آرش عزیزی

هنرمند اکتیویست هستم

مهرداد صبوحی بنیانگذار و مدیر دبیرستان و آکادمی هنری است که نام خودش را در اختیار دارد و مدت‌ها است در شمال تورنتو از مراکز بنام جامعه ایرانی شهرمان است. آقای صبوحی اکنون پس از سال‌ها کار هنری و مدیریت آکادمی، قدم به دنیای سیاستِ شهری گذاشته و از طرف منطقه ۳، نامزد شورای شهر ریچموند هیل شده است.

با آقای صبوحی در دفتر مدرسه‌اش دیدار می‌کنم. خودش می‌گوید هفت ماهی است که چنان خود را درگیر مساله انتخابات شهرداری (که همین ۲۵ اکتبر از راه می‌رسد) کرده و هفته‌ای چند ساعت بیشتر به مدرسه نمی‌آید و امروز برای دیدار با من این‌جا آمده. با هم در دور و بر مدرسه‌اش قدم می‌زنیم. برایم جالب است که می‌بینم بسیاری از کارهای هنری، از مجسمه‌های مدرن تا نقاشی‌های واقع‌گرا تا عکس‌هایی که از مصائب کودکان کار در نقاط مختلف دنیا، گرفته کار خودش است. یعنی آقای صبوحی همیشه در کنار بیزینس،‌ تعلق هنری خود را هم حفظ کرده است. می‌گوید:”چیزی را که در وجود انسان شکل گرفته دیگر نمی‌شود از او گرفت. مثل کلمه آزادی که یک ثانیه هم از ذهن انسان خارج نمی‌شود.”

یکی دو ساعتی در رستوران یونانی لانترنا که درست زیر دفترش واقع شده می‌نشینیم و از او درباره زندگی‌اش و کمپینش برای ورود به شورای شهر ریچموند هیل سئوال می‌کنم.

 

تولد در تبریز، تحصیل در کرج، موفقیت در تورنتو

صبوحی می‌گوید:”در سال ۱۳۴۸ در شهر تبریز به دنیا آمدم. چون پدرم افسر نیروی هوایی بود، هر کدام‌مان در یک شهر به دنیا آمدیم. من در تبریز، برادرم در بندرعباس و یک خواهر و برادر دیگرم در تهران.”

صبوحی در مورد چگونگی جلب علاقه‌اش به هنر و نقاشی می‌گوید: “مادرم همیشه کارهای هنری زیاد می‌کرد و علاقه او و پدرم به ورزش و هنر و موسیقی باعث شد طبق رسمی که بود ما را در کلاس‌های هنری مختلف ثبت نام کنند که در آن شرایط بویژه به خاطر جنگ و کمبود امکانات بسیار کار سختی بود.”

در همان اوایل زندگی، صبوحی وقتی قرار بود بین هنر و سیاست انتخاب کند، به دنبال اولی رفت.

” سوم دبیرستان بودم که در رشته‌های پاره‌وقت دانشگاه آزاد کرج در رشته علوم سیاسی قبول شدم، ولی در کل احساس می‌کردم هنر خیلی زیباتر است، برای همین بیشتر به آن گرایش داشتم و همین باعث شد به آن سمت بروم. این بود که رشته نقاشی و تاریخ هنر را ادامه دادم”.

چند سال بعد که صبوحی به تورنتو مهاجرت کرد ابتدا به کالج جورج براون رفت و در آن‌جا طراحی گرافیک خواند. بعدها وارد دانشگاه یورک شد و تحصیلاتش را در آن‌جا ادامه داد، به طرحی رسید که امروز بیشتر زندگی‌اش را به آن اختصاص داده:”دیدم پورتفولیوی هنری درست کردن کاری است که جایی انجام نمی‌دهد و فکر کردم این می‌تواند کسب و کار مهمی در انتاریو باشد. مدرسه‌ای به راه انداختم که هدفش از ابتدا این بود که متخصص هنری باشد و برای بچه‌ها پورتفولیویی‌ درست کند که بتوانند برای این رشته‌ها وارد دانشگاه شوند. مدرسه را به صورت گالری شروع کردم و بعد از مدتی به صورت رسمی با آموزش و پرورش ثبت کردم.”

و این بود داستان آغاز آکادمی هنرهای صبوحی که از آن وقت تا به حال چند صد دانشجوی بیشتر ایرانی‌تبار را تحویل دانشگاه‌های کانادا، بیشتر در رشته‌های هنری، داده است.

