سابق آدم ها حاضر بودند هر بلایی بر سرشان بیاید، اما به بلای فراموشی مبتلا نشوند. امروز برخلاف گذشته آلزایمر نه تنها بیماری به حساب نمی آید، بلکه یک نعمت خدادادی محسوب می شود. خصوصا اگر سیاستمداری آلزایمر بگیرد، نانش توی روغن است. امروز یک چیزی می گوید، فردا یادش می رود که دیروز چه گــــــــــــ… خورده بود.
دیروز می گفت: «مهم این است که تیم مذاکره کننده توانست مذاکرات را ختم کنند. چون خود کِش دادن مذاکرات یک مسئله ای بود و توانستند سر این مسئله را ببندند، خودِ این خیلی کار مهمی بود.»
امروز می گوید:«مشکلات موجود در توافق هسته ای به خاطر عجله در زودتر به سرانجام رساندن توافق است.»
دیروز می گفت:«طول نکشیدن مذاکرات مهم است. وقتی مذاکرات طولانی و ملال آور باشد معلوم نیست فایده ای داشته باشد.»
امروز می گوید:«پس از گذشت شش ماه از امضای برجام، هیچ تأثیر ملموسی در وضع معیشت مردم به وجود نیامده است. غافل از این که برجام اصلاً برای برداشتن تحریمها بود، برای این که تحریمهای ظالمانه برداشته شود. حالا میگویند به تدریج، یواش یواش دارد درست میشود! مگر بحث سر یواش یواش بود؟».
حسن روحانی نیز که می داند اگر برجام به فرجام نرسد ممکن است این آخرین تانگوی وی در تهران با مقام رهبری باشد، به سیم آخر زد و در روز ۱۶ آذر، در پاسخ به قر و قمیش های رهبر گفت: «هیچ قدمی در برجام برنداشتیم مگر آنکه با مقام معظم رهبری مشورت کردیم، جلسه گذاشتیم، نامههای مکتوب ایشان و دستور من روی نامههای ایشان موجود است.»
الحق و الانصاف که رهبری از همان اول مذا- قرات، یواشکی قرو قمیش می آمد، اما کسی دیده بصیرت نداشت.
قطاری که به مقصد نرسید
قطاری که از تبریز راه افتاده بود تا زوّار محترم را به زیارت غریب الغربا، ببرد در سمنان حادثه آفرید و باعث مرگ مسافران شد. بنده خداها قصد داشتند بروند پابوس ضامن آهو و از آن بزرگوار ضمانت زندگی بگیرند، اما برای همیشه با زندگی وداع کردند.
عده ای می پرسند چرا امام غریب آنان را نجات نداد! اولا باید گفت که پس از استقرار جمهوری اسلامی، تعداد حاجت ها میلیون ها بار بیشتر از حاجتمندان شده. یعنی اینکه هر حاجتمند بیش از هزار تا حاجت آکبند دارد. قدیم یارو می رفت بارگاه ثامن الائمه و می گفت: یا ضامن آهو، ما را به عشق مان برسان. یا مثل فیلمفارسی زیدش را می برد بغل سقاخانه ابلفضل و آب توبه می ریخت روی سرش. یا به قول حجت الاسلام دانشمند، از حضرت می خواست عرقش را توی مشهد جور کند. ولی الان کار به جایی رسیده که طرف قبض آب و برق و گاز و شهریه درخواستی مدارس و جهیزیه دخترش و کرایه خانه و لوازم یدکی ماشین اش به اضافه پنجاه قلم مریضی در حد بوندس لیگا از حرم مطهر طلب می کند.
کلا تا سال ۱۳۵۷ در مجموع ۱۵۰۰ امامزاده در کشور موجود بود که کفاف کل جمعیت را می داد، اما با رشد روزافزون جمعیت که با تشویق ها و کف زدن های مداوم مقام رهبری صورت گرفته، نظام اسلامی موفق شد برای رفاه حال حاجتمندان، تعداد امامزاده های کشور را از ۱۵۰۰ به ۱۲۸۰۰ فقره برساند و رکورد بزند، اما به دلیل حجم بسیار بالای مشکلات و مصیبت های مختلف، بازهم کلی حاجت روی دست حاجتمندان بینوا مانده، و کار به جایی رسیده که خیل عظیمی از آنان بی خیال خدا و پیغمبر شده اند.
سایت “بازتاب امروز” نیز در گزارشی که مدتی قبل منتشر کرد از گسترش روزافزون تظاهر به خداناباوری در شبکههای اجتماعی توسط نسل جوان ایرانی خبر داد. بخشکی شانس. بیچاره مسئولان نظام تمام تلاش شان را می کنند تا ملت بی دین از دنیا نروند، آن وقت ملت به جای دستت درد نکند، آب پاکی می ریزند روی دست شان.
عجیب تر اینکه هرچه امامزاده های کشور که در سال گذشته ۱۵۰ میلیارد تومان به جیب زدند، درآمدشان بیشتر می شود برآمار حاجت و حاجتمند و فروشندگان کلیه و تن فروشان مملکت اضافه می شود. البته باید به امامزاده ها هم حق داد وقتی می بینند متولیان به محض مریضی صد تا دستگاه به سر و بدنشان وصل می کنند یا به محض مختصری ناخوشی سر از بیمارستان های لندن و فرانکفورت در می آورند و امامزاده های عزیز را داخل آدم به حساب نمی آورند، آنها هم پول حاجتمندان بینوا را به جیب می زنند و بی خیال حاجت ها می شوند چون از قدیم گفته اند: حرمت امامزاده را متولی باید نگه دارد.
