بشنو از نی چون حکایت می کند
من در موسیقی به دو ریشه وصل هستم: یکی موسیقی ایرانی که موسیقی دستگاهی و ردیف است و دیگری موسیقی مقامی کردستان
شاهو عندلیبی یکی از هنرمندان جوان اما باتجربه ای است که به تازگی به جمع هنرمندان تورنتو پیوسته. او در سال ۱۳۵۳ در سنندج در خانواده ای به دنیا آمد که موسیقی در خونشان بود؛ از پدربزرگ پدرش گرفته تا پدرش و بسیاری از افراد فامیل می نواختند و می خواندند. شاهوی کوچک در چنین محیطی پرورش پیدا کرد، از استادان بسیاری آموخت، تحصیلاتش را در موسیقی تا کارشناسی ارشد موسیقی در دانشگاه هنر به انجام رساند و پس از حدود سی سال کار موسیقی حال خود به مرحله ی استادی رسیده است.
ساز اصلی او نی است، اما او همچنین می خواند و آهنگسازی می کند و سازهای دیگری هم می نوازد و تدریس می کند.
تازه ترین حضور او بر صحنه در تورنتو، ماه گذشته در کنسرت مهسا و مرجان وحدت در موزه آقاخان بود.
با او در دفتر شهروند به گفت وگو نشستیم تا با این هنرمند کشورمان بیشتر آشنا شویم.
***
در مصاحبه ای شنیدم که گفتی شنیدن صدای نی در آهنگ نی نوا در کودکی تو را به گریه می انداخت، و به همین خاطر نی را انتخاب کردی. داستان این انتخاب را برای ما هم بگو.
ـ این یک داستان احساسی ست برای من که برمی گرده به اوایل دهه ی ۶۰ که آلبوم نی نوای استاد علیزاده با نی پسرعموی پدرم آقای جمشید عندلیبی درآمده بود. این نوار را به پدرم هدیه داده بودند. آن موقع هم در سنندج شرایط جنگی بود و ما هم همش در هول و ولا بودیم. صدای نی این نوار عجیب روی من تأثیر گذاشته بود. این نوار را مخفیانه می بردم و گوش می دادم و عجیب مرا منقلب می کرد و تا گوش می دادم گریه می کردم. صدبار نوار را از اول می گذاشتم و گوش می دادم و گریه می کردم. پدرم یک بار این صحنه را دید و به مادرم گفت این نوار بچه ی منو افسرده کرده، بعد ضبط و نوار رو برداشتند و پنهان کردند.
چند سال بعد از این جریان، جمشید عندلیبی و همسرش آمده بودند دیدن عموی پدرم و همه جمع بودند و من هم بودم. تا جمشید عندلیبی شروع کرد به نی زدن، انگار منو برق گرفت. پدرم گفت شاهو جان این نی که بچگی هات با شنیدنش افسردگی گرفته بودی، این ساز است. منم تعجب کردم و ساز را از جمشید گرفتم تا ببینم. از او پرسیدم صداش چه طوری درمیاد. او هم که فکر نمی کرد من بتونم صدایی از نی دربیارم، با شوخی و خنده گفت اینطوری، و من هم گرفتم و صدایی ازش درآوردم که آنها تعجب کردند و فکر کردند که من قبلا نی زده ام. همین ماجرا من را به نی وصل کرد.
در دوران کودکی هیچ سازی نبود که شادت کنه و دلت بخواد اون ساز رو انتخاب کنی؟
ـ من در محیطی بودم که موسیقی در اون جریان داشت. پدرم ایرج عندلیبی از خواننده های معروف کرد بود، جمشید و جلیل پسرعموهای پدرم نوازنده بودند، فرزاد و فرهاد هم همینطور. در خانواده ی ما همه در کار موسیقی بودند. من هم از بچگی آواز می خوندم، بخصوص قرآن رو با صوت می خوندم، پدربزرگم به من قرائت قرآن یاد می داد. آوازها و مقام ها رو هم پدرم بهم یاد می داد. از همان سن چهار، پنج سالگی هم دف می زدم چون مرحوم خلیفه کریم و خلیفه میرزا قوسی ـ دو تا از دف زن های قهار خانقاه های قادری کردستان ـ با خونه ی ما رفت و آمد داشتن، و هم اینکه جدم هم حاج خلیفه میرزاعبدالصمد عندلیبی است که از دف نوازان مشهور و خوش آواز بوده و فامیلی ما هم به خاطر او عندلیبی ست. برای همین خانواده ی ما ـ عندلیبی ـ میراث داران دف هستیم.