البته در میان همین کارهای هنری بود که با همسر آینده‌اش، آشنا می‌شود و در سال ۲۰۰۳ ازدواج می‌کنند. همسر او خانم الهه معاونی از وکلای  ایرانی‌تبار شهرمان است.

خودش می‌گوید:”من همیشه می‌خواستم وکیل بشوم ولی نقاش شدم. اما با خانمی آشنا شدم که دوست داشت نقاش شود و وکیل شد. این باعث شد رابطه خیلی خوبی داشته باشیم.” جالب آن‌که‌ آن دو وقتی آشنا شدند که مادر خانم معاونی به عنوان هدیه‌ی پایان مدرسه حقوق،‌ او را به کلاس‌های هنری آقای صبوحی فرستاد. طولی نکشید که آن دو فهمیدند می‌توانند رویاهای یک دیگر را تکمیل کنند.

طرفه این که اول خانم معاونی خود قرار بود نامزد شورای شهر شود. حدود یک سال و اندی به انتخابات مانده بود که او این تصمیم را گرفت، اما از طرف دیگر او رویای دیگری نیز در سر داشت و آن این بود که اولین قاضی زن کانادایی باشد که از خاورمیانه می‌آید، رویایی که در صورت ورود به سیاست باید کنار گذاشته می‌شد. این‌جا بود که آقای صبوحی فکر کرد شاید بهتر است خودش وارد گود شود. او می‌گوید:”یک هفته فکر کردم. مساله‌ام این نبود که برنده بشوم یا بازنده، فکرم به این بود که چطوری با یک مفهوم جدید جلو بیایم، از همین رو اول کلی کار کردم تا طرح و برنامه‌ای مشخص داشته باشم.”

 

از درگیری با مسائل سیاسی تا ورود به سیاستمداری

صبوحی  طرح و برنامه دارد و می داند با چه پلاتفرمی وارد گود شده است. او البته در سیاست بی‌پیشینه هم نیست. می‌گوید:”از وقتی آقای مریدی وارد سیاست شد این جرات به ما و بقیه ایرانی‌ها هم داده شده که وارد شویم.”

صبوحی اضافه می‌کند:”مدتی طرفدار ان.دی.پی بودم و البته عضوشان نبودم گرچه همیشه دوست‌شان داشتم. از قبل از انتخابات دکتر مریدی را می‌شناختم و وقتی ایشان وارد شدند با لیبرال‌ها آشنا شدم. امروز از حزب لیبرال حمایت می‌کنم و خیلی هم به این قضیه افتخار می‌کنم.

او در ضمن پیشینه زیادی در زمینه حقوق کودکان دارد که علتش کارهای عکاسی است که از کودکان کار انجام داده. عکس‌های او را در دفتر کارش می‌بینم، عکس‌هایی که از نقاط مختلف از افغانستان تا مکزیک و نیکاراگوئه گرفته شده است. نمایشگاه‌های عکاسی‌اش در این مورد در کشورهای مختلف دنیا، از جمله با حمایت یونیسف، برگزار شده است.

می‌گوید از همان کودکی‌ به مسائل کودکان حساس بوده و اینکه”نمی‌توان موضوع کودکان را فراموش کرد چرا که آن‌ها مظلوم‌ترین و ضعیف‌ترین طبقه اجتماعی هستند.” او می‌گوید با همین افکار و آرمان‌ها است که وارد سیاست شده‌ است:”من آرتیست اکتیویست هستم و مشکلات جامعه را در کارهایم نشان می‌دهم. حالا همین مشغولیت‌ها را به جای به کار بردن در هنر در سیاست و برنامه‌ام به کار می‌برم.”

صبوحی می‌گوید:”البته در منطقه من خانواده‌های کم‌درآمد کمتر هست ولی در مناطق شمالی شهر که کشاورز زیاد هست، مساله فقر بیشتر مطرح است. ما باید یادمان باشد که در همین کشور آب آشامیدنی برای افراد بومی هنوز یک مزیت است و حق نیست. فقر بین آن‌ها و بین مهاجران موجود است و حتی فقر کودکان هم در همین ریچموند هیل خودمان موجود است.”

