در ایام کریسمس، تعدادی ازدوستان با لطف بسیار، کریسمس را به من تبریک گفته بودند که از آنان ممنونم.
من خودم هم هرعیدی که ازراه می رسد، به کوچک و بزرگ و زن ومرد تبریک می گویم، البته من براساس آنکه درایران مردها را جلوی اتوبوس سوار می کنند و زن ها را عقب، اول به مردها تبریک می گویم بعد به زن ها که از توی آن حرف در نیارن!
با توضیحات فوق، میلاد پرسعادت حضرت مسیح را اول به مسلمان ها تبریک می گویم که نگویند تو که مثلا مسلمانی چرا اول به مسیحی ها تبریک گفتی، و اگر از آن همه تبریک چیزی تهش ماند! تقدیم می کنم به مسیحیان جهان که طفلکی ها هیچ انتظاری از هیچ کس ندارند…
***
رهبران جهان برای مردم سالی خوش آرزو کرده اند ومردم برای آنها عقل ودرایت!
***
به دنبال تظاهرات اعتراضی درشهرهای مختلف ایران روحانی سخنرانی کرد و گفت،”مردم علاوه بر وضعیت اقتصادی، به فساد و عدم شفافیت هم اعتراض دارند.”
اگه هفت هشت تا خواسته مهم واساسی دیگرمردم را هم قاطیش می کرد، میشد ایشان راهم جزء معترضین حساب کرد!
***
خوشبختانه معلوم شد شعار مرگ بر دیکتاتوری که در تظاهرات اخیر شنیده می شد ، مربوط به کره شمالی بوده. اداره ثبت احوال اعلام کرد در ایران کسی که نام کوچک یا نام فامیلش دیکتاتور باشد زندگی نمی کند !
***
خبر خوش اینکه در تظاهرات چند روز اخیر معلوم شد کمبود آبی که حرفش بود برطرف شده است !
***
جالب بودن قضیه اینجاست که اسلحه سازها مرتباً اسلحه می سازند ومی گویند برای صلح جهانی لازم است!
***
یک میلیاردر ایرانی صدمیلیون تومان ازثروت بی حسابش را به زلزله زدگان کرمانشاه هدیه کرد .
حتمن کیف کردید ازخواندن این خبر؟ ازاین خبرهای جعلی اگربخواهید من می توانم روزی صدتاش را برایتان تولید کنم!
***
نشستم ناخنهایم را بگیرم، گفتم بگذارناخن کوچیکه ام را ازته ته بگیرم جوری که دردم بگیرد و ببینم شعرسعدی که میگه “چوعضوی به درد آورد روزگار، دگرعضوها را نماند قرار” درسته یانه؟
باورنمی کنید اگر بگویم ناخنهای کنارش صدایشان هم درنیامد، فقط خودم بودم که گفتم آخ
تروخدا دلتون را به این حرف ها خوش نکنید که : بنی آدم اعضای یک پیکرند وازاین حرف ها …برای میلیونها آدمی که توی سوریه ومیانماروعراق وافغانستان کشته شدند دنیا چیکارکرد؟!
***
داشتم صبحانه می خوردم، اما گوشم به رادیو بود. گوینده داشت برای کنسرتی دریازدهم آگوست سال ۲۰۱۸ ، یعنی هشت ماه ونیم دیگر ، تبلیغ می کرد وبلیت می فروخت…
یادم افتاد کارخودمان را که شب جشن یاکنسرت، دست زن وبچه را می گیریم ومی رویم دم سالن وهرچه می گویند سالن پراست وتمام بلیت ها فروخته شده،می گیم حالا یک کاریش بکن دیگه حاجی…!
***
جلسه دادگاه رسمی شد، وکیل مدافع ازجا بلند شد وگفت آقای رئیس، ما ایرانی های قرن بیست ویکم عادت کرده ایم هرتکانی که می خوریم، با عکس وتفصیلات درفیسبوک واینستاگرام وتلگرام، منتشرکنیم. مگرمی شود موکل من بخواهد بمب گذاری کند وقبلا آنرا درفیسبوکش ننوشته باشد تا مردم برایش لایک بزنند؟
قاضی نگاهی به فیسبوک کرد وگفت راست میگی ها ….ومتهم آزاد شد!
