رضا علوی
سفر نیمه رسمی و مهمان ناخوانده بود. رئیس جمهور لبنان برای استقبال احمدی نژاد حضور نمی یابد. “فارس سعید”، دبیر جناح اکثریت حاکم بر لبنان، به این سفر معترض بود. ۲۵۰ نفر از سیاسیون و نمایندگان مجلس لبنان، ناخشنود هستند. دولتیان لبنان، این سفر را دخالت رژیم تهران در مسائل داخلی بیروت می دانند. روزنامه های لیبرال عربی سرمقاله های کوبنده می نویسند و احمدی نژاد را به عنوان “آتش بیار معرکه” معرفی می کنند. گروه های ملی گرای لبنانی معروف به “گروه های ۱۴ مارس” که اکثریت نمایندگان پارلمان لبنان را تشکیل می دهند و دارای بینش “استقلال خواهی”هستند، نگران شرایط موجود هستند. “رژیم تهران” آنان را بیمناک کرده است. اضطراب آغاز جنگ دوباره بین لبنان و اسرائیل، لبنانی های ملی گرا را نگران کرده است. اکثریت پارلمان لبنان بر این باورند که براساس قرارداد و لایحه ی موجود، نباید دولت لبنان از ایران اسلحه دریافت کند. آنان بر این نظر هستند که هدف احمدی نژاد از این سفر تحریک مردم لبنان علیه اسرائیل می باشد. بویژه ضرورت آغاز شیوه ای دیگر و اعمال نفوذ بیشتر رژیم تهران در منطقه و انگیختگی حزب الله لبنان و حماس علیه اسرائیل پس از مذاکرات دولت خودگردان فلسطین و اسرائیل.
اما به راستی چه کسانی از احمدی نژاد در منطقه ی “جاموس” استقبال کردند؟
روان پریشانی تاریک اندیشان
در خیابانی که از فرودگاه راهی شهر می شود، تصاویر احمدی نژاد، ناشیانه در فاصله های نامتجانس بر تیرک های کپک زده و مچاله شده می چرخد و له له می زند. زرق و برق تصاویر همچون اشباح خفته سرگردانند و به دنبال نطفه های تازه می چرخند.
در روزهای پیشین پول هایی فراوان از تهران راهی بیت شیخ حسن نصرالله و انصارش شد که شهر را آراسته کرده و فرش قرمز را قرمزتر و اتوبوس های بیشتر، تا جمعیت شیعیان را از جنوب لبنان راهی مسیر فرودگاه کنند.
حدود یک سوم جمعیت لبنان شیعه هستند. شیعیان لبنان به دو بخش تقسیم می شوند: شیعیان طرفدار رژیم تهران به رهبری حسن نصرالله و شیعیان مخالف رژیم تهران به رهبری “سیدعلی امین”.
حزب الله لبنان با بودجه ی ایران، تلویزیون “المنار” را راه اندازی کرده اند. در مناطق حزب الله نشین جنوب لبنان یک سینما یا تئاتر دیده نمی شود.
سخنرانی احمدی نژاد در استادیوم “ابوالرئیسه” در جنوب لبنان در منطقه ی “جاموس” شیعه نشین صورت گرفت. بنابر این حوزه ی “استقبال گرم” در قلب و مرکز حزب الله نشین صورت گرفت نه در منطقه ی شیعیان منتقد به حکومت اسلامی ایران.
در زمان ریاست جمهوری “سیدمحمد خاتمی” وی سفری به لبنان کرد. خاتمی در “مدینه الریاضیه” در متن شهر بیروت سخنرانی کرد و آنانی که حضور یافتند به یاد دارند مسیحیان، سنی ها و شیعیان هم در استادیوم مدینه الریاضیه جمعیت قابل توجهی را تشکیل می دادند.
تبارشناسی حزب الله لبنان
در نخستین روزهای پس از تکانه ی سال ۵۷، یاسر عرفات طی سفری که به ایران کرد، به علت ناهنجاری هایی که با اطرافیان خمینی پیدا کرد، خود را با خمینی ناهمگون یافت و بدین ترتیب ناهمگرایی الفتح و رژیم تهران آشکار شد. از همان سالها، حکومت اسلامی، در تکاپوی ایجاد آلترناتیو جدیدی بود که بتواند خلق فلسطین را مطابق با آرمان های خود رهنمود داده و جنگجویانه در مقابل اسرائیل ایستادگی کند و آتش جنگ با اسرائیل را در منطقه شعله ور نگه دارد.