 

طرح جدید برای شهر جدید

چنان‌که گفتیم نقطه قوت آقای صبوحی این است که طرح‌های خیلی مشخص و جامعی برای شهرداری ریچموند هیل دارد، نکته‌ای که با نگاهی ساده به بروشور کمپینش مشخص می‌شود. می‌گوید:”مدت زمان زیادی را صرف کردم و با جوامع زیادی ارتباط برقرار کردم. بخصوص با جامعه چینی‌ها و جامعه خودمان (ایرانی‌ها)‌. به همه‌جا رفتم و خودم را معرفی کردم و از مشکلاتی که در ریچموند هیل می‌دیدند سئوال کردم. همه این‌ها را گذاشتم و طرح جدیدی برای ریچموند هیل  پیدا کردم.”

“همین الان هم به جرات می‌توانم بگویم شورای شهر از برنامه‌های من استفاده می‌کند. مثلا کاشتن درخت در همان خیابانی که مطرح کرده بودم. خیابان فرانک اندن که هفت سال خشک بود و هیچ چیز در آن نمی‌کاشتند. وقتی من گفتم، یک ماه بعد دیدم این کار را کردند.”

 

“شورای شهر فاقد مولتی کالچرالیسم است

یکی از نکاتی  را که صبوحی  از رئوس اصلی برنامه خود ساخته است چیزی است که او”فقدان مولتی کالچرالیسم” در برنامه‌های کنونی شهر می‌نامد.

او برای مثال به مراسم باربی‌کیویی اشاره می‌کند که گادوین چان، عضو چینی‌تبار شورای شهر از منطقه ۶، برگزار کرده و از اول تا آخر برنامه فقط چینی‌ها بودند و از ملیت های دیگر خبری نبوده. به گفته ی او،” این باعث می‌شود عشق و علاقه‌ای که مردم برای همکاری با شورای شهر داشته باشند از دست برود”.

آقای صبوحی  قصد دارد با تمام بخش‌های جامعه ریچموند هیل ارتباط برقرار کند، چون شورای شهر نماینده همه جامعه است. می گوید:”باید کاری کنیم که تمام جوامع قاطی بشوند تا مردم نسبت به منطقه ۳ حساسیت و علاقه و همکاری بیشتری داشته باشند. مردم شورای شهر یکطرفه را دوست ندارند.”

یکی از اشاره‌های جالب آقای صبوحی در این رابطه در مورد پلیس است:”جوانان ما رابطه بسیار بدی با پلیس منطقه یورک دارند. ما باید اعتمادی درست کنیم که آن‌ها بتوانند راحت با پلیس صحبت کنند”.

صبوحی مفصل از برنامه‌هایش می‌گوید که چگونه می‌خواهد مردم بسیار بیشتری را، بخصوص تازه‌واردان و مهاجران را، درگیر کار سیاست شهری کند.

“وقتی کسی تازه وارد شهر می‌شود از کجا بداند شورای شهر کیست و کجاست؟ برنامه من این است هر کسی وارد منطقه ۳ می‌شود، بسته خوش‌آمدگویی بهشان بدهیم، در خانه‌شان را خواهم زد، خودم را معرفی می‌کنم، جلسه‌های ماهانه در مرکز محلی می‌گذارم، قوانین و‌ آیین‌نامه‌ها را به زبان ساده به دست تازه‌واردین می‌رسانم. آخر چرا فردی تازه‌وارد باید در خیابان دنبال این بیافتد که کلاس انگلیسی کجاست؟”

 

یک هنرمند در شورای شهر

صبوحی در طول صحبتش بارها تاکید می‌کند که هرگز نمی‌خواهد هنر را کنار بگذارد، اما مهمتر آن‌که به نظر او جای یک هنرمند و معلم هنر و کلا فرد آشنا به هنر در شورای شهر ریچموند خالی است. در طول صحبت بارها به این اشاره می‌کند که ریچموند هیل نیاز به “سیاست هنری” دارد و او بارها خواسته این سیاست هنری را مطرح کند و به شورای شهر بیاورد.