***
خاطرات خوش قدیم …
عکسی ازخوابگاه پسران دانشجو، زمانی که تخم مرغ دانه ای هفتصد وپنجاه تومن نشده بود!
***
در خبرها خواندم که بازهم مقدارزیادی مشروب دست سازکشف ومنهدم کرده اند.
معلوم میشه حرف هایی که درباره حمایت از “صنایع دستی!” زده میشه، فقط شعاره…
***
روانشناسان میگن وقتی ناراحتین شروع کنید به شمردن، یا نوشتن اعداد. به صد نرسیده، همه چیزرا فراموش می کنید…
من یک دفعه رسیدم به یک عدد ۸۶ رقمی، و ناراحتی جدیدی پیدا کردم که خدایا این رقم به این گنده گی را چه جوری بخونم حالا ؟!
***
این عکس را که دیدم، یاد اون ترانه قدیمی افتادم، شعرش یادم رفته بود،ازتوی گوگل براتون پیدا کردم. گفتم شاید با دیدن عکسامروز اهواز که دویچه وله منتشرکرده، شما هم هوس کنید آن ترانه را بخوانید!
لب کارون،چه گلبارون، میشه وقتی که میشینند دلدارون.
تو قایقها، دور از غمها،میخونند نغمه خوش روی کارون….
***
حافظ یک شعری داره که میگه:
حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آری به اتفاق جهان می توان گرفت
حالا فرض کنیم ما متحد ومتفق شدیم وجهان راهم گرفتیم، چه جوری اداره اش کنیم؟
توی اداره کردن همین چهاردیواری خودمان چارچنگولی مانده ایم!
***
قاضی آلمانی ازخانمه پرسید شوهرتان چکاره است؟
خانمه جواب داد مهندسه.
قاضی لبخندی زد وگفت شنیده ام که بیشتر خانمهای ایرانی شوهرشان را مهندس صدا می کنند. می خوام بدونم کارش چیه؟!
***
جمله ایست معروف که می گوید:
ملتی که کتاب نمی خواند، باید تمام تاریخ را تجربه کند.
چه فکرخوبیه اتفاقن،ما که همه بیکاریم، تجربه اش می کنیم!
***
دوتا ازدوستانی که رفته بودند کنسرت گوگوش، می گفتند وقتی بالاخره وبا تاخیربرنامه شروع شد، گوگوش گفت همه جا مردم منتظرخواننده میشن، اینجا من یک ساعته منتظرشماها هستم!
ــ بالاخره ما با خارجی ها باید یک فرقی داشته باشیم یا نه؟!
***
گفتند سریال های ترکی بدآموزی داره، رفتیم سراغ سریال های آمریکایی، اونهم یه جوردیگه بدآموزی داشت:
خانمه رفته بود کفش سفارش بده، می گفت تختش سفت باشه لطفن. کفاشه توضیح داد که معمولا کف کفش را نرم انتخاب می کنند که پا را اذیت نکند؟
خانمه جواب داد آخه من با شوهرم اختلاف دارم، ازکفشم درموارد دیگر هم استفاده می کنم؟!
***
دخترجان آستینت دوسانت کوتاهه.
می دونی همین دوسانت چه جورحواس مردها را پرت می کنه وچه پدری ازشون درمیاره؟!
***
به سخنان سیاستمدار، دل نبندید
هیتلریک روز قبل ازامضای پیمان دوستی با استالین، فرمان سرّی تهیه مقدماتحمله به روسیه را صادرکرده بود!
(ظهوروسقوط رایش سوم)
***
فوائد دود وگرد و خاک!
ما مردم قدرچی چی مون را دانسته ایم که قدرگردوخاک هوامونوبدونیم ؟
الان مدتهاست که شهرهای بزرگ کشورمان، علاوه بردود، پرازریزگردهاست. مردم کمتربه خیابان می آیند، وقتی هم سروکله شان پیدا می شود یا ماسک بسته اند جلوی دهانشان یا شال گردن، به سرعت کاری را که دارند انجام می دهند وبه پایگاه هایشان بازمی گردند!
اما این گرد وخاک ودود، فواید بسیاری هم دارد که ما مردم مطابق معمول، قدرش را نمی دانیم.
یکی ازاین خواص، همین بسته بودن دردهان هاست. وقتی جوانی که به خیابان آمده دردهانش بسته باشد، متلکی را که به دخترها می گوید درست وحسابی شنیده نمی شود درنتیجه کاربه زد وخورد با برادردختره نمی کشد ونیازی هم به رفتن به کلانتری واحتمالا بیمارستان پیدا نمی شود.
