به گزارش چند روزنامه عربی زبان ملک سلمان پادشاه ۸۱ ساله عربستان سعودی روز دوشنبه ۲۴ ژوئیه امور کشور را به ولیعهد خود محمد بن سلمان سپرد و به مرخصی رفت. برخی منابع نزدیک به خاندان سلطنتی از مدت ها پیش گفته اند که پادشاه بیمار است. بنابراین مرخصی او که مقصد آن اعلام نشده است، می تواند برای مداوا باشد. برخی دیگر معتقدند که ملک سلمان با این اقدام مقدمه نشستن فرزندش محمد بر تخت شاهی را فراهم کرده است.

ملک سلمان روز ۲۱ ژوئن امسال با سلب قدرت از محمد بن نایف ولیعهد پیشین، محمد فرزند خود را به عنوان ولیعهد عربستان معرفی کرد. اکنون، ظاهرا مقدمه انتقال رسمی قدرت به او را فراهم می کند. بنابراین، باید روی محمد بن سلمان به عنوان کسی حساب کرد که در آینده بسیار نزدیک قدرت را در عربستان سعودی به دست می گیرد.

در شرایطی که کنگره آمریکا تحریم های تازه ای علیه جمهوری اسلامی اعمال کرده، این انتقال قدرت چه تاثیری بر وضعیت منطقه خواهد گذاشت؟ پادشاه آینده عربستان به تندروی در سیاست خارجی، دشمنی با جمهوری اسلامی، نرمش در برابر اسرائیل و تلاش برای اصلاحات داخلی در عربستان شهرت یافته است.

جوانترین پادشاه عربستان

نگاهی به زندگی محمد بن سلمان در سال های اخیر نشان می دهد که ملک سلمان از آغاز به دست گرفتن قدرت در اندیشه هموار کردن راه سلطنت او بوده و تنها به دلیل سن کم او مجبور شد مدتی برادرزاده خود محمد بن نایف را به عنوان ولیعهد برگزیند.

محمد بن سلمان که در حال حاضر تنها ۳۱ سال دارد، با تکیه زدن بر جای پدر جوانترین پادشاه تاریخ عربستان مدرن خواهد بود. او پس از تحصیل حقوق در دانشگاه ملک سعود به گونه ای کاملا حساب شده از سوی پدر خود که اکنون ۸۱ ساله است، وارد مدار قدرت شد.

محمد در سال ۲۰۰۹ هنگامی که تنها ۲۳ سال داشت به عنوان مشاور ویژه پدر خود معرفی شد. سلمان در آن زمان فرماندار ریاض بود، اما چهار سال بعد در سال ۲۰۱۳ ولیعهد عربستان شد و ریاست دیوان ولیعهد را به محمد سپرد.

سلمان در سال ۲۰۱۵ بر تخت سلطنت نشست و فرزند خود را به عنوان وزیر مشاور و رئیس شورای توسعه و اقتصاد عربستان برگزید. در این مقام محمد کنترل شرکت ملی نفت عربستان (آرامکو) را نیز به عهده گرفت و صاحب یک موقعیت ممتاز بین المللی شد.

محمد بن سلمان، پیش از برگزیده شدن به مقام ولیعهدی، بانی پروژه «چشم‌انداز ۲۰۳۰» و بنیادگذار بزرگ‌ترین صندوق سرمایه‌گذاری دولتی جهان بود. پروژه چشم انداز ۲۰۳۰ عربستان ده ها میلیارد دلار سرمایه را جذب خواهد کرد و ارزش صندوق سرمایه گذاری دولتی این کشور ۲ هزار میلیارد  دلار برآورد می شود. هدف پروژه چشم انداز ۲۰۳۰ و صندوق سرمایه گذاری دولتی کاستن از وابستگی عربستان به درآمد نفت و مدرنیزه کردن این کشور است.

