مروری بر تعالیم بهائی
از دیدگاه حضرت عبدالبهاء اصل تنازع بقا در جوامع و در میان انسانها به شکل تعصبات گوناگون ظاهر میشود و این تعصبات است که جنگ و خشونت را توجیه میکند و به آن نیرو میبخشد.
تعصب اعم از آن که تعصب مذهبی، نژادی، ملی و قومی، زبانی و یا جنسی باشد همواره به این معنا است که آدمی خویشتن را به حوزه گروه بخصوصی تقلیل دهد و گروه خود را تنها گروه عقلانی و اخلاقی شمرد و آن را از همه گروههای دیگر ممتاز بداند. در چنین باوری انسان با عواطفی کور و فاقد منطق یعنی به صرف عادت و تلقین کودکی گروه خود را بالاترین میشمارد و نسبت به گروههای دیگر بغض و کینه میورزد.
آشکار است که تعصب نقطه مقابل دوستی راستین است و باعث میشود که هویت افراد غیر به صورتی دیگر تعریف شوند تا حدی که به شکل بیگانگان و موجوداتی فاقد حقوق برابر برخورد گردند.
چنین طرز فکری به راحتی به خشونت میانجامد، نه صرفاً خشونتی که به هدف و منفعت شخصی متمایل باشد، بلکه خشونتی که عام و همه جانبه بوده و تا جایی که نفس کشیدن و حضور دیگری را به عنوان آلودگی و نجاست و پلیدی و فساد بر روی زمین مییابد و کشتار و تبعیض و بیرحمی و خونخواری علیه دیگران را فضیلت و شرافت میشمارد و دیو صفتی را اعاده شرف و حیثیت تلقی میکند.
رهایی انسان از نوع طبیعت و ظهور انسان به عنوان حقیقتی مقدس که صورت و مثال خدا است بیش از هر چه نیازمند ترک تعصبات است، تعصباتی که همگی بازتابی از نادانی و جهالت است. راه حل رهایی از نادانی و جهالت را باید در یکی از اصول حضرت بهاءالله جستجو نمود، یعنی ترک تقلیدها و جستجوی حقیقت زیرا انجام این اصل است که تعصبات را از بنیان درهم شکند و نجات و رهایی انسانها را تضمین بخشد.
اما جستجوی حقیقت خود نیازمند ترک تعصبات است و ترک تعصبات هم خود نیازمند ترک تقلیدها میباشد. ترک تقلید به معنی نفی سنت پرستی است و به این معنی است که یک طرز فکر یا یک اندیشه مذهبی و یا یک نظام قانونی صرفاً به این دلیل که در گذشته وجود داشته و پدران ما آن را رعایت کردهاند و ما نیز از کودکی به آن عادت کردهایم خوب و یا برتر شمرده شود.
بر طبق باور جامعهشناسان، در نظام سنتی مدار، داوری صرفاً بر اساس عادت و تلقینهای کودکی و اجتماعی و تقلید از دیگران صورت میگیرد، در حالی که در نظام عقلانی داوری بر اساس اندیشه و خِردِ مستقلانه فرد و بر اساس تأمل و محاسبه و بررسی و تصمیمگیری هشیارانه او صورت میپذیرد.
خرد نیازمند آن است که آدمی به نظری عمومی به همه چیز نگاه کند، نگاهی که فراتر از تعصبات گروهی میرود. در آنجاست که آدمی به چشم خود میبیند و به گوش خود میشنود و با فکر خود تصمیم میگیرد. پس جستجوی حقیقت نیازمند ترک تقلیدهاست و باید ابتدا چشم و گوش و دل را از اسارت همه تقلیدها و سنتها و باورهای متداول گروهی و فرهنگی، یعنی از همه عادتها رها ساخت تا بتوان با چشم عمومی و انسانی به دنیا نظر نمود.
حضرت عبدالبهاء میفرمایند:
اول اساس بهاءالله تحری (جستجوی) حقیقت است، یعنی باید نفوس از تقلیدی که از آباء و اجداد موروث مانده، منزه و مقدس گردند زیرا موسویان تقالیدی دارند، زردشتیان تقالیدی دارند، مسیحیان تقالیدی دارند، بودایی ها تقالیدی دارند، هر ملتی تقالیدی دارد، گمان میکند که تقالید خودش حق است و تقالید دیگران باطل…. اگر به تقالیدی تمسک داشته باشیم، مانع است که تقالید دیگران را درست تحری نماییم پس تا ترک تقالید نشود، حقیقت جلوه ننماید. شخص کامل عاقل که طالب علم است، علم مطلوب اوست، هر کس بیان کند، نور محبوب اوست، در هر زجاج (چراغ) بدرخشد، گل محبوب اوست، در هر زمین که بروید نباید تعصب داشت، بلکه باید عاشق آفتاب بود، خواه از مطلع موسوی طالع شود، خواه از مطلع محمدی، خواه از مطلع عیسوی….نتیجه این بحث چه میشود؟ نتیجه این است که جمیع ملل عالم بایدآنچه شنیدهاند، بگذارند. آن وقت تحری حقیقت میکنند و عاقبت ملاحظه مینمایند که حقیقت ادیان الهی یکی است. اختلاف در تقالید است. تحری (جستجوی) حقیقت سبب میشود که جمیع بشر متفق میشوند. این یک اساس از اساس بهاءالله است.
خوانندگان عزیز، در صورتیکه مایل به دریافت نسخه ای از مقاله فوق از طریق ایمیل هستید و یا راجع به تعالیم بهائی سؤالی دارید لطفا با ما تماس بگیرید: پیامگیر : ۷۴۰۰-۸۸۲-۹۰۵ ، ایمیل: anyquestionsplease@gmail.com
وب سایت برای برخی از کتابهای فارسی بهائی : www.reference.bahai.org/fa