مصاحبه گلوب اند میل با امیر خدیر، رهبر چپگرای حزب همبستگی کبک
شهروند ـ امیر خدیر، رهبر ایرانیتبار حزب چپگرای همبستگی در کبک، که تنها نماینده این حزب در مجلس ملی کبک نیز به حساب میرود هفته گذشته موضوع مقالهای مفصل در گلوب اند میل بود. له پرو، خبرنگار این روزنامه در مونترال، در مصاحبه با امیر که عنوان طنزآمیز “ضدپوپولیسمِ مردمی متعادلِ افراطی” را بر خود داشت بیشتر به موضوع اقدامات جنجالی او میپردازد که از “یک عضو مجلس” انتظار نمیرود.
نویسنده مقاله از این میگوید که چطور در دسامبر ۲۰۰۸، همان ماهی که امیر همه را غافلگیر کرد تا از حوزهی مرسیهی مونترال به مجلس راه پیدا کند، در مراسمی ضد جنگ به یاد خبرنگار عراقی، کفشی به سوی تصویر جرج دبلیو بوش پرتاب کرده است. او در ضمن به یک گروه حاشیهای استقلالگرا کمک مالی کرده و اخیرا ۵۰۰۰ دلار بابت ودیعه به دادگاهی در تورنتو داده تا جاگی سینگ، فعال معروف و آنارشیست که در ماجراهای گروه ۲۰ دستگیر شده بود، آزاد شود.
مقاله خدیر را “یکی از محبوبترین سیاستمداران کبک” میداند که بیش از هر کس دیگری در مجلس ملی کبک مردم هنگام شکایت از دولت لیبرالِ شاره نزد او مراجعه میکنند. مقاله در ضمن او را فردی “بسیار طرفدار فلسطینیها و به شدت ضد سرمایهداری”میداند که با بسیاری از منابعی که جزو “اجماع کبک” هستند، مخالف است و مواضع متفاوتی دارد: مثلا مخالف صید فکها است و خواستار پایان یارانههای معدن به مناطق شده است.
در زیر ترجمه کامل مصاحبه مذکور را میخوانید:
چگونه است که آژیتاتوری رادیکال مثل شما محبوبترین عضو حکومتیترینِ نهادهای کبک میشود؟ یکی از کارشناسان حتی شما را “قانونگذار تازهوارد سال” نامیده است.
ـ راستش کار آسانی بود. فرهنگ سیاسی بسیار کلبیمسلکانهای وجود دارد که مدتها است مستقر شده و خالصترین تجسمش هم در دولت هارپر پیدا میشود. این فرهنگی است که کلگرا است، خواهان اعمال سخیف و دروغ به عنوان اساس امور است و وقتی میخواهی از دروغ اجتناب کنی، دزدکی فرار میکند. من دقیقا با اجتناب از این تله، با دادن آزادی سخن به خودم، آزادیای که بیشتر مردم ندارند، با عمل بر اساس کمی ایمان و قطعیت راسخ شبیه چیزی غیرمعمول شدهام. به نظر من که این باید معمول و هنجار باشد.
اما وقتی روزنامه گازت مونترال شما را “یکی از ۲۴ کبکی که دوست داریم“ مینامد، این خطر نیست که اعتبارتان بین رفقای فعالتان از بین برود؟
ـ یکی از دوستانم به من گفت:”امیر مواظب باش. اگر حکومت و رسانههای بستر اصلی از تو تعریف کنند حتما باید در آینه به خودت نگاه بیاندازی”. او شوخی میکرد اما درست است که من مثل چپگرایان سرسختی که همیشه شکایت میکنند و فرض میکنند دشمنانمان پر از مقاصد بدند، صحبت نمیکنم. میفهمم خیلیها در دستگاه سیاسی هستند که آرزو داشتند اوضاع متفاوت میبود. چند نفری در سیاست هستیم، که اسم نمیبرم، که با نیت شر عمل میکنند و خودشان هم میدانند، اما من میفهمم کسی مثل ژان شاره پیش از عمل کردن باید معادله پیچیدهای از وفاداریها و تعلقات را در نظر بگیرد. یا مثلا بر سر مساله تحقیق در مورد فساد. راه حل دیگری هم البته هست. اگر من بودم، استعفا میدادم، اما همیشه ساده نیست. میتوان اهداف رادیکال داشت و تاکتیکهای معتدل.
هر کسی پرتاب کفش به سمت عروسک جورج دبلیو بوش یا پردخت ودیعه برای بیرون آمدم جگی سینگ از زندان را حرکات فردی معتدل نمیداند.
ـ اعتراض را نباید جنایی کرد. کسانی که کل نظام را زیر سئوال میبرند هم شایسته حفاظت از دست سنگین دولت هستند حتی اگر من با تاکتیکها و بعضی اهدافشان مخالف باشم. ببین من هرگز آنارشیست نبودهام، اما ۲۴ سال قبل ما اعتراض علیه اتحاد شوروی را تشویق میکردیم. تمام خانواده ما همیشه به همین شیوه در ایران برای دموکراسی جنگیدهاند. ما نباید ریاکار باشیم. دقت کردی جاگی سینگ در دادگاه همیشه پیروز میشود؟ این بدین خاطر است که حکومت قانون در دموکراسی همیشه در نهایت بر قدرتهای سیاسی غالب میشود و پلیس به طور غیرقانونی به افرادی مثل او حمله میکند.
دلت برای پزشکی تنگ میشود؟
ـ راستش هنوز هر دو هفته در کلینیکی نصف روز پزشکی میکنم و در تابستان هم چند هفته این کار را میکنم. کمی مشغول آن هستم چون میترسم اگر آنرا از دست بدهم خیلی راحت به سازش کشیده شوم. ما انسان هستیم، فردی که باید امرار معاش کند. من متاهل هستم و سه فرزند دارم. تعهداتی دارم. اگر زیادی به سیاست وابسته شوم آزادیام خیلی کمتر میشود.
از زمانی که سیاستمدار شدی اصلا هیچ خط و خطوط جدیدی برایت تعیین شده؟
ـ قبلاها وقتی با ماشین سفر میکردم و میخواستم دستشویی بروم، نگه میداشتم و در زمین کشاورزی ادرار میکردم. دیگر نمیتوانم این کار را بکنم. اگر پلیس مرا به خاطر این کار دستگیر کند، خوب…. بعضی آزادیها هست که از دست میروند. دیگر با دوچرخهام از چراغ قرمز عبور نمیکنم. حداقل نه خیلی زیاد. میدانم مردم مواظبم هستند. راننده بهتری هم شدهام. کسی برایم نامهای نوشت و به من گفت در بزرگراه جلویش را گرفتهام چون زیادی آرام رانندگی میکردم! گفت: “حالا ماهیت واقعی سیاستمدار را میبینیم”. هنوز در فکرش هستم. از نظر سیاسی مصمم هستم که پای آنچه به آن اعتقاد دارم بایستم. وقتی دختران نوجوانم فکر میکنند فلان اعتراض شاید بد تمام شود به حرفشان گوش میکنم. اما خیلی هم اتفاق نمیافتد.