سازمان عفو بین الملل، با انتشار گزارشی سیاست حکومت ایران برای افزایش جمعیت را نقض حقوق بشر خوانده است.
این سازمان معتقد است با قطع خدمات و آموزشهای تنظیم خانواده، زنان ایران به ماشین بچه سازی تبدیل می شوند.
ماشین بچه سازی؟ چه مثال بی مزه ای … . کدام ماشینی روسری یا چادر مشکی سر می کند و مانتو و جوراب مشکی می پوشد که شما زنان ایران را با ماشین مقایسه می کنید؟ نزنید این حرف ها را، مردم به شما می خندند …
چرا نصفه پر لیوان را نمی بینید و چرا نکات مثبت طرح “با یک گل بهار نمیشه” را در نظر نمی گیرید؟ طرحی که اگر اجرا شود، زن و شوهر می توانند در میان گلستانی که به وجود آورده اند قدم بزنند و از دیدن دسته گل هایی که به آب داده اند لذت ببرند!
به این فکر نمی کنند که وقتی آدم بچه زیادی داشته باشه می تونه هر بچه ای را بفرسته توی یک صف که نون وگوشت و مرغ و تخم مرغ گیرش بیاد. نشسته اند توی سازمان ملل و خبر ندارند آنهایی که بچه کمتری دارند باید خودشان از این صف به آن صف بروند و دائم در حال بدو وادو باشند.
ما دولتی داریم که همه مسئولیت ها را خودش به عهده می گیرد. یعنی به خانم ها زحمت فکر کردن را هم نمی دهد. می گوید چی بنوشید و چی بپوشید و این فرصت را به آنان می دهد که اگر مایل باشند تمام سال از آشپزخانه بیرون نیایند. هی بپزند و هی بخورند و هی بچه تولید کنند. از چنین دولتی انتقاد کردن بی انصافی نیست؟
فقط مسئله انتخاب لباس را در نظر بگیرید. می دانید چه کار مشکلی است؟ آدم وقتی می رود توی این فروشگاه ها که لباسی بخرد، دیوانه می شود. هزار جور جنس موجود است و هزارجور رنگ.
دولت ما برای کمک به خانم ها تکلیف آنها را روشن کرده است. اجازه داده است فقط لباس بلند گشاد و سورمه ای و قهوه ای و مشکی بپوشند و این یعنی جلوگیری از سرگردانی و چی بخرم و چی بپوشم. زن ایرانی وقتی به یک فروشگاه بزرگ می رود چون می داند که مجاز است فقط یکی دو نوع رنگ و فرم را بپوشد، به سایر مدل ها و رنگ ها محل سگ هم نمی گذارد و در نتیجه وقت گرانبهایش تلف نمی شود.
تنها یک دولت در دنیا هست که مایل نیست زنها به زحمت بیفتند آن را هم شما می گوئید بد است؟ به قول ابوعلی سینا :
در دهر چو من یکی و منهم کافر؟ پس در همه دهر یک مسلمان نبود!
از یونان بیاموزیم …
الکسیس سیپراس، نخست وزیر جدید یونان تهدید کرده است که اموال آلمان در یونان را بابت خسارات زمان جنگ جهانی دوم تصاحب می کند.
در آن زمان، هیتلر با اشغال یونان، باعث کشته شدن هزاران یونانی و خسارات سنگین به این کشور شده بود و اینک دولت تازه نفس یونان برای پس ندادن بدهی هایش، پای هیتلر را کشیده وسط و از آنجلا مرکل خسارت می خواهد!
این که این ماجرا به کجا می کشد به من و شما مربوط نمی شود ولی سوژه، سوژه خوبی است. یعنی ما هم الان می توانیم یقه روس ها را بگیریم و بگوئیم شهرهایی که در زمان فتحعلیشاه از ما گرفتید پس بدهید و یقه انگلیس ها را بگیریم و بگوییم پول نفتی را که سالها مجانی برده اید و خورده اید به ما برگردانید.
وقتی این دو تا موضوع را به امید خدا حل کردیم! بعد می رویم سراغ نوادگان چنگیز و تیمور و یقه شان را می گیریم که خساراتی را که اجدادتان به کشور ما زده اند باید تا قران آخرش را پس بدهید وگرنه هرچه دیده اید از چشم خودتان دیده اید.
و اگر همینطور عقب عقب برویم، یک وقت دیدی توانستیم یقه آدم و حوا را هم بگیریم و بگوئیم واسه چی به خاطر خوشگذرانی خودتان ما را به وجود آوردید که حالا مجبور باشیم با یک میلیون تومن حقوق زندگی کنیم در حالی که خط فقر سه میلیون تومان است؟!
گنجشک های آلمان سرگردانند
هوای آلمان بسیار متغیر است. یک روز سرد است و یک روز گرم. دیروز ۱۹ درجه بود، گرم و آفتابی، و امروز ۶ درجه است، سرد و ابری..
گنجشک های آلمان بنا بر حساب وکتاب و تقویمی که خودشان دارند، احساس می کنند که بهار نزدیک است وگاهی چنان چهچهی می زنند و ذوقی می کنند که آدم احساس می کند بلیت شان برنده شده است، اما روز بعدش سر درگریبان و غمگین گوشه ای می نشینند، زانوی غم بغل می کنند و به خودشان می گویند، حتمن من اشتباه کرده ام و تقویم را درست نگاه نکرده ام، وگرنه مگر می شود که یک روز بهار باشد و یک روز زمستان؟
همین الان دو تا گنجشک روی درخت جلوی پنجره ما نشسته اند و غرولندکنان با هم حرف می زنند. حتمن به هم دیگر می گویند صد رحمت به ایران. این بلبشو بازی چیه؟ … اینجا مثلا آلمان است و همه چیز باید حساب وکتابی داشته باشد، ایران نیست که هرکس یک سازی بزند … .