فکر می کنی اگر موسیقی در خانواده ات جریان نداشت، به سمت موسیقی می رفتی؟
ـ فکر نمی کنم، چون زمینه ی خانوادگی خیلی موثر است، ولی خوب عوامل ژنتیکی و ریشه ای خیلی تأثیر داره.
کردستان در شکل گیری موسیقی تو سهم داشته؟
ـ صددرصد. در سنندج تمام جزئیات زندگی مردم با موسیقی و رقص عجینه و در سطوح مختلف اجتماعی با موسیقی در ژانرهای مختلف سروکار دارند. مثلا بعضی ها علاقه دارند به مسائل مذهبی و از موسیقی در این راه بهره می گیرند. در مولودی ها و مراسم مذهبی تمام مدت موسیقی در جریان است. در عروسی ها هم رقص و موسیقی جزو ارکان اصلی است.
اگر می بینید که در بین موزیسین های شناخته شده، چهره های کرد زیاد به چشم می خوره، دلیلش همین بستر فرهنگ کردستان است که بی اندازه موثر است و مردم از بچگی با ریتم آشنا می شوند.
از تجربیاتت با گروه های مختلف موسیقی بگو.
ـ از سال ۶۶ نوازندگی نی را شروع کردم و در سال ۷۲ اولین کنسرت را با مرحوم پدرم برای حلبچه در سینما فرهنگ سنندج با همکاری انتشارات گوران برگزار کردیم. آنجا اولین کار تنظیم ارکستر را انجام دادم.
در سال ۷۴ به گروه مولانا پیوستم. سال ۷۸ با گروه تنبور شمس به سرپرستی کیخسرو پورناظری کار کردم. با گروه عندلیبان که کل گروه اعضای خانواده و فامیل بودند در فستیوال کردستان شرکت کردیم. بعد گروه خودم را تشکیل دادم که اول اسمش گروه عندلیبی بود و در سال ۸۲ برای بزرگداشت پدرم در نیاوران کنسرت برگزار کردیم، اما بعدها اسمش را به آوای عندلیب تغییر دادم.
از زمان تأسیس گروه خورشید و ماه حضور داشتم که استاد مجید درخشانی بعد از سالها آمدند ایران و این گروه را تشکیل دادند.
سال ۸۶ عضو گروه آوا و گروه شهناز شدم و با استاد محمدرضا شجریان همکاری داشتم تا هم اکنون.
گروه آوای عندلیب که گروه خودم بود فعالیتش را از سال ۹۰ از سر گرفت که کنسرتی در تالار وحدت اجرا کردم و چند شهر دیگر. آلبومی هم به اسم “نشمیل نشمیل” در همان زمان ها منتشر کردم که همکاری من با گروه قمر بود به سرپرستی نوید دهقان.
چه فعالیت های دیگری در حوزه ی موسیقی در ایران داشتی؟
ـ از سال ۱۳۸۶ موسسه موسیقی نیزار را در تهران تأسیس کردم و هم اکنون هم در حال فعالیت است. من نی و دف تدریس می کردم و بقیه اساتید هم همه ی سازهای دیگر از گیتار و پیانو تا سازهای دیگر را تدریس می کنند و حدود۳۰۰ هنرجو دارد.
تاکنون چند آلبوم منتشر کرده ای؟
ـ حدود سی، چهل آلبوم منتشر کرده ام. یکی از بهترین آلبوم هایم، آلبومی ست به نام “نا” که مثل نینوا بی کلام است و با استاد عزیزم جناب آقای مجید درخشانی کار کرده ام. در جلد این سی دی، من و آقای درخشانی نظر و احساس خودمان را راجع به یکدیگر نوشته ایم.
