعش استدلال کرده اند که قرن بیست و یکم است و این انسانی نیست که در چنین دورانی زنان را تا این حد محدود کنیم و خودکشی آنان را نیز وابسته به اجازه شوهر کنیم. شاید شوهر دیوانه یک زن اجازه نداد که زنش خود را منفجر کند و به بهشت برود، زن بدبخت چه گناهی کرده است؟!
این گروه تا هفته پیش، زنان تحت امر خود را مثل میز و صندلی هایی که برای مجالس عروسی کرایه می دهند، برای یک شب اجاره می داد و روز بعد پس می گرفت.
آنها همچنان که درکشورهای متمدن نرخ هر جنسی را روی آن می نویسند، برای زنان نرخ تعیین می کردند، قیمت آنها را روی چادرهایشان می نوشتند و در انتظار مشتری می نشستند:
این دختره ۳۰۰ دلار اون وسطیه ۲۰۰ دلار، اون کناریه …
با این تصمیم، زنان تحت امر این گروه اینک می توانند در روز و ساعت و محلی که تعیین می شود خود را منفجر کنند و مستقیماً به بهشت بروند.
عده ای معتقدند که داعش این آزادی را تحت تاثیر آزادی های یواشکی ایران به زنان طرفدار یا اسیر خود داده است.
به تصور این عده، داعشی ها وقتی دیده اند که زنان ایران برای داشتن آزادی پوشش خود چگونه بال بال می زنند، گفته اند حالا ما کاری می کنیم که دنیا بفهمد ما آنقدرها هم که شایع است عقب افتاده نیستیم و زنان ایران هم معنی آزادی واقعی! را درک کنند و بدانند که یک لحظه روسری را برداشتن و عکس انداختن، اسمش آزادی نیست.
آنها با تصویب قانونی مقام زن را از آنچه به آن اعتقاد داشتند بازهم بالاتر بردند و گفتند حالا مرد می خواهیم که روی دست ما بلند شود و اختیاربیشتری به زن بدهد!
خارجی ها می خواهند ایرانی شوند!
از روزی که رئیس کمیسیون اصل۹۰ مجلس با ایسنا مصاحبه کرده است، میلیونها خارجی تقاضای ایرانی شدن کرده اند!
محمدعلی پورمختار از کسانی صحبت کرد که زمین های منابع طبیعی را متری دو تا پنج هزار تومان خریده اند و بعد با تغییر کاربری زمین، آن را متری یک میلیون تومان فروخته اند.
خارجی هایی که فکر می کردند آدمیزاد می تواند با سودمند بودن برای اجتماع و اختراع تلویزیون و موبایل و لپ تاپ و وسایل مدرن دیگر زندگی ثروتمند شوند، تازه فهمیده اند که بابا ثروتمند شدن ساده تر از این حرف هاست.
میایی ایران، صدهزار متر زمین از منابع طبیعی می خری متری ۲هزار تومان. می شود به عبارت ۲۰۰ میلیون تومان. بعد چند روزی این در و آن در می زنی و این را ببین و آن را ببین می کنی و زمین مادرمرده را که خبر ندارد چه بلایی دارد به سرش می آید، از جنگل به منطقه مسکونی تبدیل می کنی و متری یک میلیون تومان می فروشی.
صدهزار متر زمین متری یک میلیون تومان می شود به عبارت ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ تومان. (یه دونه یک و یازده صفرکه مثل شاخ شمشاد جلوی عدد یک خبردار ایستاده اند). یعنی صد میلیارد تومان.
بی خود نیست که بساز و بفروش های ترکیه و دوبی به ایرانی ها التماس می کنند که بیایید از آپارتمان های فوق لوکس ما بخرید. فهمیده اند که در ایران چه خبراست و بعضی ها چگونه پول پارو می کنند!
به خاطر سلامتی مردم…
دانشمندان هی نوشتند گوشت واسه سلامتی خوب نیست، کسی توجه نکرد. گفتند اینقدر گوشت نخورید اسید اوریک تان می رود بالا، کسی گوش نکرد.گفتند فشار خونتان…فایده ای نکرد…. جلوی کبابی ها همیشه صف بود و صدای خواهش و اعتراض مشتری ها بلند که: عباس آقا پس این ده تا سیخ کوبیده ما چی شد؟
بالاخره دولت دید اینجور که نمی شود مردم را به امان خدا رها کرد و فکری به حال سلامتی شان نکرد؟ گفتند چه کنیم، چه نکنیم؟ و نشستند به شور و مشورت ….
یکی گفت باید یک فکری به حال هوای پایتخت بکنیم که هر سال میلیون ها نفر به خاطر هوای بد از دنیا می روند و یکی گفت باید یک فکری برای این پارازیت ها کرد. دکترها میگن خیلی ضرر داره. یکی گفت پارازیت هر عیبی که داشته باشه عوضش نمیذاره مردم چشمشون به زنان نیمه لخت و نامحرم در تلویزیون های ماهواره ای بیفته و اخلاق خرابشون فاسد بشه.
