اختلال “کمبود عشق به خود” ممکن است برای بسیاری آشنا باشد و این حس را ایجاد کند که بسیاری از افراد جامعه این کمبود را در خود می بینند. خود را دوست داشتن، به خود محبت کردن و شفقت و مهربانی نسبت به خود، چیزی است که معمولا کسی به ما آموزش نداده است با وجود این از ما انتظار می رود که تمامی این مهارت ها را برای دیگران به کار ببریم.
اختلال کمبود عشق به خود چیست؟
این کشمکش عاطفی معمولا از یک نوع وابستگی ناسالم سرچشمه گرفته است. واژه “وابستگی بیمارگونه”، برای اولین بار از درمان هایی که بر روی معتادان به الکل انجام می شد، مطرح شد. محققان ضمن تحقیق روی این معتادان به طور شگفتی آوری دریافتند که همزمان با بهبود حال افراد معتاد به الکل، همسران، والدین، فرزندان یا دوستانشان دچار آشفتگی بیشتری می شوند. این پژوهشگران در این راستا متوجه شدند که در واقع فردی که در زندگی اش به حضور یک فرد بیمار یا معتاد نیاز دارد در واقع خودش هم به نوعی بیمار است. آنها منشا این وابستگی ناسالم را حس شرم درونی که به فرد احساس ناکافی بودن می دهد، دانستند. در چنین شرایطی فرد وابسته متقابل و یا وابسته بیمارگونه، احساس می کند اگر فرد معتاد یا بیمار، بهبود یابد دیگر نیازی به او نخواهد داشت، لذا او فرد بی مصرف و به درد نخوری بوده و ارزشی ندارد. در این نوع رابطه فرد وابسته هم ارزش خود را در به دوش کشیدن فرد بیمار یا معتاد می داند که در صورت بهبودی، این ارزش از دست می رود. در واقع اختلال عدم دوست داشتن خود ریشه در همین رابطه ناسالم دارد که در آن فرد خود را دوست ندارد و عشق را با سرویس دادن به دیگران گدایی می کند.
نشانه های وجود کمبود عشق به خود
اکثرا افرادی که با این حس شرم درونی دست و پنجه نرم می کنند خودشان به این مساله آگاه نیستند. این افراد به طور ناآگاه جهت پر کردن کمبودهای درونی شان در رابطه ها، به افراد آزارگر، سوءاستفاده گر و یا بی توجه کشش پیدا می کنند و این انتخاب نادرست شرایط روحی این افراد را بدتر می کند. این افراد در این روابط معمولا نقش مراقبت کننده یا ترمیم کننده را دارند. علت حضور آنها در این روابط این است که در این نوع روابط احساس مورد نیاز بودن می کنند در نتیجه با احساس مورد نیاز بودن برای خود ارزش می خرند و به دلیل حضور حس (من مورد نیاز هستم) می توانند بر شرم عدم لیاقت یا ناکافی بودن غلبه کنند.
درمان اختلال کمبود خوددوستی
بهترین راه حل برای فردی که خود را دوست ندارد این است که نحوه عشق ورزی به خود را بیاموزد. در این راستا فرد می تواند با تعریف حد و حدود در روابطش به دیگران بگوید که با او به چه نحو رفتار کنند. به علاوه فرد می تواند با تمرکز بر روی احساسات و خواسته هایش به آنچه می خواهد و نیاز دارد اولویت دهد و تمرکز انرژی اش را از مراقبت و نگهداری از دیگران برداشته و بر روی خود بگذارد.
سختی این راه، این است که فرد از درون احساس می کند که سزاوار آنچه برای خود می کند نیست. بنا براین لازم است که یاد بگیرد که سزاوار این است که خود را دوست بدارد و توسط دیگران دوست داشته شود. به طور خلاصه با تغییر باورهای کلیدی در مورد خود، می توان عشق ورزی به خود را آغاز کرد.