گفت وگو با سودابه اردوان/ نسرین الماسی

سودابه اردوان از کوشندگان و مبارزان سیاسی راه آزادی، استقلال و دموکراسی و جنبش پیشرو زنان ایران و یکی از شاهدان کشتار تابستان ۶۷ در سال ۱۳۳۷ در شهر تبریز به دنیا آمده است.

او در رشته دکوراسیون و مهندسی داخلی مدرسه عالی ساختمان وابسته به دانشگاه پلی تکنیک  تهران قبول می شود، و پس از مدتی همانند بسیاری از دانشجویان آرمانخواه آن زمان  به مبارزات صنفی ـ سیاسی روی می آورد و  به خاطر شرکت در اعتراضات  دانشجویی از دانشگاه اخراج می شود.

اردوان تصمیم می گیرد در مورد اخراجش با خانواده حرفی نزند و به مبارزات سیاسی اش ادامه می دهد تا اینکه انقلاب بهمن ۱۳۵۷ به وقوع می پیوندد، اما دیری نمی پاید که شور و نشاط انقلابی جای خود را به رعب و وحشت می دهد و بگیر و ببندها شروع می شود و در ۱۹ شهریور۱۳۶۰ اردوان توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی دستگیر و زندانی می شود و هشت سال را در زندان های مخوف اوین، قزل حصار و گوهردشت می گذراند.

سودابه اردوان بی گمان یکی از هنرمندان شاخص هنر مقاومت در زندان است، و اثبات این حرف، نقاشی های متعددی ست که از وضعیت زندانیان سیاسی زن در سلول ها، و شیوه ی زندگی آنان در بندهای زندان کشیده است و آنها را به تدریج  به وسیله ملاقاتی هایش از زندان خارج کرده تا بعدها در خارج از ایران به عنوان خاطرات زندان در کتابی به نام “یادنگاره های زندان” ثبت تاریخ کند.

او که این کتاب را به مادر و نیز تمامی مادران و پدران زندانیان سیاسی تقدیم کرده، می گوید «می خواستم با تقدیم این کتاب به مادرم و تمامی پدر و مادرهای زندانیان سیاسی دیگر، قدردانی مختصری از رنج بی حساب آنها در این سال های سخت و متلاطم کرده باشم. بسیاری از خانواده های زندانیان سیاسی، رنج زندگی را در پشت درهای بسته زندان و زیر فشار و توهین پاسدارها و نگهبانان زندان تحمل کردند. آنها هرگز فرصتی برای بیان این ظلم ها پیدا نکردند و چشم از جهان بستند. مادر من در دوره قتل عام زندانیان در سال شصت و هفت، زمانی که تمام ملاقات ها را قطع کرده بودند در سن پنجاه و هفت سالگی دچار سکته قلبی شد و پس از مدتی فوت کرد. بسیار خانواده های دیگر را می شناسم که هرگز موفق به بازسازی زندگی عادی خود نشدند. »

او که از کودکی نقاشی را با دست بردن در نقاشی های پدر و برادرش به صورت تفننی شروع کرده بود، پس از چندی چنان دلبسته و وابسته به نقاشی می شود که نقاشی کردن به یکی از مهمترین دغدغه های زندگی اش تبدیل می شود، اما آرزوهای دور و دراز و  آرمانخواهانه اش بیش از آن برای او مهم و جذاب هستند که بتواند به نقاشی و نقاشی هایش اش پر و بالی بدهد.

sudabeh-ardavan
ardavan-1
ardavan-2
ardavan-3
ardavan-4
ardavan-5
ardavan-6
ardavan-7
ardavan-8
ardavan-9
ardavan-10
ardavan-11
ardavan-12
ardavan-13

او می گوید: “به هنر برای هنر باور نداشتم. به نظرم می آمد که هنر مجرد، به تنگ نظری و کوته بینی اجتماعی می انجامد و در نهایت اثر هنری، گفتگویی می شود انتزاعی و محدود به مسائل شخصی هنرمند، بدون پیوند با مردم و جامعه.”