وقتی هر دو با هم پرکشیدند و رفتند، یقین کردم می خواهند قاچاقی از مرز فرار کنند و به کالیفرنیا بروند. می گویند هوای آنجا همیشه بهاری است و به همین دلیل ثروتمندان دنیا آنجا جمع شده اند و برای رفاه بقیه مردم دنیا نقشه می کشند و برنامه ریزی می کنند!
کهنه و نو درکنار هم…
یکی از عیب های بزرگ خارجی ها این است که وقتی شهر مدرنی می سازند، یا شهری را نوسازی می کنند، همه اش را نوسازی می کنند و اثری از آثارگذشته باقی نمی گذارند در نتیجه ثروتمندانی که می آیند در این شهرهای مدرن خانه می خرند یا خانه می سازند، دچار یک نوع بحران هویت می شوند.
این تیپ آدم ها کم کم به این نتیجه می رسند که بشر از زمان حضرت آدم برق و آب وگاز و تلویزیون و موبایل را داشته بعد نویسندگان شان هم وقتی نشستند کتابی در مورد آدم و حوا بنویسند، می نویسند: حضرت آدم در یکی از روزها همچنان که سوار مرسدس بنز ضد گلوله خود بود در میان جنگل به یک اژدها برخورد کرد و و و و و….
اما ما ایرانی ها حساب همه این چیزها را می کنیم و اگر می آئیم شهری مثل کیش می سازیم و به آن افتخار می کنیم، زندگی های سنتی را دست نخورده باقی می گذاریم تا ثروتمندان این جزیره دچار بحران هویت نشوند و یادشان نرود که چی بوده اند وکجاها را چاپیده اند که به اینجا رسیده اند.
ضمناً توریست های خارجی هم که برای گردش و تفریح و پول خرج کردن به کیش می روند، این امکان را پیدا می کنند که در آن واحد هم زندگی مدرن امروزی را ببینند و هم زندگی مردم صد سال پیش را …
بله … ما فکر همه چیز را می کنیم. بی خود و بی جهت نیست که ۲۵۰۰ سال تاریخ مدّون (و شاید هم ملون!) داریم …
بهترین راه برطرف کردن دلتنگی….!
من هروقت دلم برای وطنم تنگ می شود، کامپیوترم را روشن می کنم، همه دکمه های کیبورد کامپیوترم را باهم فشار می دهم و می نشینم به تماشای ورجه وورجه نرم افزارهایی که درکامپیوترم نصب شده.
روشن تر بگویم، مثل انگلیسی ها که معروف است تفرقه می اندازند و حکومت می کنند، با چند تا کلیک، یوتیوب و یاهو وگوگل و فیسبوک و سایت های خبری را می اندازم به جان هم و خودم می نشینم به خندیدن!
آقا این مادرمرده ها یقه هم را می گیرند و شروع می کنند توی سر و مغز هم زدن و بالا و پائین پریدن و چنان شیر تو شیری می شود که بیا و ببین.
یاهو یک چیزی می نویسه و زور میزنه بیاد بالا و خودش را مطرح کنه. یوتیوب دست و پا میزنه ترانه “عجب حالی داره ایران” را که سفارش کرده ام پخش کنه، و گوگل دقیقه به دقیقه می پرسه چی می خوای بابا؟ منظورت از این کلیک بی موقع چی بود؟
جالب تر از همه کاریست که فیسبوک می کند. فیسبوکی ها، مثل نمایندگان مجلس که با هم درگیر می شوند و می افتند به جان هم، شروع می کنند به اظهار نظرهای عجیب و غریب.
یک دسته برام دست تکون میدن و لایک می زنن. چند تایی برام دسته گل و ماچ می فرستند، و عده ای هم که از مسائل پشت پرده خبر دارند، شروع می کنند به پته من را روی آب انداختن. یکی میگه این وقتی نماینده مجلس بوده پنج میلیون تومن رشوه گرفته، یکی میگه وقتی رئیس تامین اجتماعی بوده صد تا صد تا شرکت رو می بخشیده به عمه و خاله اش و یکی میگه وقتی توی دادگستری شاغل بوده تنها کاری که می کرده این بوده که درگوش هایش را محکم بگیرد که داد کسی را نشنود و خلاصه چنان وضعی ایجاد می شود که آدم احساس می کند چهارزانو وسط میدان توپخانه نشسته است!
اگر شما هم دلتان برای ایران تنگ شده همین کار را بکنید. هرچی دکمه توی کامپیوترتان هست با هم فشار بدهید و ببینید چی میشه. فقط ترا خدا وقتی کامپیوترتان قاطی کرد و از کار افتاد به من بد و بیراه نگین ها …من منظور سوئی ندارم و فقط می خواهم اوضاع کشورمان را برایتان مجسم کنم.
*میرزا تقی خان، طنزپرداز و سریال نویس پیشکسوت، با سابقه ۵۰ سال طنزنویسی در توفیق، کشکیات، کاریکاتور، کیهان و تلویزیون از همکاران افتخاری شهروند است. از این نویسنده کتاب “آدم های زیادی” در سال ۲۰۱۳ منتشر شده است.