۵۴ سال پیش که آمریکا و کوبا زدند به تیپ هم و گفتند قهر قهر تا روز قیامت، سه سرباز آمریکائی مامور شدند درها و پنجره های سفارتخانه را ببندند، پرچم آمریکا را بکشند پائین، ساک هایشان را بردارند و خاک کوبا را برای همیشه ترک کنند.

همان سه سرباز جوان آمریکایی هفته پیش و سر پیری، ماموریت یافتند پرچم آمریکا را دوباره بالا ببرند تا روابط برقرار شود و دو دشمن دیرین تبدیل به دو دوست جدید شوند.

آنها پس از ۵۴ سال به این نتیجه رسیده اند که دو روزه دنیا ارزش قهر و تهر را ندارد، صورت همدیگر را ماچ کردند و سفارت خانه هایشان را دوباره گشودند آنهم به وسیله همان سه سربازی که حالا چاق و پیرشده اند.

آگاهان می گویند احتمال اینکه چنین وضعیتی بین ایران و آمریکا نیز تکرار شود، وجود دارد و حتی آقای رفسنجانی که از همه آگاه تر است در این مورد اشاراتی هم کرده است.

us-cuba-embassy

خوش آمدید و قدم رنجه فرمودید…

 

آنها معتقدند حالا که دو طرف از خر شیطان پیاده شده اند، به توافق هسته ای رسیده اند و شیطان بزرگ، مثل قالب یخی که در آفتاب بماند روز بروز دارد در نظر مسئولان کشور ایران کوچک وکوچک تر می شود، بعید نیست به زودی ایران و آمریکا هم دوباره سفارتخانه هایشان را بازگشایی کنند و با چند تا ملاقات و ماچ و بوسه، به اختلافات فی مابین پایان بدهند.

فقط این وسط یک مشکل کوچک پیدا شده که دارند برایش دنبال راه حل می گردند. آمریکا می خواهد کاری که درکوبا کرد تکرار کند. یعنی همان دانشجویانی را که از دیوار سفارت آمریکا در تهران بالا رفتند و سفارت را تعطیل کردند پیدا کند و از آنها بخواهد دوباره از دیوار سفارت بالا بروند، از آن طرف دیوار بپرند پائین و در سفارت را از داخل باز کنند.

هرچی هم مقامات ایرانی توضیح می دهند که بابا اون دانشجویان لاغر و بی پول آن زمان حالا پیر و چاق شده اند و به آلاف و اولوفی رسیده اند و مقام و منزلتی پیدا کرده اند، زشت است که وادارشان کنیم از دیوار سفارت بالا بروند، آمریکایی ها حالی شان نمی شود که نمی شود .

آمریکایی اند دیگر، آمریکایی کی و کجا حرف حساب حالی اش شده که اینجا بشود؟!

 

 

مجلس امامزاده نیست !

 

به گزارش دویچه وله در روز یکشنبه ۲۵ مرداد و برابر با ۱۶ آگوست، چهار تجمع اعتراضی در مقابل مجلس شورای اسلامی شکل گرفته است.

نمایندگان مجلس بارها توضیح داده اند که بابا مجلس امامزاده نیست و ما معجزه ای نمی توانیم بکنیم، اما مردم حالی شان نمی شود.majles--sleep

بازنشسته هایی که می گویند ما با این صنارحقوق چه خاکی توی سرمان بریزیم، معلم هایی که از روی دست بازنشستگان تقلب کرده اند و عین همین حرف را می زنند، پرستارها یا کارگرانی که بیکار شده اند یا ماه ها حقوق شان عقب افتاده یا خواهان بهبود وضع استخدامی شان هستند هر روز می آیند جلوی مجلس و چرت علنی نمایندگان را پاره می کنند.

کاشکی آقای روحانی که خیلی آرام و شمرده و خوب حرف می زند بیاید پشت میکروفن و با کلمات قشنگی که بلد است و به کار می برد به مردم حالی کند که مجلس امامزاده نیست و بگوید اگر مشکلی دارند بروند امامزاده داود. آنجا هم هوایش بهتر است و هم انتظار معجزه از آن حضرت خیلی بیشتر از نمایندگان مجلس است!

 

 

 

ما چون دو دریچه روبروی هم …!

 

دروغ چرا، من به اسم آقای ظریف حسودی ام می شود! لامصب هرکاری که می کند ظریف از آب درمی آید.

همین ملاقاتش با اسدآقا نمونه اش.کمتر کسی پیدا میشه که بلند شه بره توی یک کشور جنگ زده و ویران، اینجور راحت بشینه و بگوبخند بکنه. ما عکس های سوریه را هم که توی تلویزیون می بینیم تا صبح از ناراحتی خوابمان نمی برد.

به لبخند ها و آرامشی که در قیافه های هر دو طرف موج می زند نگاه کنید، آدم حظ می کند از این همه آرامش، صمیمیت و محبت.

اگر کسی نداند خیال می کند توی کافه نادری خیابان استانبول نشسته اند، قهوه وکیک سفارش داده اند و تا حاضر شود دارند درباره اشعار اخوان ثالث و فروغ فرخزاد و فریدون مشیری حرف می زنند.