“سه سال است که می‌گویم این شهر سیاست هنری ندارد. این همه مجسمه‌ساز در این شهر داریم که کلی کار در خانه‌هایشان گذاشته‌اند اما پول تولید نمایشگاه یا قدرت فروش کارهایشان را ندارند. از همین‌ها باید استفاده کرد تا شهر زیباتر شود. بچه‌ها را باید با زیبایی آشنا کرد، توریست‌ها را از مناطق دیگر شهر آورد تا کافی‌شاپ‌ها و رستوران‌های شهر پر شوند. زیبایی که به یک منطقه بیاید جنایت کمتر می‌شود. “

“قدم زدن در جایی که دوستان همدیگر را ببینند و خوش و بش کنند و چای و قهوه بخورند به آن صورت در شهرهای ما وجود ندارد. این دقیقا همان چیزی است که در طرح من هست. مرکز شهر ریچموند هیل منطقه بسیار زیبایی است و می‌تواند و باید به این شکل تبدیل شود، مثلا با گذاشتن مجسمه‌های زیبا، گل‌های زیبا، تیر چراغ‌های زیبا، پیاده‌روی های زیبا که بشود  اعضای خانواده در‌ آن قدم بزنند و روی نیمکتش بنشینند و بستنی بخورند، یک چیزی شبیه یورکویل.”

 مساله‌ی دیگری که او به آن اشاره می‌کند پارک‌ها است که به نظر او باید خیلی زیباتر باشند و در ضمن برای بچه‌ها آموزشی‌تر باشند.

 

 برای بردن آمدهام”

صبوحی از برنامه‌های متعددش می‌گوید و به بسیاری مسائل خیلی ریز نیز اشاره دارد. مثلا این‌که در شهر می‌گویند سالن برای بسکتبال و والیبال نیست، اما در سالن‌هایی با سقف بسیار بلند برنامه یوگا برگزار می‌کند. او از ناصر پیشوا، از قهرمانان سابق والیبال در ایران و از ورزشکاران کنونی شهرمان، می‌گوید که تیم ۵۰ نفره ی  کودکان  اش را به جای این‌که به سالن‌های شهری ببرد، مجبور است به سالن اجاره‌ای یک کلیسا ببرد. یا به این اشاره می‌کند که چرا در سراسر ریچموند هیل فقط در بی‌ویو هیل خط دوچرخه وجود دارد. مساله دیگری که مطرح می‌کند این است که دفتر وکلای دولتی (Legal Aid) در ریچموند هیل موجود نیست و متقاضیان مجبورند برای استفاده از خدمات آن تا نیومارکت بروند.

 او مصمم است به شورای شهر انتخاب شود، همین است که می‌گوید هفت ماه است هفته‌ای یکی دو ساعت بیشتر سرکار نمی‌رود و تمام وقتش را به انتخابات اختصاص داده است.

“از اول برای بردن آمدم. دلیل دارد که این قدر جدی هستم. چند تا چیز دارم که بقیه نامزدها ندارند.” و به این اشاره می‌کند که اولا معلم است و دوم این‌که هنرمند است و گروهی از هنرمندان شهر با ۱۲۰۰ عضو از او حمایت کرده‌اند و البته تنها ایرانی این‌ منطقه است.

او می‌گوید:”از ۱۸ هزار رای دهنده حدود ۲۵۰۰ نفر ایرانی در منطقه من زندگی می‌کنند. هزاران ایرانی دیگر هم هستند که حق رای ندارند اما می‌توانند در کار انتخابات با کارهایی مثل گذاشتن تابلو و صحبت با همسایه‌ها کمک کنند.”

صبوحی، که در خیابان فرانک اندن در منطقه ۳ زندگی می‌کند، البته تاکید می‌کند که نمی‌خواهد افراد بر اساس قومیت به او رای دهند. همین است که می‌گوید:”خانه من همین‌جا است، منطقه و مردم مرا می‌شناسند، همسرم وکیل است و بسیاری از مشتریان او همین‌جا هستند.” و اشاره می‌کند که خیلی‌ها دیگر بر اساس قومیت رای نمی‌دهند:”مثلا خیلی چینی‌ها که این‌جا بزرگ شدند دیگر به نامزدهای چینی اهمیت نمی‌دهند و به دنبال برنامه درست هستند.”

 

روز شلوغ کاری ست و هنوز ناهارمان تمام نشده مجبورم با او خداحافظی کنم و عازم گفتگویی دیگر بشوم. قرار شد اگر باز هم به آکادمی صبوحی سر بزنم دیگر نه راجع به سیاست که راجع به هنر و گل و درخت صحبت کنیم.

 

 

مهرداد صبوحی با جرج اسمیترمن کاندیدای شهرداری تورنتو در منطقه ایرانی نشین یانگ و استیلز حضور یافت. آرش عزیزی خبرنگار شهروند همراه آنان است