انتخابات در نیوهمپشایر امریکا که در تاریخ انتخابات امریکا برای بار نخست یک غیرمسیحی سوسیالیست برنده ی آن شد، خبر از حوادثی دارد که در ارکان سیاست جهان و بویژه در امریکا دارد رخ می کند. مردم امریکا که تاکنون به حکومت نوبتی دو حزب دمکرات و جمهوری خواه رضایت می دادند، به نظر می آید از رکن های اصلی سازنده ی این دو حزب به میزانی که رضایت دهند آنها به نوبت بر آنان حکومت کنند، خشنود نیستند.
اگر چند ماه پیش کسی در امریکا دست به نظرسنجی می زد و از رأی دهندگان امریکایی می پرسید چه کسی در انتخابات نوامبر ۲۰۱۶ برنده خواهد شد، به احتمال زیاد در لیست نظر دهندگان هرکس که می بود آقای برنی سندرز و دونالد ترامپ نبودند.
اگر بگوییم مردم از سیاست های راست و راحت طلبانه ی “امریکایی خصلت” حکومت هایشان خسته شده اند و می خواهند برای کشور و آینده اش طرحی بریزند که مغضوب مردمان دیگر نباشند، چه بسا به لیبرالیسم رو کردنشان را بشود موجه دید، اما انگار این تنها نیست
.
طرفداران دو حزب از رهبران و گردانندگان حزب هایشان ناراضی هستند و چگونگی جمع آوری کمک های مالی برای هزینه های انتخاباتی آنان که اغلب توسط مراکز اصلی مالی بانک های بزرگ و وال استریت و بازار بورس تامین می شود را نوعی گردن گذاری ناگفته و ناخواسته به منافع این مراکز می دانند و برای همین از هرکس که چاره ی دیگری برای تأمین نیازهای انتخاباتی خویش داشته باشد، حتی اگر آقای ترامپ باشد، استقبال می کنند.
این البته که همه ی حکایت نیست، جنبه های دیگر و مهمتری هم هست، که چندان هم در دست اعضای این دو حزب نیست. از آنجا که انتخابات در امریکا از اقبال عمومی زیادی برخوردار نیست، اگر شرایطی پیش آید که اکثریت بی علاقه تشویق به مشارکت در انتخابات شوند، یعنی در کنار جماعت نه چندان بزرگ اعضای دو حزب اصلی میلیون ها تنی که انتخابات دغدغه ی خاطرشان نیست به میدان بیایند، دیگر هر عضو مورد اعتنا و اعتمادی که از سوی دو حزب اصلی حکومت امریکا، تاکنون از بخت پیروزی می توانسته بهره مند باشد، در مخاطره ی جدی خواهد بود.
در آیوا و نیوهمپشایر همین اتفاق افتاد. دو تنی که هر دو در آیوا دوم شدند و در نیوهمپشایر اول*، از بخت های نه مورد نظر سیاست رسمی دو حزب دمکرات و جمهوری خواه بودند، و نه در پیش بینی رسانه ها که در تعیین سرنوشت سیاست امریکا نقش مهمی دارند تا پیش از این روزها جایی داشتند.
همه گمان می کردند ترامپ بیش از هرکس و هر چیزی خود دشمنِ خویش است و با حرف های نامربوط و گاه عوام فریبانه و دور از شأن و شعور سیاسی حتی در معیار حزب خویش که چندان در قید مراعات این موردها نیست، باز خارج می زد و به قول معروف احتیاج به دشمن نداشت.
آقای برنی سندرز هم از یک منظر دیگر همین گرفتاری را داشت. جمهوری خواهان امریکا هر کس از دمکرات ها را بخواهند از نبرد به در کنند با “تهمت” لیبرال بودن از میدان به در می کنند. حتی برای تضعیف اوباما او را لیبرال لقب می دادند و او هم می کوشید از این به اصطلاح “تهمت” خود را بری بداند
!
گردانندگان هر دو حزب تنها با تکیه بر امریکایی میهن پرست بودن و سرسپردگی بی قید و شرط به بنیان های اصلی سرمایه در این کشور در آرزوی پیروزی در میدان انتخابات حضور بهم می رساندند.
حالا اما روزگارِ چرخ پر سرعتِ سیاست در امریکا، اگر نگویم جهان، به گونه ای جلوه کرده است که یک سرمایه دار تقریبن ضد حقوق مسلم بشر و یک دمکرات یهودی که رسمن نه تنها خود را لیبرال بلکه سوسیالیست می داند نه تنها حرف و حدیث خلاف رهبری و رکن های اصلی حزب خویش را پیش می برند، بلکه به میزان زیادی مورد اقبال جماعت بزرگی از هموطنانشان هم قرار می گیرند.
ممکن است این موج نو نگاه به سیاست و دو حزب همیشه حاکم امریکا، نتواند بر رقیبان کار کشته ی خود پیروز شود، اما یک چیز را به هیچ وجه نمی شود نادیده انگاشت که دیوار آهنین سیاست دو حزبی امریکا ترک برداشته و از این انتخابات به بعد نه تنها این دو حزب هر گونه که اراده کنند نخواهند توانست مردم و رای دهندگان امریکایی را در اختیار خویش داشته باشند، بلکه چه بسا مجبور شوند اگر نخواهند جا را برای رقیب تازه ای برای خویش باز کنند، تن به تغییراتی بدهند که تاکنون در تاریخ انتخابات امریکا پیشینه نداشته است.
*شمارش کل آرا در صبح چهارشنبه حاکی است سندرز ۶۰ درصد آرای دموکرات ها و ترامپ ۳۵ درصد آرای جمهوریخواهان را از آن خود کرده اند.