کانون نویسندگان ایران یکشنبه ۱۰ آذر ۱۳۸۷ (۳۰  نوامبر  ۲۰۰۸) به مناسبت دهمین سالمرگ جان باختگان آزادی اندیشه و بیان، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، خطاب به  …


شماره ۱۲۰۶ ـ پنجشنبه ۴ دسامبر  ۲۰۰۸


 

 کانون نویسندگان ایران یکشنبه ۱۰ آذر ۱۳۸۷ (۳۰  نوامبر  ۲۰۰۸) به مناسبت دهمین سالمرگ جان باختگان آزادی اندیشه و بیان، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، خطاب به مردم آزاده، بیانیه ای صادر کرد. در این بیانیه آمده است:

ده سال پیش در پی بسترسازی سرکوب آزادی‌خواهان و روشنفکران از راه تدارک و پخش برنامه «هویت» از سیمای جمهوری اسلامی، طرح به دره انداختن اتوبوس حامل نویسندگان، احضار فعالان فرهنگی و روشنفکران مستقل و متعهد به دادگاه انقلاب اسلامی، تهدید و پاپوش‌دوزی و آدم‌ربایی و سرانجام سر به نیست کردن احمد میرعلایی، غفار حسینی، حمید حاجی‌زاده و فرزند خردسال‌اش و… فعالان کانون نویسندگان ایران، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، ربوده شدند و به فجیع‌ترین شکل به قتل رسیدند. طی ده سالی که از قتل‌های سیاسی خزان ۱٣۷۷ می‌گذرد نه تنها آمران و عاملان این قتل‌ها به سزای اعمال تبه‌کارانه‌ی خود نرسیدند، بلکه ناصر زرافشان، وکیل شجاع خانواده‌های مقتولان نیز که «جرم‌اش این بود که اسرار هویدا می‌کرد» بر اساس حکمی ظالمانه پنج سال از عمر خود را در زندان سپری کرد. در این ده سال، نه تنها کمترین گشایشی در فضای جامعه پدید نیامد، بلکه دامنه سرکوب و داغ و درفش، این بار به شیوه‌های دیگر، بیش از پیش گسترش یافت و کارگران، زنان، دانشجویان، فعالان اجتماعی و فرهنگی و سیاسی، روزنامه‌نگاران، وبلاگ‌نویسان و در یک کلام همه‌ی کسان و گروه‌هایی را در برگرفت که از وضع فلاکت‌بار موجود به جان آمده‌اند و در عین حال خواهان تنفس‌ گاهی آزاد از سانسور، تعقیب، آزار و سرکوب فرهنگی، اجتماعی و سیاسی اند.

مردم آزاده!

کانون نویسندگان ایران نیز همچون تمامی گروه‌های اجتماعی فوق زیر انواع فشارها، تهمت‌ها، بازخواست‌ها، احضارها و به طورکلی برخوردهای سرکوبگرانه قرار داشته و دارد و در واقع تاوان دفاع از آزادی بیان و مبارزه با سانسور را می‌پردازد. با این همه، و به رغم تحمل این شرایط سخت و توان‌فرسا، کانون ضمن تاکید و پافشاری بر خواست شناسایی و محاکمه و مجازات آمران و عاملان قتل‌های سیاسی پاییز ۱٣۷۷ و کشتارهای سه دهه گذشته، به پاس جان‌فشانی اعضای برجسته خود، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، ۱٣ آذر را «روز مبارزه با سانسور» نام نهاده و بر آن است که هرسال این روز را به این مناسبت گرامی بدارد.

انتظار کانون نویسندگان ایران از همه شما که استعدادها و خلاقیت‌هایتان از دم تیغ سانسور می‌گذرد و پرپر می‌شود آن است که برای پیشبرد مبارزه با سانسور و سرکوب، این روز را به هر گونه که مقتضی می‌دانید زنده نگه دارید و پیام آن را به چهار گوشه جهان برسانید.