اگر تخیل تان مثل من قوی باشد احساس می کنید اسد آقا بحث را با گله از دنیای فانی و بی وفا شروع می کند که: نمی دانم چرا دنیا با من دشمن شده و به قول اخوان:

سلامم را نمی خواهند پاسخ گفت،asad--zarif

افکارم پریشان است

اگر دست محبت سوی کس یازم

به زحمت آورد دست از بغل بیرون

چرا چون دست های بنده خونین است

و ظریف هم با شعر دیگری از اخوان دلداری اش می دهد که تا ما را داری نگران نباش:

ما چون دو دریچه روبروی هم

آگاه ز هر بگومگوی هم

هر صبح نشاط و شوخی و خنده

هر شام قرار جنگ آینده

اسد ناراحت سرش را تکان می دهد و می پرسد ولی تا کی می شود مقاومت کرد؟ به چه کسی امید داشته باشم و به قول نیمایوشیج، به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را؟

ظریف دلداری اش می دهد که نگران قبای ژنده ات نباش، برات یه دونه نوی نواش را می فرستیم. ما تو را داشته باشیم دیگر غمی نداریم و شروع می کند به تعریف و تمجید از او و شعری از فروغ را نیز چاشنی حرف هایش می کند که:

ای زگندمزارها سرشارتر

ای ز زرین شاخه ها پربارتر

با توام دیگر ز دردی بیم نیست

هست اگر جز درد خوشبختیم نیست!

اسد آقا گل از گلش می شکفد و می گوید باز خدا پدر شما را بیامرزد که هستید. دلم گرفته بود و باز شد. به قول اسماعیل خوئی:

در من امشب ترنم غزلی است

دلم امشب ستاره باران است

ظریف می خندد و برای رفع نگرانی ها ی او می گوید به قول سهراب سپهری:

زندگی خالی نیست

مهربانی هست، سیب هست، ایمان هست

و تا شقایق هست زندگی باید کرد

خدا را شکر شقایق هم حالا حالاها هست، ما هم هنوز هستیم و نفت هم که خدا را شکر هنوز یه مقداری دیگه اش هست. توهم که به قول مولوی “خوش می خرامی سوی ما” دیگه چه غمی داری؟

در اینجا مستخدم مثل خروس بی محل وارد می شود ،کیک و قهوه ای را که سفارش داده اند می آورد، درها را می بندند و مذاکرات پشت درهای بسته در مورد سایر شعرای ایران آغاز می شود !

 

خدا حفظ مان کند!

 

بنازم حکمت خداوند را که ما آدم های معمولی هیچی از آن سردر نمی آوریم. یک کشورهایی را ساخته است برای اختراع وسایل عجیب و غریب، وکشورهای دیگری را هم خلق کرده است برای خراب کردن همان وسایل عجیب و غریب!

وقتی بچه بودیم می شنیدیم در آمریکا رادیویی ساخته اند که عکس آدم هایی را که حرف می زنند را نشان می دهد. الان دو تا از همان رادیوهای عکس دار که اسمش تلویزیون است، در منزل خودمان دارد کار می کند و در آنها آدم هایی را می بینیم که به زبان شیرین پارسی به همدیگر حمله می کنند، فحش می دهند و اتهام می زنند!

انصافن هم چنین وسایلی را لازم داشتیم. تا کی مثل این ملت های عقب مانده، بپریم به همدیگر، یقه هم را بگیریم و جر بدهیم؟ بالاخره از تمدن یک مقداریش هم باید به ما برسد یا نه؟

و جالب پیشرفت دائمی ما و استفاده روزافزون از وسائل مدرن است. یک وقتی برای روضه گوش کردن و اشک ریختن ناچار بودیم روضه خان دعوت کنیم و کلی پول بدهیم ولی الان می توانیم برویم توی گوگل و هرکدام از روضه ها یا زیارتنامه ها را که دوست داشته باشیم وگوش کردنش صواب بیشتری داشته باشد مجاناً گوش کنیم و فیض ببریم.

همین کار را در فیس بوک هم می توانیم بکنیم که خیلی ها دارند می کنند. بعضی ها پته همدیگر را روی آب می اندازند و بعضی ها از این مدرن ترین وسیله زمان، عقب مانده ترین و ارتجاعی ترین افکار را تبلیغ می کنند.

خارجی ها فقط بلدند این امکانات را اختراع کنند، اما ما این قدرت را داریم که از این وسائل به بهترین نحو! استفاده هم بکنیم.

 

بهانه …

hejab--iran

مامور: مانتوی زرشکی وکمربند مشکیت که خودش تحریک کننده است هیچی، یعنی تو با این هیکل و سن و سال نمی دونی وقتی پاتو اینجوری کج میذاری رو زمین مردها تحریک میشن؟!

 

 

 

 

*میرزا تقی خان، طنزپرداز و سریال نویس پیشکسوت، با سابقه ۵۰ سال طنزنویسی در توفیق، کشکیات، کاریکاتور، کیهان و تلویزیون از همکاران افتخاری شهروند است. از این نویسنده کتاب “آدم های زیادی” در سال ۲۰۱۳ منتشر شده است.