و  تنها پس از این که در سال ۱۹۹۶ به سوئد می آید، یک دوره دو ساله نقاشی و مجسمه سازی را در مدرسه عالی هنرهای زیبای استکهلم می گذراند، و این در حالی ست که پیش از این یکی از مهمترین اسناد هنر مقاومت که همانا یادنگاره های زندان باشند را خلق کرده بوده است.

اردوان هم اکنون در سوئد به عنوان مددکار اجتماعی کار می کند و صد البته در هر فرصتی و به شکل های گوناگون در افشای اسرار مگوی کشتار دهه  شصت که خود نظاره گرش بوده پیگیر و مستمر می کوشد و این را از اهم وظایف انسانی اجتماعی خود می داند.

به انگیزه حضور سودابه اردوان در تورنتو  به خاطر شرکت در  برنامه بزرگداشت خاطره زندانیان سیاسی در کشتار تابستان ۶۷ و بزرگداشت سومین سالِ روز همبستگی(اول سپتامبر) با زندانیان سیاسی توسط پارلمان کانادا، با او گفت وگویی انجام داده ایم که در زیر می خوانید.

 

زندانی سیاسی دهه ۶۰ بودن چه مسئولیتی را بر گردن شما می گذارد؟

ـ من به عنوان کسی که دهه سیاه ۶۰ را به چشم دیده ام گویی پیمانی را با خود بسته ام. ساکت نخواهم بود چنانکه نبوده ام، فراموش نخواهم کرد چنانکه نکرده ام، و صدای بیگناهان کشته شده خواهم بود، حتی اگر یک گوش شنوا نداشته باشم حقیقت را تکرار خواهم کرد همچنان که قطره آبی با چکیدن مستمر خود در طی سالیان دراز می تواند سنگ را سوراخ کند آنچه را که شاهدش بودم خواهم گفت تا گوش شنوا پیدا کنم.

در زمانی که شقاوت و ظلم همچنان در فضای جامعه جولان می دهد و جنایت ها تکرار می شوند این کمترین کاری است که می توان کرد گفتن آنچه را که بر ما گذشت. زمانی این گفتن ها نجوایی بود در میان همهمه های سردمداران دروغگویان و جنایتکاران، اما حالا بیشتر به این گفتن ها ایمان آورده ام. انتقامی در کار نیست، اما ظلم و جنایت باید پایان داده شود.

شنیدن نوار صوتی آیت الله منتظری در اعتراض به قتل عام زندانیان در تابستان ۶۷  چه حسی را در شما به وجود آورد؟

ـ صدایی بود از درون حاکمیت. ما جنایت ۶۷ را از پشت چشم بندها و دیوارهای زندان، راهروهای مرگ و غیره که دیده بودیم به هزار زبان در عرض این ۲۸ سال فریاد زدیم کمتر گوش شنوا می یافتیم و حتی بعضی ها ما را کم می گرفتند که به جای این که به زندگی خودمان بپردازیم حرفهای بیهوده می زنیم، حالا مدرکی کوچک از جنایتی بزرگ و هولناک بیرون آمده که تأییدی مهم بر همه فریادهای ما بازماندگان شد. بله بعد از شنیدن نوار صوتی منتظری بغضی چند ساله فرو ریخت و نفسی و آهی جایش را پر کرد.

علاوه ه بر جو پلیسی و امنیتی که نظام برای سرپوش گذاشتن بر کشتار تابستان ۶۷ بر جامعه غالب کرده بود،  چه عامل و یا عوامل دیگری باعث شده بود که این فاجعه با این ابعاد گسترده، در محاق دایره های بسته محدود بماند؟

ـ رژیم از همان ابتدا سعى بر مخفى کردن جنایات خود و بر حق جلوه دادن تمام اعمالش را داشت. اگر کوچکترین خبرى در سطح جامعه از کسى نقل می شد با شدت تمام سرکوب می شد و به دنبالش اخبار کذب و دروغ در بین مردم در ابعاد بالا از رسانه ها پخش می شد. نتیجه این امر پنهان کردن حقیقت و عدم آگاهى توده هاى مردم را به دنبال داشت. نیرو هاى سیاسى نیز بعد از سال ۵٧ هنوز فرصت کافى  براى رشد خود و انسجام و رسوخ در دل آحاد مردم را نیافته بودند و درست در همین بحران ها بود که با سرکوبگرى وحشیانه رژیم روبرو شدند.

