گفت وگو با روح انگیز خواننده حافظ فولکلور ایران
چندی پیش ایمیلی به دستم رسید که لینکی از یوتیوب بود، ترانه ی “بگو به باران” با خوانندگی روح انگیز. صدای زیبایی داشت روی شعری از شاعر خوبمان دکتر شفیعی کدکنی با تنظیم استاد روشن روان.
حالا در تورنتو، در خانه ی آقای محمد کمالی از اعضای کانون دوستداران گیلان، با روح انگیز، خواننده ای که تا چندی پیش نمی شناختم ـ و شاید بهتر باشد بگویم به یاد نمی آوردم، زیرا که بعدها که برایم از خودش گفت، دیدم که او را در تلویزیون قبل از انقلاب دیده بودم ـ گفت وگو می کنم.
روح انگیز یک زن است، مادر است، همسر است، معلم است، خواننده و آهنگساز است، به فرهنگ و هنر کشورش می بالد و متعهد است، به زبان مادری عشق می ورزد و در راه ترویجش می کوشد حتی در قلب اروپا، شعر و شاعران کشورش را دوست دارد، لباس های محلی اش را خودش می دوزد، غذاهای شمالی می پزد با سبزی های شمالی چوچاق و خالواش که در حیاط خانه اش در گوتنبرگ سوئد پرورش داده، و … دیگر چه انتظاری دارید؟
روح انگیز میرزایی با نام هنری “روح انگیز” اول در گیلان و بعدتر در ایران به شهرت رسید. می گوید وقتی دیدم اسم زیبای ایرانی دارم چرا با نام خودم کار نکنم.
از ۱۳۴۹، اولین سال دبیرستان، کار هنری اش را در رادیو و تلویزیون گیلان (رشت) شروع کرد ولی به دلیل حرفه ای بودن کارش، دومین ترانه اش از رادیو و تلویزیون سراسری هم پخش شد.
در ماسال، در خانواده ای فرهنگ دوست و هنردوست بزرگ شده. پدرش، عزت الله میرزایی، از شناخته شدگان گیلان است و در کتاب پیشگامان گیلان از او به نیکی یاد شده. او از فرهنگیان پیشگام گیلان و خوشنویس بوده، صدای خوش داشته و به موسیقی و شعر و ادبیات ایران مسلط بوده است. روح انگیز آواز را نزد پدر شروع کرده. برادرش هم در فرهنگ و هنر رشت آواز می خواند. استادان بعدی اش زنده یاد فروزانفر، داریوش علیزاده، و آقای راغب بودند.
روح انگیز اولین کسی ست که به زبان تالشی خوانده است. می گوید:”من در وهله ی اول ایرانی هستم، بعد گیلانی و بعد تالشی چون مادرم تالشی ست و زبان مادری من زبان پهلوی ست ـ قدیمی ترین زبان از دوران اشکانیان ـ اولین کسی هستم که رسماً مقام تالش و چهار ترانه شناخته شده ام به این زبان را ـ که بعدا در فرانسه ثبت شد ـ به موسیقی ملی خودم پیوند زدم. و اولین بار لباس تالشی را در تلویزیون معرفی کردم، لباس هایی که خودم دوخته بودم.”
می پرسم چگونه در فرانسه ثبت شد؟ می گوید: همزمان یک گروه فرانسوی به ایران آمده بودند تا ترانه های فولکلور را ثبت کنند و کارهای من جزو کارهایی ست که آنها ثبت کردند.
ادامه می دهد: بخش بزرگی از گیلان تالش است و تالشی ها در کنار گیلک ها قرن ها زندگی کرده اند و جزو اولین قوم هایی هستند که قبل از آمدن آریایی ها در آنجا زندگی کرده اند و کارشان چوپانی بوده است.
تا زمانی که از ایران خارج شود ۳۴ کار ثبت شده داشت. در ایران و بویژه در گیلان مشهور بود. زیبایی چهره (که علیرغم گذر زمان همچنان پیداست) و صدای خوش و نوآوری در ترانه های گیلک و تالشی از او چهره ای محبوب در گیلان ساخته بود به طوری که عکس ها و پوسترهایش همه جا دیده می شد؛ پشت جلد کتاب و دفتر بچه ها، در مغازه ها، در مجلات و روزنامه ها و همین او را “نازنین دختر گیلان” کرد.
