شهروند ـ فرح طاهری: در گفت وگویی که قبل از جشنواره تیرگان با مهرداد آرین نژاد، رئیس جشنواره داشتم، او خبر داد که ششمین دوره جشنواره در دو محل هاربرفرانت سنتر و منطقه ی تاریخی دیستیلری در تورنتو برگزار می شود، من هم تیتر زدم “تیرگان قد می کشد”.
امسال تیرگان قد کشید و از هاربرفرانت تا دیستیلری دستهایش را گشود. تیرگان ۲۰۱۷ در دیستیلری در دو روز شنبه ۲۹ و یکشنبه ۳۰ جولای برپا بود، به همین خاطر من روز جمعه از برنامه های هاربرفرانت استفاده کردم. نمایش آرش را دیدم که بسیار جذاب بود و مثل همیشه سهیل پارسا، توانسته بود با متن زیبای بهرام بیضایی نمایشی یگانه بیافریند.
از دیگر برنامه های این روز توانستم کنسرت کیوسک و کنسرت گروه نکیسا به خوانندگی فریبا داودی و رقص شاهرخ مشکین قلم و کارن گونزالس را ببینم. استقبال مردم از این دو کنسرت که به رایگان برگزار شدند به حدی بود که بسیاری مجبور بودند تنها صدای کنسرت را بشنوند و گاهی هم از لابلای جمعیت گوشه ای از سر و دست رقصندگان را ببینند.
خوشبختانه برای جشنواره امسال نیروهای جوانی به یاری شهروند آمده بودند. آزاده داودی کنفرانس زنان تیرگان را پوشش داد که شنبه از صبح تا عصر در موزه آقاخان برگزار شد. بهرنگ رهبری کار مصاحبه تصویری با هنرمندان تیرگان را برعهده گرفت و از پنجشنبه ۲۷ جولای شروع جشنواره تا یکشنبه ۳۰ جولای مدام در جنب و جوش بود و حالا هم که چند روز گذشته در کار ویرایش ویدیوهایش است. مهرزاد وحدت هنرمند عکاس نیز به تیم شهروند پیوست تا عکس های حرفه ای و زیبایش خاطرات این جشن زیبا را برای همیشه ثبت کند.
من چون با گروه دوستان وفا در کانادا همکاری دارم و این گروه غرفه ای در بازار ایرانی تیرگان در دیستیلری داشت، روز شنبه و یکشنبه در دیستیلری بودم.
دوستان تیرگانی خیلی زحمت کشیده بودند. صحنه ی بزرگی برای اجرای کنسرت در میدانگاهی این محله ی زیبا درست کرده بودند و غرفه های بازار ایرانی هم متنوع و خوب بود. یک چایخانه ی زیبا و سنتی هم در میانه ی راه چشم عابران را حسابی به خود می گرفت.
گرچه غرفه ی ما پشت صحنه قرار گرفته بود و از این بابت ما خوشحال نبودیم چون مردم کمتر به سمت ما می آمدند، ولی گذاشتیم به حساب اولین تجربه در دیستیلری و سعی کردیم از برنامه هایی که آنجا برگزار می شود به نوبت استفاده کنیم.
در آرتاگالری واقع در دیستیلری نمایشگاه عکس های مسعود کشمیری و خوشنویسی و نقاشیخط محمود زنده رودی برقرار بود و بازدیدکنندگان بسیاری داشت. در همین گالری لباس های تاریخی پنجهزار ساله ی ایران توسط فرین نوروزی بازسازی شده و بر تن مانکن ها به نمایش درآمده بود.
بر صحنه ی دیستیلری گروه های موسیقی مختلفی برنامه اجرا کردند. گروه زوزه موسیقی فولکلور و جاز نواخت و خواند. گروه ریتم اند وایبز موسیقی جیپسی، پاپ و بلوز اجرا کرد. گروه راک پرسیس به خوانندگی مهران امینیان از دیگر گروه های موسیقی باب سلیقه ی بویژه غیرایرانیان دیستیلری بودند.
اجرای سعید شنبه زاده با همراهی رستم میرلاشاری و نقیب شنبه زاده موسیقی پر جنب و جوش جنوب ایران و موسیقی آفریقایی را به حاضران ارائه داد.
مانلی جمال، نوازنده ی بسیار توانای گیتار، با دو تن از یارانش کنسرتی یک ساعته اجرا کرد و بسیار مورد توجه قرار گرفت.
گروه رقص جاده ابریشم، با آن لباس های زیبا و رنگارنگ رقص های منطقه ی جاده ابریشم را به دیستیلری آوردند.
آرمان معصومی، علی نعمت اللهی، ارژنگ رفیعی و آریا طالقانی هنرمندانی بودند که موسیقی ایرانی را با نوای سازهایشان در گوشه و کنار دیستیلری پراکنده بودند.
