ایرانگردی
در چمنزاری سرسبز و چشمنواز، سرشار از خیز بلند امواج عطرآگین گیاهان سودمند که روزگاری شکارگاه شاهین نامیده میشد، گنبدی فیروزهای رنگ و با ابهت، به ارتفاع ۴۸ متر و قطر ۲۵ متر با تزئینات آجری، گچی، چوبی، نقاشی رنگی، سنگی، کاشیکاری، نقوش اسلیمی، مقرنس و البته کتیبههای گوناگونی در درون و بیرون قرار گرفته است. زمان ساخت آن در دورانی است که نوادگان چنگیزخان مغول، نه تنها به مدنیت گرویدند، بلکه در جهت اعتلای ایران گامهای ارزندهای برداشتند. پس از یورش دهشتبار مغول و ویرانگریهای این توفان سهمگین تاریخ، تا نمایان شدن رستاخیز دوباره ایرانیان در دوران دودمان صفوی، هنر، دانش، خرد و اندیشه ایرانی نه تنها آرام ننشست، بلکه دست به آفرینش شگفتیهای بیمانندی زد تا آنجا که یکی از بزرگترین رصدخانههای تاریخ (رصدخانه مراغه) و بزرگترین گنبد آجری جهان باستان (گنبد سلطانیه) در این دوران و به دستان توانمند صنعتپیشگان ایرانی ساخته شد.
یکی از بزرگترین و مهمترین بناهای دوره اسلامی ـ ایلخانی ایران، گنبد زیبای سلطانیه است. این بنا در ۳۰ کیلومتری زنجان در میان بافت کهن شهر سلطانیه قرار دارد و گنبد سترگ و فیروزهای رنگ آن از دور خودنمایی میکند. سراسر درون این گنبد پوشیده از کتیبههای گوناگونی است که با رنگ روی گچ ترسیم شدهاند. در سالهای پس از ۱۳۵۰ بخشهایی از گچ روی دیوار توسط کارشناسان ایتالیایی از جای خود برداشته شد و پس از برداشتن گچ، متوجه شدند که زیر گچ و در لایه زیرین آن تزئینات آجری زیبایی وجود دارد. بنیان طرح بنا بر پایه عدد ٨ قرار دارد و هشت مناره آن را در بر گرفتهاند. ایرانیان از روزگاران کهن و از ژرفای تاریخ از اعداد مبنای ۲ در آثار ساختمانی و در قطبنمای اختراعی خود بهره میبردند. هر چند علت دقیق گزینش عدد ۸ در این ساختار آشکار نیست، ولی به احتمال زیاد به علت ساختن ساعت آفتابی، همانند چهارتاقیهای دوران ساسانی، یا شاید ایجاد ایستایی مناسب در ساختار مورد استفاده قرار گرفته است. (تاریخ مهندسی در ایران، دکتر مهدی فرشاد).
کمابیش همه ساختارهای باستانی ایران کاربرد تقویمی هم داشتهاند. کلیه مسجدها و نیایشگاههای دوران اسلامی دارای ساعت آفتابی هستند. ساعت آفتابی، نظر به اهمیت تشخیص زمان برای انجام امور مذهبی در ساختمان گنبد به کار گرفته شده است. به این ترتیب که اگر نور خورشید از سوراخ روزنه ی اصلی گنبد بتابد هنگام نیایش نیمروز است. همچنین نوری که از پنجرههای بزرگ میتابد نشاندهندهی ساعت و نور پنجرههای کوچک نشانگر دقیقه است. برخی دانشمندان این ساختار را الگو گرفته از آرامگاه سلطان سنجر سلجوقی میداند، با این تفاوت که زیرساختار آن چهارگوش و زیرساختار این یک هشتگوش است.
در سراسر گنبد آیههای قرآن و سخنان بزرگان دیده میشود، اما در طبقه دوم ایوان جنوبغربی برای نخستین بار با یک دایرهای که داخل آن با خط کوفی نوشته شده “اللهم اشفنا بشفائک و داونا بداوئک بدوائک” نوشته شده که معنی آن “خداوندا ما را به شفای خود شفا ده و به دوای خود مداوایمان فرما” برمیخوریم که احتمالا این عبارت در ارتباط با بیمار بودن “اولجایتو” بر دیوار حک شده است. در همان ایوان برای نخستین بار با آیهای در ارتباط با مرگ روبرو میشویم. آیه”کل من علیها فان” چندین بار با رنگ سرخ تکرار شده است. وجود این آیه نشانه درگذشت سلطان اولجایتو ایلخان مغول بوده است و می توان گفت که تا این بخش ایجاد تزئینات روی گچ در زمان اولجایتو بوده است و ادامه کار مربوط به زمان ابوسعید بهادرخان است.
پروفسور آندره گدار ساختار گنبد را اینگونه شرح میدهد:«به یقین عالیترین نمونهی معماری دوران مغول و یکی از بهترین دستاوردهای معماری اسلامی ـ ایران و از دیدگاه فنی و مهندسی جالبترین آنان است».