در کنار همه این امتیازات، محمد بن سلمان از دو سال پیش به فرمان پدر مسئولیت وزارت دفاع عربستان را نیز به عهده گرفت. به این ترتیب، پادشاه آینده عربستان، از امکانات نامحدود مالی و نظامی برخوردار است و می تواند مسیر سیاست منطقه ای کشور خود را با اختیار تام تعیین کند.

اصلاح طلب و جنگ طلب؟

در سال ۲۰۱۵ میلادی، هنگام انتصاب محمد بن سلمان به وزارت دفاع، سرویس اطلاعاتی فدرال آلمان  هشدار داد که این شاهزاده، برای تثبیت موقعیت خود به عنوان جانشین ملک سلمان، ممکن است حتی در زمان حیات او نیز دست به تندروی هائی بزند. در گزارش سرویس اطلاعاتی آلمان از محمد به عنوان طرفدار یک سیاست مداخله جویانه در منطقه نام برده شده بود. عملکرد پادشاه آینده عربستان در دو سال گذشته درستی این نظر را تایید می کند.

محمد بن سلمان در جایگاه وزیر دفاع عربستان رهبری ائتلافی نظامی را برعهده گرفت که در یمن علیه شبه‌نظامیان حوثی می‌جنگد. شورشیان این گروه در سپتامبر ۲۰۱۴ صنعا را تصرف کردند و عبدربه منصور هادی، رئیس جمهوری مورد حمایت عربستان را از آنجا راندند. حوثی‌ها مورد حمایت ایران هستند و ریاض ایران را دشمن شماره یک خود می‌داند.

در ماه ژوئن امسال هم عربستان سعودی بحران قطر را به وجود آورد. از محمد بن سلمان به عنوان معمار جنگ یمن و مبتکر محاصره اقتصادی قطر یاد می‌شود. محمد بن سلمان توانست مصر، امارات متحده عربی و بحرین را در تحریم قطر با خود همراه کند. این تحریم تا امروز ادامه داشته است.

هدف رسمی این اقدام متمرکز و مشترک، قطع حمایت قطر از تروریست‌های اسلام‌گرا عنوان شده است. اما هدف واقعی عربستان  مطیع کردن تمیم بن حمد بن خلیفه آل ثانی امیر جوان قطر و دور کردن او از جمهوری اسلامی ایران است.

تلاش برای «کشاندن جنگ به داخل ایران»

پادشاه آینده عربستان ایران را به تلاش برای «تسلط بر جهان اسلام» متهم کرده است. وی بهار امسال در مقام وزیر دفاع، در یک مصاحبه تلویزیونی گفت مخالف مذاکره با کسانی است که می‌خواهند زمینه را برای «ظهور مهدی» آماده کنند و بر جهان تسلط یابند.

محمد بن سلمان همچنین گفت که ریاض منتظر آمدن جنگ به عربستان نمی ماند و می کوشد آن را به داخل ایران بکشاند.

مناسبات ریاض و تهران که در سه دهه گذشته همواره سرد بوده است، پس از اعدام شیخ نمر النمر روحانی شیعه در عربستان بحرانی تر از همیشه شد. این بحران دی ماه سال ۱۳۹۴ در پی حمله بسیجی ها به سفارت عربستان در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد شدیدتر شد و به قطع مناسبات دیپلماتیک عربستان با ایران انجامید.

مثلث عربستان، مصر و اسرائیل

در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، عوامل متعددی به توسعه نفوذ عربستان سعودی کمک کرده اند. مصر یکی از مهم ترین این عوامل است. سرزمین اهرام سه گانه که تا پیش از بهار عربی نیرومندترین دولت خاورمیانه را داشت، در حال حاضر به شدت ضعیف شده و بدهکار است و به یاری عربستان ثروتمند نیاز دارد.