یکی راجع به کم آبی صحبت کرد و یکی در مورد فضای سبز حرف زد و بالاخره همه به این نتیجه رسیدند که اگر گوشت را گران کنیم جوری که مردم گوشت را از سبد خوراکی شان حذف کنند، هم عملیه و هم به سلامتی شان خدمت کرده ایم!
و این گونه بود که گوشت از سبد خوراک مردم عادی حذف شد و به کالاهای لوکس پیوست. خداوند غریق رحمتش کند انشااله!
مردن صرف نمی کند…
نرخ قبر در قطعات یک تا صد بهشت زهرا از ۱۵ میلیون تومان به ۲۰ میلیون تومان افزایش یافت.
محمد عبدالهی معاون خدمات شهرداری ضمناً گفت که در فاز سه بهشت زهرا با ۷۰۰ هزار تومان می شود صاحب یک قبر دو طبقه شد.
عیب قبر دو طبقه آنهم در فاز ۳، یعنی جایی که مرده هرچقدر هم که فریاد بزند کسی به فریادش نمی رسد و سال به سال هم کسی نمی رود که فاتحه ای برایش بخواند، مشکلاتی است که آدم با همسایه، یعنی هم قبری اش دارد.
ما که مثلا زنده ایم دائم از دست زن و شوهر طبقه بالایی مان در عذابیم. اینها تا ساعت ۱۲ شب آرام و بی سروصدا هستند جوری که ما گاهی فکر می کنیم نیستند یا رفته اند سفر و از این جور خیالات خام.
آقا درست سر ساعت ۱۲ شب سروصدایشان بلند می شود و تا چهار صبح نمی گذارند بخوابیم.
حالا اگر “همقبری” آدم هم از این دست آدم ها باشد یا نکیر و منکر تازه از دوازده شب به بعد فرصت رسیدگی به پرونده آنها را پیدا کنند و مثل زندان اوین بازجویی ها و سئوال و جواب ها شبانه باشد، بلایی به سر آدم خواهد آمد که آدم ترجیح می دهد نان سنگک ۲ هزار تومانی هم بخرد و زنده بماند!
خدا را شکر کنید که ثروتمند نیستید!
چون یقین دارم خیلی دلتان می خواهد فرق قدم زدن یک آدم معمولی با قدم زدن یک ابرقدرت یا یک ثروتمند را بدانید، خودم را با اوباما و پوتین مقایسه می کنم به شرط آنکه هوا برتان ندارد و اگر من را در خیابان دیدید فورا تقاضای کار و پول نکنید. من خودم وضعم از شما بدتره!
کفش هایم را که پوشیدم، از خانمم پرسیدم چیزی کم وکسر نداریم؟ جواب داد نه عزیزم، فقط یک بسته تربچه بخر (نه عزیزمش را خودم اضافه کردم که درس عبرتی باشد برای بقیه خانم ها!)
بیرون رفتن بنده از خانه به همین سادگی است که عرض کردم، ولی خدا نکند که اوباما یا پوتین تصمیم بگیرند چند قدم در حیاط کاخ شان قدم بزنند.
اول از همه باید از جاسوس های سی آی ای و موساد و کاگ ب بپرسند توی این یک ماه اخیر، آدم مشکوکی دور و برکاخ سفید یا کرملین ندیدین؟ گدای دورگردی؟ پیرمرد خنزرپنزری…از این دخترهای الکی خوش که دایره زنگی می زنند و می خونند؟
وقتی اونها اوکی دادند و قسم خوردند که به کی به کی قسم هیچ آدم مشکوکی ندیده ایم، از رئیس ستاد بزرگ ارتشتارانشان می خواهند که هرچه نیروی ویژه و تک تیرانداز کارآزموده دم دست دارید بفرستید به کاخ ..
نیروها که مستقر شدند و تک تیراندازها که هدف ها را نشانه گرفتند (کدام هدف ها را؟ خدا می داند) محافظان شخصی رئیس جمهور عینک های سیاه شان را به چشم می زنند، دست هایشان را می گذارند روی سلاح کمری شان و بعد با اشاره رئیس گارد شاهنشاهی شان اوباما و پوتین که باید وانمود کنند تک و تنها هستند تا فیلمبردارها نشان بدهند آنها چه آدم های شجاعی هستند، دو سه دقیقه ای جلوی کاخ قدم بزنند و برگردند …
و تا آن موقع نه تنها من تربچه ای را که خانمم گفته بود خریده ام و برگشته ام، بلکه خانمم آنها را شسته و ناهار را هم کشیده…!
*میرزا تقی خان، طنزپرداز و سریال نویس پیشکسوت، با سابقه ۵۰ سال طنزنویسی در توفیق، کشکیات، کاریکاتور، کیهان و تلویزیون از همکاران افتخاری شهروند است. از این نویسنده کتاب “آدم های زیادی” در سال ۲۰۱۳ منتشر شده است.