پروفسور پائولزی نیز معتقد است: «مطمئن هستیم که گنبدی را که بیش از صد سال بعد از ساخت گنبد سلطانیه یعنی سال ١۴١٨ و ١۴١٩ میلادی توسط برونلسکی و گیبرتی بر روی کلیسای سانتاماریا دلفیوره زده شده، از فرم و نحوهی ساختمانی گنبد سلطانیه متأثر گردیده است. چون گنبد سلطانیه تنها نمونهی گنبد دوجدارهی متوازی است که اینجانب در تمام آسیا میشناسم. بنابراین، اثر آن بر روی تنها گنبد اروپایی از این نوع گنبد یعنی گنبد برونلسکی انکارناپذیر است».
او در جای دیگری میافزاید: «رابطههای معماری دو بنای گنبد سلطانیه و کلیسای سانتاماریا دلفیوره را به هم نزدیک میکند مثلا که هر دو دارای یک نقشهی مرکزی و گنبدی دوجدارهاند».
از دیدگاه عظمت، گنبد سلطانیه پس از گنبد کلیسای سانتاماریا (مریم مقدس) در فلورانس ایتالیا و مسجد ایاصوفیا در استانبول ترکیه بزرگترین ساختار تاریخی گنبددار در جهان و نخستین ساختار آجری گنبددار تاریخی ایران است.
گنبد سلطانیه یادآور شکوه و رونقی است که در حدود ۷۰۰ سال پیش در این شهر جریان داشته است. حمدالله مستوفی در نزهتالقلوب مینویسد: «پیش از یورش مغول در سلطانیهی کنونی هیچگونه اثر ساختمانی نبود و این ناحیه به شکل مرغزار و چمنزار بوده است. میگویند چمن سرسبز این شکارگاه بود که الجایتو را به ساخت شهر سلطانیه کشانید. ایلخانان مغول پس از استقرار در ایران و پایتخت قرار دادن تبریز، کمکم برای شکار و گذراندن روزهای گرم تابستان بدان سو روانه میشدند و با برافراشتن چادرها، روزهای استراحت تابستانی را در آنجا سپری میکردند. پیش از آن این محل چمنزار شاهین یا شکارگاه شاهین نامیده میشد. کمکم پادشاهان بعدی بهخاطر خوش آب و هوا بودن مکان مزبور، تصمیم به ایجاد تأسیسات و ساختمانهایی برای اسکان خویش، لشگریان و اطرافیان خود گرفتند».
در اواخر قرن هفتم هجری قمری ارغونخان، چهارمین ایلخان مغول، دستور ساخت قلعهای با دور باروی ١٢٠٠٠ گام از سنگ تراشیده در منطقهی سلطانیه را صادر کرد. برای ساخت این دژ که دارای کاخ سلطنتی و چندین خانه بود، هزاران نفر از معماران و هنرمندان از سراسر ایران به این منطقه آمدند. ارغونخان در حالی که ساخت دژ به پایان نرسیده بود، در آن سکنا گزید و مدتی پس از آن درگذشت. پسرش غازانخان در آغاز قصد داشت کار نیمهتمام پدرش را به انجام برساند، اما بنا به دلایلی از این کار منصرف شد و دوباره تبریز را به پایتختی برگزید. او چند سال پس از آن تصمیم گرفت در محل سلطانیه، شهری جدید و همچنین برای خودش آرامگاهی باشکوه بسازد.
پس از مرگ او، فرزندش اولجایتو در سال ٧٠٢ هجری قمری تصمیم گرفت آرزوی پدرش را به انجام برساند. اولجایتو برای سرعت دهی در ساخت شهر، در محل سلطانیه چادر زد تا به طور مستقیم پیشرفت امور ساخت شهر را زیر نظر بگیرد و سرانجام در سال ٧١٠ هجری قمری کار ساختمان شهر سلطانیه به پایان رسید. اولجایتو به همین مناسبت، جشن مفصلی گرفت و این شهر را سلطانیه یعنی محل سلطنت شاهان نامید. اولجایتو بعد از مدتی اسلام آورد و خود را «سلطان محمد خدابنده» نامید. میگویند او در آغاز میخواست پیکر سه امام نخست شیعیان را به این ساختار منتقل سازد، اما خوابی دید و در اثر آن از این کار منصرف شد. پس از مرگ او، سلطانیه رو به زوال گذاشت و سرانجام با حملهی تیمور گورکانی ویران شد. البته به احترام سلطان محمد خدابنده، تیمور لنگ آرامگاه او را مورد دستبرد قرار نداد.
با یک بار بازدید از این اثر شگرف نمیتوان به درستی به شگفتیهای آن پی برد، شکوه این ساختار نخست انسان را چنان افسون خود میکند که تا حدود زیادی امکان بررسی علمی و انجام پژوهش را از شخص میگیرد. این اثر چکیده ناب عنصر اندیشه ایرانی در دورانی پر تلاطم است که کشور ایران در زیر آماج سهمگینترین و هولناکترین امواج توفانی تاریخ قرار دارد. زمانهای که نه تاک برپاست و نه تاکنشان، همه ایران را از دست رفته میپنداشتند و این آتش زیر خاکستر تا زایش دوباره ققنوس اندیشه ایران، این چنین خودآرایی میکند.
* جعفر سپهری مدرس کامپیوتر در دانشگاه های آزاد، جامع علمی کاربردی و پیام نور و مدرس رسمی فدراسیون کوهنوردی و صعودهای ورزشی در زمینه “هواشناسی کوهستان” بوده است. او صدها مقاله در زمینه ی ایران شناسی و تاریخ علم در ایران به چاپ رسانده . سپهری از سال ۲۰۱۴ به کانادا مهاجرت کرده است.