دوست و رفیقِ عزیزمان
ناصر یوسفی
بازیگر و کارگردانِ تئاتر و کوشندۀ فرهنگی
روزِ سه شنبه ۲۵ اوت، در استکهلمِ سوئد
از دنیا رفت.
آخرین کارِ انسانیِ او اهدایِ اندامهایش پس از مرگ به بیماران بود.
یادِ عزیزش را گرامی میداریم.
و به خانواده و خویشانش تسلیت میگوییم.
بهروژ ئاکرهیی ـ خزر امینی ـ فرزاد براتوَند ـ امیر برغشی ـ کامران بزرگنیا ـ کوشیار پارسی ـ خلیل پاکنیا ـ کامران پیامانی ـ فریده تهرانی ـ
منصور تهرانی ـ مرتضی ثقفیان ـ امیر جواهری ـ محمود داوودی ـ مهرداد درویشپور ـ اکبر ذوالقرنین ـ بهرام رحمانی ـ خسرو رحیمی ـ اسد رخساریان ـ
م. روانشید ـ احمد ریحانیان ـ منصور زراعتی ـ ناصر زراعتی ـ مریم سجّادی ـ نیما سروستانی ـ حمید شجاع زیبا ـ هوتن شیرازی ـ رضا طالبی ـ
فرهنگ طاولی ـ جواد عاطفه ـ ارسلان عبداللهی ـ محمد عقیلی ـ نعمت علیمرادی ـ فریدون فانی ـ فتانه فراهانی ـ ژیلا فرهنگمهر ـ بهرام فرهودی ـ نادر کُهندانی ـ منصور کیانی ـ علی لالهجینی ـ علیرضا مجلّل ـ پرویز مرّیخی ـ ماندانا مقدم ـ مریم مقدم ـ اسفندیار منفردزاده ـ فرنگیس منفردزاده ـ
ملیح مینوخرد ـ امیر نفری ـ فرخنده نیکو ـ زینت هاشمی ـ عباس هژیر ـ
مرگ ناصر باورکردنی نیست. ناصر به تمام معنا یک انسان دوست داشتنی و مهربان بود. به نظر من یک سوسیالیت واقعی و باورمند بود. ناصر را از بیش از ۳۰ سال پیش میشناختم از زمانی که در تئاتر کوچک تنستا نمایش میداد. او عاشق کار نمایش بود و هیچگاه از کار نمایش دور نشد؛ حتی زمانی که بخاطرشرایط دشوار کار و امرار معاش از صحنه نمایش فاصله گرفت، کار تئاتر رادیوئی را دنبال کرد. ناصر همکار خوب و صمیمی ما در خانه نیما بود و قرار بود همین یکشنبه کار گروه تئاتر کاروان را در انجمن آغاز کند؛ اما افسوس که عمرش به پایان رسید و اندوهی بزرگ برای کارکنان و اعضای انجمن باقی گذاشت. یادش را روز یکشنبه ساعت ۱۱.۴۵ با برگزاری مراسمی در محل انجمن در مدرسه اروینگه در شیستا گرامی میداریم.ـ