در سال ۱۳۵۴(۱۹۷۵) پس از دیپلم دبیرستان در رشته ی ادبی، با همسرش برای ادامه تحصیل به گوتنبرگ سوئد رفت و همچنان در آن جا زندگی می کند. همسرش ـ محمد جعفری ـ در دانشگاه اقتصاد، جامعه شناسی و معلمی خوانده و دبیر ادبیات فارسی ست و عضو هیئت مدیره “اتحادیه سراسری ایرانیان مقیم سوئد” است. چهار فرزند دارند که همگی هنرمندند. همه ساز می زنند و با آنکه در سوئد به دنیا آمده اند فارسی را می خوانند و می نویسند. نیما، نگین، پریسا، پدرام. نیما، مهندس ساختمان است. نگین، اقتصاد خوانده ولی از موزیسین های بزرگ است، خواننده، ترانه سرا، آهنگساز، پیانیست، جایزه های جهانی فیلم گرفته. تا به حال به دیگران کار ارائه می کرده ولی به زودی کارهای خودش را منتشر می کند. پریسا در دانشگاه اقتصاد می خواند. و کوچک ترین فرزند، پدرام ۲۲ ساله آهنگساز است، پیانو، تار و سه تار، تنبور و گیتار می زند.
روح انگیز در دانشگاه گوتنبرگ زبان خواند و بعد مربی کودک، پداگوژی و اقتصاد جهانی. مهدکودکی باز کرد که بعدها در تمام سوئد از آن الگوبرداری شد. مهد کودکی برای فرهنگ های مختلف ویژه ی فرزندان پناهندگانی که از کشورهای مختلف آمده بودند و هنوز اقامت نداشتند. در حال حاضر معلم است و بخشی از تدریس او را ادبیات کودکان و نوجوانان تشکیل می دهد.
اولین رادیو در معرفی فرهنگ ایران را با نام رادیو مهر با همسرش در سوئد راه اندازی کرد. در رادیو و تلویزیون گوتنبرگ موسیقی ایران و گیلان را معرفی کرد. در دانشگاه در محافل جدی آن همواره برنامه اجرا می کرد. از زمانی که ایرانی ها در سوئد بیشتر شدند، در رادیو و تلویزیون و در کنسرت هاوس سوئد برنامه اجرا می کرد.
در سال ۲۰۰۵ اولین سی دی جدیدش را به نام “ولگه نار”(گل انار) و بعد “نازنین دختر گیلان” را منتشر کرد که بازخوانی ۱۲ آهنگ قدیمی اش است. شعر “نازنین دختر گیلان” از زنده یاد شیون فومنی ست و در وصف دختر گیلان و رابطه اش با طبیعت است.
روح انگیز به شعر و ادبیات فارسی علاقه ی خاصی دارد. می گوید:”در همین فاصله آلبوم دیگری آماده کردم به نام “بگو به باران”که ترانه های من به فارسی ست. شعر “بگو به باران” از شفیعی کدکنی ست و آهنگ از خودم و تنظیم اول از خودم و تنظیم دوم از استاد روشن روان است.”
او امیدوار است که سی دی های بعدی اش به تدریج منتشر شود.
می گویم، چرا ۲۶ سال پس از خروج از ایران شروع به انتشار کارهایش کرده، دلیل این سکوت آن هم در خارج کشور چه بوده؟ می گوید:”این سکوت تنها برای من نبوده، برای بانوان ایران بوده. و برای من شاید در ظاهر سکوت بوده، چون کار من این نبوده که در کاباره و کافه بخوانم، نوع نگاه من معرفی موسیقی و فرهنگ ملی من بوده. من نمی خوانم که در ازایش پولی بگیرم، یا خوانده باشم، من چیزی را می خوانم که ریشه هایم را نگه دارم. برای من حفظ فولکلور گیلان از ده آهنگ دیگر که بخوانم و مردم به به و چه چه کنند، بیشتر ارزش دارد. فولکلوری که بتواند برای نسل بعد بماند. بتوانم ایرانم را با آن حفظ کنم.”
قبل از گفت وگو می گفت که دوست ندارد در خارج زندگی کند، از او می پرسم بعد از ۳۵ سال هنوز دوست نداری در خارج زندگی کنی؟ می گوید: “ایران جان من است. من زمانی که هنوز نتوانسته ام ایرانم را آباد کنم بگویم جهان خانه ی من است چیز خنده داری ست، جهان خانه ی من است، ولی من هم یک خانه دارم و آن ایران است و بخشی از آن گیلان است.”
چند سال است ایران نرفتی؟
ـ بعد از اینکه به خارج آمدم سال اول انقلاب رفتم و بعد ۱۴ سال نرفتم به خاطر مسائلی که در کشور بود. من فرد سیاسی نیستم به آن معنی که عضو گروه و حزبی باشم، ولی هر کسی برای خودش اعتقاداتی دارد. البته بعدها رفتم و به خانواده و فامیل سر زدم. از ۱۹۹۴ رفتم و فکر کردم کشور ما ازآن ماست نه کسی دیگر. سال گذشته هم ایران بودم. برای بزرگداشت زنده یاد عاشورپور هم به رشت رفتم. برای معرفی کتاب پیشگامان گیلان من ایران بودم و سخنرانی کردم و در سخنرانی خودم گفتم که هدف من یادآوری اینکه زبان منطقه ی خودمان را فراموش نکنیم. همینطور که من می بینم پدر و مادر گیل در رشت با بچه اش فارسی صحبت می کند، در حالی که زبان مشترک ما فارسی ست و بچه ها بعدا در مدرسه فارسی را یاد می گیرند، ولی زیبایی اش این است که در خانه زبان های منطقه ی خودمان را حفظ کنیم.