یکشنبه همچنین به مناسبت اینکه امسال یک صد و پنجاهمین سال تولد کنفدراسیون کانادا جشن گرفته شد، یک گروه از بومیان کانادا برنامه ای با طبل و رقص اجرا کردند.
چند نکته
*گرچه امسال تابستان خیسی داشتیم و بیشتر روزها بارندگی بود ولی این چند روز جشنواره شانس یاری کرد و باران نداشتیم ولی بجایش روز یکشنبه آنچنان آفتاب داغی بود که افرادی که می خواستند برنامه های هنری روی صحنه را بویژه آنها که وسط روز اجرا می شد، تماشا کنند مجبور بودند در کنار دیوارها پناه بگیرند به همین خاطر جمعیت در یک جا متمرکز نبود و پراکنده بودند. برای تیرگان های بعدی شاید باید برای این مسئله فکری کرد.
* با اینکه از قبل وعده ی برقراری شاتل بین هاربرفرانت و دیستیلری داده شده بود و شاتل هم برقرار بود، ولی به خاطر شلوغی و ترافیک این مسیر کوتاه، عملا استفاده از شاتل برای بسیاری میسر نشد. دوست من نیم ساعت منتظر شاتل مانده بود و بالاخره پیاده از هاربرفرانت به دیستیلری آمد.
* با دوستانم در غرفه وفا قرار گذاشته بودم که من چند ساعتی روز شنبه به هاربرفرانت بروم برای حضور در برنامه بزرگداشت استاد بیضایی. با اینکه مسیر کوتاه بود و من به موقع راه افتاده بودم، اما تمام پارکینگ های اطراف هاربرفرانت پر شده بود و من نزدیک به چهل دقیقه در خیابان های اطراف می گشتم تا بتوانم جایی پارک کنم و در نهایت دیر به مراسم رسیدم و پشت در بسته ماندم. پر شدن این همه پارکینگ در اطراف هاربرفرانت نشان می دهد که جمعیتی که امسال در جشنواره حضور پیدا کرده بودند بسیار بیشتر از سال های گذشته بود.
* ترکیب جمعیتی در دیستیلری ۸۰ تا ۹۰ درصد غیرایرانیان بودند و شاید از مشتریان همیشگی این مکان زیبای تاریخی. به نظر می رسید ایرانیان ترجیح داده بودند بیشتر از برنامه های هاربرفرانت استفاده کنند تا دیستیلری. بازدیدکنندگان از غرفه ی وفا هم تقریبا همین ترکیب را داشتند و ما بیشتر مخاطب غیرایرانی داشتیم تا ایرانی. برای تیرگان های بعدی باید برای جلب افراد به این منطقه ی زیبا تمهیداتی اندیشید تا کم کم دیستیلری را هم برای تیرگان به رسمیت بشناسند.
* در آغاز هر برنامه یکی از داوطلبان تیم تیرگان به روی صحنه می رفت و ضمن خوشامدگویی هنرمندان را معرفی می کرد. متن خوشامدگویی ها یکسان بود و من بارها و بارها آن را برای برنامه های مختلف شنیدم. تنها یک نکته در این متن آزاردهنده بود و آن هم زمانی بود که در پایان متن مجری می گفت “… چرا که ما ایرانیان، شایسته بهترینها هستیم”. باید پرسید چرا؟ ، چرا ما ایرانیان خود را متمایز و برتر از دیگران می دانیم و شایسته ی بهترین ها. چه چیزی مرا برتر از همسایه بغل دستی ام می کند که من شایسته بهترین ها باشم و او نباشد. این شعار خوبی نیست برای یک جشنواره ی فرهنگی در کشوری با مردمان مهاجر و رنگارنگ از سراسر جهان؛ شهروندانی که قرار است در کنار یکدیگر برابری و همزیستی مسالمت آمیز را تمرین کنند.
* مجله ی وزین تیرگان به سردبیری سعید ولدبیگی یکی از هدیه های رایگان این جشنواره به بازدیدکنندگان بود. برای ما این مجله رنگ و بویی دیگر هم داشت و آن اختصاص چهار صفحه از این مجله ی پربار به پناهگاه حیوانات وفا بود در کنار صفحاتی بیشتر به حیات وحش ایران. پرداختن جدی به محیط زیست ایران کاری شایسته بود که دست اندرکاران مجله به خوبی از عهده اش برآمده اند.
همین جا به همکارم سعید ولدبیگی و تیم تیرگان خسته نباشید می گویم و از آنها سپاسگزاری می کنم و برایشان موفقیت های بیشتر آرزو دارم.
عکس های تیرگان از نگاه دوربین شهروند را در فیسبوک شهروند ببینید.