زن وشوهری که با دهان بسته به خیابان می آیند، ناچار با هم حرف نمی زنند، اختلاف نظرپیدا نمی کنند وکارشان به بگومگوودادگاه حمایت ازخانواده نمی کشد.
دهان آدم که بسته باشد، حتی وقتی گروهی از مالباختگان را ببیند که مشغول تظاهرات و شعاردادن هستند، حرفی نمی تواند بزند ودرنتیجه برای خودش دردسردرست نمی کند.
هوا که کثیف و پر ازگرد وخاک باشد،همسرآدم هوس ایستادن پشت ویترین های جواهرفروشی را نمی کند و حداکثر موقع رد شدن ازکنار چنین مغازه هایی، نگاه حسرت باری به گردنبندها وگوشواره ها می کند و صدایی ازحلقوم خود بیرون می آورد که قابل فهم نیست، شوهره هم آن صدا را می گذارد به حساب سرفه کردن همسرش و می گوید هواخیلی بده عزیزم، زودتر بریم منزل!
به این نکات مثبت که فکرکنید، می بینید اگر دولت کاری برای کم شدن دود وگرد و خاک هوا نمی کند، درحقیقت دارد به نفع مردم قدم برمی دارد !
***
من مدتهاست هروقت خدا را شکرمی کنم، به رسم احتیاط، آخرش اسم وآدرس وشماره تلفن خودم را هم ذکرمی کنم .
ضرر نداره، دنیا خیلی شلوغ وپلوغ شده!
***
کلا ﻣﻠﺖ ﺑﺎﺣﺎﻟﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ…
ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻭ ﮐﻬﻦ ﺗﺮﯾﻦ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻭ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ، ولی ﺍﻧﻘﻼﺏ ﮐﺮﺩﯾﻢ و پادشاهی را برانداختیم. بعدش؟
بعدش ﭘﻨﺎﻫﻨﺪﻩ ﺷﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﺳﻮﺋﺪ، ﺩﺍﻧﻤﺎﺭﮎ، ﺍﺳﭙﺎﻧﯿﺎ، ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ،ﻧﺮﻭﮊ ﻭ ….ﮐﻪ ﻫﻤﻪ شون ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﻫﺴتند!
***
دختره درشیفت شب بیمارستان کارمی کرد و نیمه شب که ازسرکاربرمی گشت آنچنان خسته بود که حالش را نداشت کفش هایش را به طور معمول از پایش درآورد. با یک تکان شدید، کفش هایش را پرت می کرد به گوشه اتاقش که همیشه هم می خورد به دیوار اتاق همسایه و می خوابید.
بالاخره حوصله زوج سالمندی که درهمسایگی اش زندگی می کردند سررفت، ازاوخواهش کردند که لطفن نصف شب که می آیی، کفش هایت را پرت نکن و ما را بد خواب نکن.
شب بعد وقتی دخترک به خانه آمد، اولین کفشش را که پرت کرد وخورد به دیوار، یاد تذکر وخواهش آنها افتاد ولنگه بعدی را آرام درآورد وگذاشت گوشه اتاق، دندانش را مسواک کرد وخوابید.
یک ساعت بعد پیرمرد همسایه، زنگ آپارتمان او را زد،ازخواب بیدارش کرد وگفت دخترجان اون یه لنگه ش را هم پرت کن لطفن، ما می خواهیم بخوابیم!
***
یک چیزهایی را که خیلی ها به عنوان عیب ما ایرانیها ذکر می کنند،یک جاهایی چقدربه دردمون میخوره:
دادستان شروع کرد به خواندن کیفرخواست که : عده ای ازایرانیان تندرو تصمیم داشته اند درآمریکا دست به خرابکاری بزنند که با هوشیاری مامورین همگی آنان بازداشت شده اند.
رئیس شروع کرد به خندیدن وگفت همه شون رو ول کنین برن، بی گناهن…
دادستان گفت آقای رئیس … رئیس گفت مرد حسابی کی وکجا ایرانی ها یک کار دسته جمعی کرده اند که این دومیش باشه …؟!
با چکش چوبیش محکم زد روی میزو ازروی صندلیش بلند شد.