ما هواداران ساده آن دوران هیچکدام باور نمى کردیم که به ازاى خواندن یک روزنامه یا کتاب چنین عقوبتى را دچار شویم. به ناچار هر آنچه را بود از سر گذراندیم و هر آنچه از خون و شکنجه در زندان ها گفتیم کمتر نتیجه داشت تا آن که به امروز رسیدیم و مى بینیم یخ ها در حال ذوب شدن است. نقل کشتار هاى صعبانه رژیم بیشتر از هر زمان دیگر بر زبان ها جارى است و جانى ها راحتى شان را از دست داده اند و به دفاع رذیلانه از این جنایت ها افتاده اند.

در سال ۲۰۱۳ پارلمان کانادا به همت کوشش “کمپین کارزار قتل عام ۶۷” کشتار  تابستان ۶۷ را به عنوان جنایت علیه بشریت به رسمیت شناخت و سوم سپتامبر را به عنوان روز همبستگی با زندانیان سیاسی ایران اعلام کرد، آیا در کشور میزبان شما (سوئد) چنین فعالیتی صورت گرفته است؟

ـ تا جایی که من اطلاع دارم به این شکل هنوز صورت نگرفته است و در هر صورت رساندن چنین خبرهایی به دولت مداران خارجی و آنچه رژیم در ایران انجام داده و می دهد این امکان و امید را می دهد تا از میزان جنایت بکاهد. هر چند مشکل اساسی که خود حکومت است حل نخواهد شد.

 به عنوان یک زندانی سیاسی دادخواهی برای شما چه معنایی دارد؟

ـ عاملان جنایت ۶۷ باید شناخته شوند و در دادگاه های عادلانه محاکمه و مجازات شوند. مجازات نه به قصد انتقام، بلکه نشان دادن شنیع بودن جنایت ها و جلوگیری از تکرار آن.

مجازات اعدام باید برای همیشه در ایران بر چیده شود و برای جلوگیری از تکرارش قوانینی درست مدون شود. آثار این جنایتها و مقاومت انسانها برای حق و آزادی به موزه ها سپرده شوند، کشتن و شکنجه هرگز تکرار نشود و این موضوع تبدیل به درس مدارس و فرهنگ اجتماع بشود.

در زندان های جمهوری اسلامی چه اجحافاتی به زنان زندانی سیاسی علاوه بر مردان زندانی سیاسی تحمیل می شود؟

ـ به عنوان زن زندانی تحقیرهای خاص جنسیتی را باید تحمل می کردیم و این که سزاوار هر سرزنش و توهینی هستیم چون پایمان را از گلیم مان فراتر گذاشتیم و به خاطر هواهای نفسانی به فعالیت های سیاسی روی آوردیم!

کافی بود بعد از یاالله هیستیریک حاج داوود که بعد از گفتن این کلمه با پاسدارهایش به بند هجوم می آورد کسی موفق به پوشیدن جورابش نمی شد و قوزک پایش معلوم می شد، این به معنی بی بندوباری، بی حجابی، فساد و فحشا تعبیر می شد که نتیجه اش بدترین توهین ها و کتک از حاج داوود رحمانی رئیس زندان قزلحصار بود.

فرهنگ ارتجاعی حکومت و بخصوص زندان اش، زن را تحمل نمی کرد و نمی کند چه برسد زن از نوع اعتراضی و انقلابی آن که زندانی دست این دژخیمان هم باشد.

