Majid-Nafisi

پس از مرگ

مرا پلی نیست

تا از آن بگذرم.

همه، نیستی ست

و بهشتی نیست یا حتی دوزخی.

رفتگان همه رفته اند،

آیندگان هنوز در راهند

و مرا همراهی نیست.

مادرم آن جا

به شمشادها آب نمی پاشد

و خواهرم نفیسه پاهایش را

در پاشویه نمی شوید.

هیچ تختی کنار باغچه دیده نمی شود

و بوی پنیر و نان

با عطرِ نعنا و ریحان

درهم نیامیخته است.

دستی برایم لقمه نمی گیرد

و کسی نام مرا بر زبان نمی آورد.

کاش چون مادرم

مرا هم پلی بود

تا می توانستم از آن بگذرم

و بهشت گمشده ام را

برای همیشه بازیابم.

     ۱۹ ژوئن ۲۰۰۵