در کشورهای مختلفی هم کنسرت داشتی، همینطور است؟
ـ بله، کنسرت های زیادی از سال ۱۳۸۶ با استاد شجریان در اروپا، آمریکا، استرالیا،کانادا، ترکیه، لبنان و همینطور در ایران اجرا کردیم.
از چه زمانی به خوانندگی روی آوردی؟
ـ من از بچگی می خواندم ولی در اصل از کنسرت گروه خودم در سال ۱۳۸۰ در کاخ نیاوران برای بزرگداشت پدرم(ایرج عندلیبی) و اجرای سال ۱۳۸۱ با گروه عندلیبان در فستیوال کردستان عراق،که من خواننده ی خانواده ی عندلیبی بودم، خوانندگى حرفه ای خودم را آغاز کردم. بعد از آن بیشتر به نوازندگی می پرداختم ولی از سال۱۳۸۸ به توصیه استاد شجریان برای خواندن کردى و شرکت در کلاس های آواز ایشان خواندن را از سر گرفتم و در ۱۳۹۰ دوباره گروه خودم را راه اندازی کردم و یک سری کنسرت ها در تهران دادم و یک سری با گروه قمر که به عنوان خواننده بودم.
در دو سال گذشته یک سری فعالیت های کردی و لری با آقای فرج علیپور انجام دادم که کنسرت مشترکی هم در لندن و تهران و ضبط یک کلیپ تصویری به نام کردى لرى داشتیم و همینطور یک آلبوم صوتى که در حال انتشار است.
هم فارسی می خوانی و هم کردی؟
ـ من سعی می کنم به توصیه پدرم و استاد شجریان کردی بخوانم. در واقع تلاش دارم از این طریق به میراث خانوادگى خودم ادای دین کنم. من از ابزار و تکنیک موسیقی ایرانی یعنی از ترکیب آوازها و موسیقی مقامی کردی در راستای موسیقی کردی استفاده می کنم. باید بگم که من در موسیقی به دو ریشه وصل هستم: یکی موسیقی ایرانی که موسیقی دستگاهی و ردیف است و دیگری موسیقی مقامی کردستان.
موسیقی کردستان در مناطق مختلف با هم فرق می کند؟
ـ خیلی متفاوت است. در واقع من در این زمینه تحقیق کرده ام و پایان نامه ی لیسانس و فوق لیسانسم در دانشگاه هنر تحقیق در مورد موسیقی کردستان و موسیقی خانقاهی کردستان بوده. در موسیقی کردی آن چه که مورد توجه من بوده موسیقی مقامی و آوازهای مخصوص موسیقی کردی بوده. آن بخش موسیقی کردی را علاقمند بودم که در سرلوحه اش آواز سیدعلی اصغر کردستانی و مقام خوان ها و آوازخوان های کرد بوده اند که این نوع از موسیقی کردی متاسفانه مقداری از بذل توجه دور شده و بیشتر به بخش های ریتمیک و شاد این موسیقی پرداخته شده، به طوری که بسیاری تصور می کنند که موسیقی کردی همش موسیقی رقص است. مثلا نمونه ی مشابهش در موسیقی آذربایجان، عالیم قاسم اف در سرلوحه ی موسیقی مقامی آذربایجان است و خوب بخشی از موسیقی آذربایجان هم موسیقی رقص آن است.