استعفا ممنوع
محمدعلی موحدی کرمانی، امام جمعه عبور موقت تهران و نماینده آق ولی در سپاه، با انتقاد از عملکرد مدیر عامل راه آهن ایران پس از تصادف قطار دامغان – مشهد گفت: چرا مدیرعامل راهآهن باید به تقلید از بیگانگان استعفا بدهد؟
انصافا حق با نماینده آق ولی است. چون مملکت ما منبع و رکورددارِ حوادث غیریکمرتبه در جهان است. و اگر قرار باشد برای هر اتفاقی مسئولان ایکی ثانیه استعفا بدهند و بروند پی کارشان، دستگاه های اجرایی مملکت ظرف یکماه، خالی از سکنه خواهد شد و باید مقام و مدیر مسئول از خارج وارد بکنند. حالا بازهم جای شکرش باقی است که هنوز دلسوزانی مثل جناب موحدی هستند تا ارزش های جمهوری اسلامی را به مسئولان یادآوری کنند و هشدار بدهند که مدیر اسلامی باید پوست کلفت تر از این حرفها باشد. چون روزی میلیونها دشنام و نفرین و انتقاد و حرف و حدیث در اجتماع و شبکه های اجتماعی در مورد گفتار و کردار مدیران پاکدست نظام منتشر می شود و آنها باید جنبه داشته باشند و از این گوش بشنوند و از آن گوش بدر کنند و پشیزی ارزش برای انتقادات و ایرادات قائل نباشند؛ نه این که تا چهار نفر کشته شدند، مثل غربی ها عزا بگیرند و از ملت طلب بخشش کنند و فریاد بزنند وای… دَدَم مرد. چرا که اگر این شیوه ناباب غربی در جمهوری اسلامی نیز باب شود، آنوقت کل نظام باید برای تمام این سی و هفت سالی که الله بختکی حکومت کرده از مردم عذرخواهی کند و برود پی کارش،
مقام رهبری باید برای بدبخت کردن ملت در این بیست و هشت سالی که “فرمان دار” بوده و صبح تا شب به هر سمتی که می خواسته ویراژ می داده، از مردم عذرخواهی کند،
رفسنجانی باید به خاطر قالب کردن رهبر فرزانه عذرخواهی کند،
اعوان و انصار امام باید به خاطر کشتار و قتل زندانیان عذرخواهی کنند،
احمدی نژاد باید به خاطر تشکیل تیم ملی اختلاس از مردم عذرخواهی کند،
و اختلاس کنندگان باید به خاطر روشدن دست شان و گیر افتادن عذرخواهی کنند،
و از همه مهمتر حداد عادل باید به خاطر خراب کردن نام و وجهه پیتزا در جهان و تغییر آن به کِش لقمه، از تمام ساکنان کره زمین عذرخواهی کند!
رهبری بز آورد
در بازی سه قاپ [یا قاب]، پس از انداختن هر قاب بر روی زمین، اگر “نقش”، بیاید طرف برنده است. دو اسب اگر بیاید قاب باز دو سر برنده است. دو خر بیاید دو سر بازنده است و بازنده را بُز می گویند. و قاب بازی که بز بیاورد بازنده است و اصطلاح «بز بیاری» از این جا ناشی شده است. بز بیاری به «سه پلشت» هم معروف است. به قول شاعر طنزپرداز سید غلامرضا روحانی: سه پلشک آید و زن زاید و میهمان برسد/ عمه از قم برسد، خاله ز کاشان برسد.
این روزها مقام رهبری سه سر بازنده شده. از سویی به خاطر سعید طوسی حالی به احوال ندارد، از سوی دیگر زیر قضیه برجام زهوارش در رفته، و آخر سر هم نمی داند جریان بابک زنجانی را چطور جمع و جور کند.
اولش به مم صادق دستور داد دستگیرش کنند تا همه بدانند آغا در مبارزه با مفاسد اقتصادی جدی است. یواشکی به قاضی القضات دارالخلاف سفارش کرد تا دو تا چک بزند زیرگوش طرف و جای پولها را پیدا کند و ولش کنند برود پی کارش.
مم صادق هم که خیال می کرد آغا واقعا از جای پولهای بابک خان خبر ندارد، به خاطر این که دو طرف را تلکه کند، حسابی گرد و خاک به پا کرد، اما یواش یواش بو برد که خود آغا بهتر از هرکسی می داند پول های بابک خان کجاست. و به دستور آغا تصمیم گرفتند سرش را زیر آب کنند تا پولها بی دردسر برود توی جیب عبای رهبر.
از قدیم هم گفته اند: شیر بُز مال بزغاله است. این جا بود که همه فهمیدند آغا بُز آورده و وقتی در جریان دادگاه مرتب روی ب- ز تاکید می کردند منظور همان بُز بود در حالی که همه خیال می کردند که منظور ب- ز نام اختصاری بابک زنجانی است و نمی دانستند که آغا بُز آورده.