ژنرال السیسی رهبر نظامی مصر به تازگی در پاسخ به کمک های عربستان، در تحریم شیخ نشین قطر در کنار ریاض قرار گرفت و اندکی بعد به رغم اعتراض های گسترده مردم، دو جزیره تیران و صنافیر در دهانه خلیج عقبه را به عربستان سعودی واگذار کرد. مصر در سال ۱۹۵۰ حفاظت از این دو جزیره را با موافقت ریاض برعهده گرفته بود تا بتواند مسیر رسیدن اسرائیل به دریای سرخ را مسدود کند.

طبق قراردادی که در سال ۱۹۷۸ به ابتکار آمریکا در کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل امضا شد، مالک جزایر تیران و صنافیر رفت و آمد آزاد کشتی‌های نظامی و غیرنظامی تمام کشورها از خلیج عقبه را تضمین می کند. به این ترتیب در آینده نظامیان عربستان کشتی‌های اسرائیلی را نیز راهنمایی و هدایت خواهند کرد.

عربستان و اسرائیل به لحاظ رسمی رابطه‌ای با یکدیگر ندارند، اما به نوشته هفته نامه اشپیگل در آلمان پادشاه آینده عربستان تاکنون دیدارهای پنهانی با مقامات اسرائیلی داشته است. ایران به عنوان یک دشمن مشترک می تواند ریاض و اورشلیم را به یکدیگر نزدیک کند. تحریم های تازه آمریکا بی تردید بر جسارت ریاض و اروشلیم می افزاید.

عربستان و اسرائیل در دوران باراک اوباما مهم ترین معترضان نرمش او با جمهوری اسلامی ایران بودند و اکنون از سیاست تهدیدآمیز دونالد ترامپ علیه ایران استقبال می کنند. دونالد ترامپ به تازگی هشدار داد که رهبران جمهوری اسلامی در آینده نزدیک با مشکلات خاصی روبرو خواهند شد. آیا منظور او تشدید بحران منطقه ای و رودرروئی عربستان و ایران نیست؟ در این رودرروئی به احتمال زیاد اسرائیل اگر نه آشکارا، در خفا از عربستان پشتیبانی خواهد کرد.

دلیل این جبهه گیری روشن است: در حالی که عربستان جنبش حماس و حزب الله لبنان را تروریست قلمداد می کند، جمهوری اسلامی پنهان نمی کند که تامین کننده مالی و تسلیحاتی این دو جریان است.

علاوه بر این، اسرائیل بارها اعلام کرده است که حاضر نیست حضور لشگر قدس سپاه پاسداران و شبه نظامیان شیعی وابسته به آن را در خاک سوریه برای همیشه تحمل کند. جمهوری اسلامی به تازگی اعلام کرده که گردانی برای دفاع از بلندی های جولان تشکیل داده است. حضور نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی در بلندی های جولان، امنیت اسرائیل را حتی بیش از حضور حزب الله در جنوب لبنان تهدید می کند.

با توجه به این زمینه ها، یک رودرروئی نظامی جدید در منطقه خاورمیانه خارج از تصور نیست. در این رودرورئی ممکن است عربستان سعودی و اسرائیل در یک سو و جمهوری اسلامی ایران در سوی دیگر قرار گیرند. اما چنین نبردی به ویژه برای ایران بسیار زیانبار خواهد بود، زیرا می تواند زیرساخت های این کشور را، که پس از هشت سال جنگ ویرانگر با عراق تازه تا حدودی بازسازی شده اند، بار دیگر نابود کند.

شواهد زیادی نیز نشان می دهند که به رغم رجزخوانی های فرماندهان سپاه، اراده ورود به چنین جنگی در سطح رهبری جمهوری اسلامی وجود ندارد. بحران اقتصادی شدید حاکم بر ایران و فاصله عمیق میان ملت و حکومت در این کشور، چنین امکانی را ایجاد نمی کند. شرایط با زمان جنگ هشت ساله ایران و عراق بسیار تفاوت کرده است.