یادنگاره های زندان شما اگر اشتباه نکنم اولین آثار هنری خلق شده در زندان بودند که به صورت کتاب چاپ شدند و در اختیار علاقمندان گذاشته شد،  و پس از آن بسیاری دیگر به جمع آوری آثار هنری و ادبی خلق شده در زندان های جمهوری اسلامی پرداختند، در هنگام خلق این آثار آیا فکر می کردید روزی جزو اسناد مهم و تاثیرگذار برملا کردن اسرار زندان های مخوف جمهوری اسلامی بشوند؟ 

ـ من جواب این سئوال را از زمان کشیدن این نقاشی ها در زندان شروع می کنم. آن زمان کشیدن این نقاشی ها در داخل زندان بیشتر برای ارتقاء روحی خودم و همبندانم بود. هرگز، هرگز فکر نمی کردم روزی این ها چاپ خواهند شد و ما هم زنده خواهیم بود.

اما زمانی که چند سال پیش تلاش می کردم آنها را به شکل کتاب در بیاورم و به دید همگان بگذارم امیدهای بیشتر از این داشتم و آن این که در سطح وسیع تر از این انتشار یابد و بخصوص به زبان انگلیسی منتشر شود و الان با وجود آن که کار ترجمه انگلیسی آن انجام گرفته، من موفق به پیدا کردن ناشر خوب نشده ام.

سودابه ی اردوان نقاش، مجسمه ساز، فعال حقوق زنان و زندانی سیاسی سابق، کدام یک بر دیگری سایه می اندازد و یا مخل دیگری ست؟ زندگی کردن همه آنها با هم  در درون شما برای تان مشکل زا نبوده است؟

ـ علاوه بر این هایی که در مورد من شمردید من در کشور سوئد به عنوان مددکار اجتماعی استخدام تمام وقت دولت سوئد هستم. از کار و شغل خودم که کمک به انسان های نیازمند است بسیار لذت می برم، اما در درون خودم که نتیجه اش دور شدن از هنر من است بسیار رنج می برم و بعضی وقت ها قادر به شناسایی خودم که، که هستم و چه کسی باید باشم نیستم.

نقش زنان و جنبش زنان ایران را در جنبش دمکراسی خواهی و آزادی مردم ایران چگونه می بینید؟

ـ زنان در طى دوران دیکتاتورى مذهبى خمینى فشار و سختى هاى بیشترى را متحمل شده و می شوند. اما آنچه نکته مثبت و امید دهنده در این روند است آگاه شدن بیشتر زنان به حق و حقوق خود و همراه کردن مردان دمکرات و آزادیخواه است. ما براى رها شدن از اجبارها و تحقیرهاى مذهبى بهاى زیادى پرداخت کرده و همچنان می پردازیم. ساده ترین و زشت ترین این تحقیر ها همان حجاب اجبارى است که براى ایذا و به حاشیه راندن زنان هر روزه و هر ساعت زنان در گیر آن هستند.

زنان نیمى از جمعیت شهروندان هر کشورى را تشکیل می دهند مبارزات زنان براى حقوق برابر نه تنها زنان را از قید اسارت رها می کند بلکه تأثیرى مستقیم بر زندگى مردان و رشد عدالت اجتماعى در کلیه سطوح جامعه را با خود به همراه دارد.

و سئوال آخر از سفر و برنامه تان در تورنتو بگویید؟

ـ منتظر دیدار تک تک دوستان و آشنایان در تورنتو هستم امیدوارم با این گرد همآیی ها دریچه ای هر چند کوچک به امید و آرزوهایمان که همانا زندگی خوب و انسانی برای همه ایرانیان است بگشاییم و صدایی باشیم در میان صداها که به زندگی می گوییم آری به آزادی می گوییم آری .

با سپاس از وقتی که گذاشتید و به امید دیدارتان در تورنتو و نشستن پای صحبت های تان.

***

مراسم سومین سالگرد “روز همبستگی با زندانیان سیاسی ایران” با حضور پرویز دستمالچی- سودابه اردوان- نیک آهنگ کوثر- دکتر رضا مریدی- دکتر امیر خدیر، یکشنبه ۱۸سپتامبر(همزمان با سالگرد ترور میکونوس) از ساعت ۵:۳۰ بعدازظهر در ریچموندهیل سنتر برگزار می شود.