سازی که می نوازی، سازی شرقی ست که من در ارکسترهای غربی ندیده ام، شاید فلوت نزدیکترین ساز به نی باشد. فکر می کنی این ساز در ارکسترهای غربی امکان همراهی با سازهای دیگر را داشته باشد؟
ـ سازهایی از قبیل ساز نی که ساختمانش چوبی باشد و ساز بادی باشد، در دنیا خیلی زیاد است، اما این نوع ساز ـ نی ـ صرفا ساز موسیقی ایرانی ست که تکنیک نوازندگی اش خیلی پیچیده و پیشرفته است از لحاظ تکنیکال صدادهی و ظرایف و عمق زیادی دارد. بله این ساز را می شود در ارکسترهای غربی هم استفاده کرد. من و آقای درخشانی شش، هفت سال پیش با ارکستر سمفونیک هلند کاری اجرا کردیم که قسمتی تار بود و قسمتی نی، ساز نی قابلیت همراهی با ارکستر را دارد ولی محدودیت گام ها و فواصل خودش را هم دارد.
چه سازهای دیگری می زنی؟
ـ غیر از نی، دف، سه تار و باغلاما هم می زنم. باغلاما یک ساز ترکی ـ کردی ست که به آن دیوان هم می گویند.
هیچگاه فکر کردی که کاش ساز دیگری انتخاب کرده بودی؟
ـ سازهایی را که علاقمند هستم می زنم، ولی خیلی از سازها را هم دوست دارم فقط بشنوم.
چه شد که مهاجرت کردی؟
ـ یکی از مشکلات موزیسین هایی که همیشه در سفر خارج کشور هستند، مشکل دریافت ویزا است. من هم موزیسینی هستم که همیشه در سفرم و برام این معضلی بوده، پر کردن فرم های طاقت فرسا، ایستادن در صف های مختلف و رفتن به کشورهای دیگر برای گرفتن ویزا، همیشه به فکر این بودم که اقامت کشوری را داشته باشم که راحت تر بتوانم سفر کنم. این یک دلیل مهاجرتم بود، ولی یک بخش دیگر هم ارتباط برقرار کردن با سایر موزیسین ها و فرهنگ های دیگر و به اشتراک گذاشتن و وام گرفتن از همدیگر است که طبیعتا در مهاجرت این اتفاق عملا پیش می آید که شما با فرهنگ ها و موسیقی ها و موزیسین های دیگر آشنا شوید تا آدم خودش را از این طریق ارتقا دهد.
اتفاقا قرار بود سال گذشته در کانادا کنسرت داشته باشید، ولی شنیدیم که ممنوع الخروج هستید، موضوع چه بود؟
ـ من با گروه ماه بانو و استاد درخشانی کار می کردم که پس از انتشار کارها به صورت غیررسمی در یوتیوب، به دلیل حضور خواننده زن، مورد بازخواست قرار گرفتیم. من حدوداً یک سال ممنوع الخروج و ممنوع الکار بودم و بعد از رسیدگی پرونده ما در دادگاه انقلاب و دادگاه رسانه در یک سال گذشته و پس از دریافت حکم تبرئه توانستم از کشور خارج شوم.
اخیرا شنیده ایم که این طرف و آن طرف کنسرت هایی لغو شده، در مقابله با این محدودیت ها و ممنوعیت ها، نظرتان در مورد برگزاری کنسرت آنلاین که چند روز پیش یکی از خوانندگان برگزار کرد، چیست؟
ـ من در خصوص کنسرت آنلاین در ایران چیزى نشنیده ام، ولی هر آنچه که به در دسترس قرار گرفتن هنری که مردم دوستش دارند و علاقمند هستند، کمک کند خوب است، حالا می خواهد آنلاین باشد یا هر طریق دیگر. اما اضافه کنم که در این رابطه، آن بخش که در اختیار و مجوز خود هنرمند باشد و به دست خودش انجام شود و مورد سوءاستفاده قرار نگیرد، عالی ست، ولی متاسفانه در ایران کپی رایت وجود ندارد، و بخشی بدون اجازه، از حق هنری خیلی از هنرمندان استفاده می کنند، که این کار درستی نیست.