زبان خانه ی شما چیست؟
ـ همسر من گیلک نیست، ولی این زبان را می فهمد. در اینجا ما مجبور بودیم یک زبان مشترک را در خانه داشته باشیم و آن فارسی بود ولی بچه های من زبان گیلک و تالش را هم می فهمند. ما در سوئد جا انداختیم که زبان مادری مهم است و دولت هم پذیرفت و بودجه گذاشت، حالا این زبان در همه جا تدریس می شود.
از کنسرت یکشنبه بگویید.
ـ به عنوان زنی که از سالهای دور می خوانده پیام من این است که بیایند موسیقی ملی منطقه ی خودمان یعنی گیلان را بشنوند.
پس فقط گیلک و تالش می خوانید؟
ـ نه ترانه های فارسی هم دارم. دو تا از ترانه هایم روی اشعار شاملوست. از فریدون مشیری، شفیعی کدکنی، حافظ، خیام.
بداهه خوانی و بداهه نوازی بیشترین کار من است.
جالب است که شما به شاعران معاصر زیاد توجه داشته اید.
ـ من با ادبیات و شعر از نوجوانی آشنا شدم. جدیداً روی اشعار فروغ کار کرده ام که متاسفانه با نوازنده های اینجا تمرین نداریم که بشود اجرا کرد، روی اشعار براهنی کار کرده ام که بیرون خواهد آمد.
همچنین نگاهی دارم به شعر فارسی از دیرباز تاکنون به عنوان تاریخ نویسی شعر فارسی از نگاه یک زن ایرانی که می خواهم روی آنها آهنگ بگذارم و معرفی کنم.
به مولانا هم از نگاه زن ایرانی پرداخته ام، که امیدوارم در جشنواره بعدی قونیه بتوانم آن را اجرا کنم.
راستش من با همه ی عزیزانی که فکر می کنید ادبیات ایران را می شناسند، زندگی کرده ایم. با شیون فومنی که متاسفانه به دلیل بیماری زود از بین ما رفت دوست بودیم و هنوز با همسرشان در تماس هستم. آقای براهنی را از دیرباز می شناسم و در سوئد میهمان ما بودند. با آقای ابتهاج، اسلامی ندوشن و بسیاری دیگر.
آقای کمالی، میزبان ما که برای پذیرایی وارد اتاق شده، به من می گوید، “شاید خانم روح انگیز از خودشان نگویند، ولی بدانید ایشان بعد از خانم شمس مشهورترین خواننده ی ما بوده اند. وقتی من آهنگ نازنین دختر گیلان را دوباره شنیدم بی اختیار اشک از چشمانم سرازیر شد چون به زیبایی وصف رابطه ی دختر گیلان با طبیعت گیلان است.”
روح انگیز برای اولین بار در کانادا و در تورنتو کنسرت دارد ولی پیش از آن در سوئد، آلمان، فرانسه و لهستان کنسرت داشته است. در لهستان جشنواره جهانی موسیقی بوده که سه سال پیش جایزه بهترین اجرا به او اهدا شد.
روح انگیز، به گفته ی خودش، ممکن است به این زودی ها چنین راه طولانی را نتواند دوباره بیاید، پس بهتر است کنسرت او را که صدایی بسیار زیبا دارد، از دست ندهید.
کنسرت روح انگیز به همت کانون دوستداران گیلان ـ تورنتو روز یکشنبه ۲۶ سپتامبر ساعت ۷ شب در مرکز هنرهای نمایشی ریچموندهیل برگزار خواهد شد.
زنده باد زبان پهلوی
زنده باد هر که بدان افتخار میکند و
در اشاعه ان میکوشد
Drud. Az – Taleshim. Teleshi Azerbaycan (USSA, cunubi Iran). Roohangiz khanum faxre dunyaye-Taleshan! Va faxre – Iran, faxre- Arian, faxre – came Denya!
Xoda hifz bika shimani, ey xasa Roohangiz khanum.
Rusnameye “Sedaye Talesh” xayli manun babe, agam de shoma musahiba peqiamon. Xudo hifz bika shimani!
Omidvaram ke Roohangize aziz betavanad dar Vancouver Canada ham concert dashteh bashad. Ba arezooye movafaghiat va sarafrazi roozafzoon barayash.
شکستن دیوار و بند
بر انسان بیمرز
پر باز کردن
پرواز کردن
ای که گر ریشه نیاوردی برکره خاک
ریشه ها خشک شوند
بی نبود سبزبرگی به نوازش شید
وچکه ی باران