 

***


 

پانزده آذر به امام زاده طاهر خواهیم رفت


 

متآرامگاهزنده یادان  محمد مختاری و محمدجعفر پویندهن زیر را سهراب مختاری، فرزند زنده یاد محمد مختاری، ۱۲ آذر ۸۷ به مناسبت دهمین سالگرد قتل پدرش نوشته است:

ده سال پیش، همین روز، همین ساعت به وقت تهران، پدرم برای خرید از خانه بیرون رفت و هرگز برنگشت. هنگام بازگشت به خانه "یک پیکان سفید کنارش ترمز می­کند. چهار  مأمور در ماشین نشسته­اند. مرد کنار راننده، شیشه را پایین می­کشد و می­گوید: "آقای مختاری؟" و با تأیید پدرم، حکم وزارت اطلاعات برای بازداشت او را نشانش می­دهد و می­گوید باید با آنها برود. یکی از مأمورین عقب ماشین پیاده می­شود تا پدرم وسط بنشیند و بعد از او دوباره سوار می­شود. ماشین راه می­افتد. او را به محلی که از قبل برایشان مشخص شده می­برند. همه پیاده می­شوند و پدرم را هم پیاده می­کنند. ناگهان چند نفری او را به زمین می­اندازند و دست­ها و پاهاش را می­گیرند. یکی از مأمورین طنابی را که از قبل آماده کرده دور گردن پدرم می­اندازد و می­کشد."

حالا ده سال از آن روز گذشته است. اما انگار امروز هم دوباره می خواهد اتفاق بی­افتد. نگران در اتاقم نشسته­ام که تلفن زنگ میزند. مادرم از تهران است و صداش نگران که: "گفته­اند باید از کلانتری مهرشهر برای برگزاری مراسم در قبرستان، اجازه بگیریم."

در تهران از همان سال نخست به خانواده­ها برای برگزاری مراسم در مکانهای عمومی اجازه ندادند. به مراسم هفتم و چهلم محمد مختاری و محمد جعفر پوینده هم مأمورین لباس شخصی حمله کردند. یادم می­آید وقتی همراه برادرم و همسرش از پله­های اضطراری مسجد فرار میکردیم، حتی صدای تیر هوایی هم شنیده می­شد. حمله کرده بودند و جوان و پیر را زده بودند. حالا هم بعد از گذشت ده سال از آن روزهای تلخ، مادرم باید به کلانتری مهرشهر کرج برود و برای برگزاری مراسم سالگرد قتل مردی که تمام عمرش به فرهنگ و ادبیات میهنش خدمت کرد و همگام یارانش برای آزادی اندیشه و بیان مبارزه کرد و سرانجام جانش را هم داد، اجازه بگیرد.

با پرستو فروهر تماس گرفتم که نظر او را هم بپرسم. امسال به او و برادرش آرش نیز برای برگزاری مراسم دهمین سال قتل مادر و پدرشان، داریوش و پروانۀ فروهر اجازه ندادند و دور تا دور کوچه منتهی به خانه ی فروهرها را بستند. از خودم می­پرسم آیا میخواهند دورتادور قبرستان را هم ببندند؟ 

باید تا فردا صبر کنیم. کانون نویسندگان ایران فردا را به عنوان روز مبارزه با سانسور اعلام کرده است. پس در روز مبارزه با سانسور، مادرم، مریم حسین زاده و صفا پوینده، خواهر زنده یاد محمد جعفر پوینده، همسر و خواهر نویسندگان آزاده­ای که در تمام عمر فرهنگیشان با سانسور مبارزه کردند، باید به کلانتری بروند و بپرسند آیا اجازه برگزاری مراسم دهمین ساگرد قتل محمد مختاری و محمد جعفر پوینده صادر شده یا خیر؟

 صدای مادرم از پشت گوشی در گوشم می­پیچد و دلم را گرم میکند: "پانزده آذر به امام زاده طاهر خواهیم رفت."