از یک سو شاهد ممنوعیت ها و محدودیت ها برای موسیقی هستیم و از سوی دیگر شاهد افزایش تعداد نوازنده و آهنگساز و خواننده، دلیلش را چگونه می شود توضیح داد؟
ـ این محدودیت ها گاه ممکن است تأثیر معکوس داشته باشد. من فکر می کنم مهمترین عامل که در پیشبرد این موضوع موثر است، خود مردم هستند که واقعا حامی رشد موسیقی ای هستند که دوستش دارند. من به دلیل تجربه ام در آموزشگاه موسیقی و تماس با مردم، این حس خوب را همیشه داشتم که شاهد پیشرفت موسیقی و رشد آن در نسل جوان باشم و این هم تنها دلیلش علاقه ی تک تک مردم است که موسیقی دوست دارند و حمایت می کنند و طبیعتا تأثیرش را هم در زندگیشان دیده اند. و در نهایت موسیقی ای خوب و ماندنی است که مردم دوستش داشته باشند.
برنامه هایت در این کشور جدید چیست؟
ـ در بدو ورودم خیلی خوشحال شدم از آشنایی با ایرانی هایی که اینجا بودند و با استقبال گرم دوستان و اساتید مهربانی که اینجا بودند روبرو شدم. من انتظار چنین برخوردی را نداشتم.
وجود استادان و هنرمندانى که سالها اینجا زحمت کشیدند، خیلی مهم بوده که ریشه های ایرانیان به فرهنگشان وصل باشد و احساس خوبی داشته باشند. وقتی انسان احساس پوچی و بی هویتی نمی کند، می تواند گام های بزرگی بردارد.
در راستای کارهایی که می خواهم انجام دهم، تدریس در زمینه موسیقی ایرانی است، ردیف سازى و آوازى، و و موسیقی مقامی و همچنین تدریس سازهای تخصصی خودم نی و دف است. علاقه مندم که بتوانم سهم کوچکی در انتقال تجربیاتم داشته باشم.
و همچنین اگر بتوانم به عنوان فرد کوچکی از جامعه ی هنری ایرانی قدم ناچیزی بردارم در جهت همبستگی ایرانی ها، کل زبان ها و لهجه ها که در ایران وجود دارد، خیلی خوشحال می شوم، مثل همکاری با آقای فرج علیپور، چون تأثیرش را بی اندازه موثر می دانم که در همبستگی ایرانی ها چه تأثیر متقابلی بر هم خواهند داشت و می توانند همدیگر را کمک کنند و ارتقا دهند. ما هنرمندان وظیفه مان این است که از فرهنگمان به اندازه ی وسعمان حمایت کنیم تا بتوانیم پل هایی باشیم برای وصل کردن نسل های آینده به ریشه هایشان.
من پرسش هایم تمام شد، شما حرف دیگری ندارید؟
ـ چرا، می خواستم از آقای مجید درخشانی بگویم. یکی از اساتید بزرگ و ارزشمندی که احتیاج به معرفی من ندارند، ولی می توانم بی اغراق بگویم موثرترین فرد در شکل گیری شخصیت هنری و کار هنری ام، استاد مجید درخشانی بوده که افتخار این را داشتم در طی سال هایی که ایشان در ایران بوده، لحظه به لحظه در کنار ایشان باشم و یاد بگیرم.
در واقع مثل حرکتی که طی سال های قبل برای نسل های جوان که در بستر ایران احتیاج داشتند کسی راه را برایشان مساعد بکند، ایشان، هم برای من و هم برای خیلی از موزیسین های دیگر انجام داده و انجام می دهند و عمده ی فعالیت های من در گروه ماه و خورشید، گروه آوا، گروه شهناز، و بعد هم گروه ماه بانو با ایشان بوده. از آلبوم هایی که با ایشان به عنوان تکنواز (سولیست) و جواب آواز و گروه نواز همکارى داشته ام “رندان مست” و “مرغ خوشخوان” با صدای استاد شجریان، “بودن و سودن” با صدای معتمدى، “فصل باران” با صدای قربانى و ده ها آلبوم دیگر که براى من سراسر شور و عشق و کسب تجربه بوده است.
آیا مشکلات برای آقای درخشانى هنوز هست یا نه؟
ـ بله، فکر می کنم این مشکلات همچنان برای ایشان وجود داشته باشد، ولی امیدوارم به زودی رفع شود.