سازمان دهی و ساختار دو سازمان مطلوب رژیم تهران پایه ریزی شد؛ حماس جایگزین الفتح شود و حسن نصرالله هدایت شیعیان جنوب لبنان را برعهده بگیرد و به عنوان دو بازوی عمده ی رژیم تهران، منطقه را زیر سلطه خود قرار دهند.
قبل از اینکه رهبری حزب الله در اختیار حسن نصرالله قرار گیرد، در لبنان، ملای ۶۰ ساله ای بود که سرنخ حزب الله لبنان را در دست داشت و در مقام ولی فقیه لبنان، امر و نهی می کرد. او سید فضل الله بود. نخستین بار “نبیه بری” دبیرکل سازمان امل لقب “راسپوتین لبنان” را به “سید فضل الله” داد. این ملای لبنانی که در نجف پابوسی آیت الله خویی را می کرد، از زمانی که به لبنان بازگشت، پدرخوانده ی حزب الله و مرشد سه، چهار هزار تفنگچی که از تهران حقوق می گرفتند، شد.
سید فضل الله، پس از اتمام تحصیلات فقهی در نجف، در بازگشت به لبنان، با لبنانی روبرو شد که “ترسا” و “محمدی”اش یک صدا مدح سیدموسی صدر را می کردند و شیعیان محروم و درمانده، از برکت تلاش های موسی صدر به طایفه ای محترم و صلح دوست و اهل زندگی و کار و تلاش تبدیل شده بودند.
از آنجا که موسی صدر برای سیدفضل الله ، اهمیتی قائل نبود، بنابراین جناب سید کوشید با ایجاد پایگاهی برای خود، سری توی سرها دربیاورد. در آن زمان صدام بر تخت خلافت بغداد آمرانه تکیه داده بود و “حزب الدعوه” در عراق به رهبری “باقر صدر” به صورت یک تشکیلات مخفی و زیرزمینی فعالیت می کرد. سید فضل الله با عنوان اینکه نماینده آیت الله باقر صدر است جمعی از شیوخ عراقی و لبنانی را دور خود جمع کرد و تشکیلاتی به نام “اتحاد دانشجویان و طلبه های مسلمان” راه انداخت.
با مفقود شدن پرسشگرانه و مشکوک امام موسی صدر و وقوع انقلاب اسلامی ایران، برای فضل الله و دار و دسته اش مجالی پیدا شد تا با طرح شعارهای انقلابی، و سپس سفر به تهران و دستبوسی آقا در جماران، بکوشند پرچم ولایت شیعیان را از چنگ مجلس اسلامی شیعیان لبنان به رهبری موسی صدر بیرون بیاورند.
سفیرکبیر شدن محتشمی در لبنان و آشنایی دیرینه ی وی با سیدفضل الله و حمله اسرائیل به لبنان، باعث شد میلیون ها دلار از بیت المال ایرانیان و خزانه ی ملت به جیب گشاد سیدفضل (راسپوتین لبنان) و شرکایش سرازیر شود.
سپس حسن نصرالله جایگزین سیدفضل الله شد و نه تنها رهنورد راه مفتی اعظم اش شد، بلکه با بیانات هیجان انگیزش و سفرهای پی درپی به تهران درخواست های مالی خود را از خزانه ملت ایران افزایش می داد و مطیعانه تر اوامر رژیم تهران را به پیش می برد و نه تنها شیعیان منتقد رژیم تهران به رهبری “سیدعلی امین” را خانه نشین کرد، بلکه ارتشی به موازات ارتش رسمی لبنان تشکیل داد و به گونه ای رعب و وحشت در بین قدرتمندان و سیاست کاران لبنانی حاکم انداخت که به عنوان مافیای قدرت در سایه و حاشیه دستورالعمل های لازمه را صادر می کرد و در صورت ضرورت دادگاه قتل رفیق حریری را پس و پیش می کند و بی اعتبار جلوه می دهد، گویا که قتل رفیق حریری توسط آنان صورت گرفته است.
سفر دل انگیز به لبنان
دولت احمدی نژاد به این سفر دل انگیز نیازمند بود. چرا؟ پاره ای از دلایل را بدین گونه می توان مختصر کرد:
۱ـ کلیه سفرهای احمدی نژاد و نمایندگانش در یک سال و نیم پیش به اروپا و آمریکا با نفرت و انزجار مجامع بین المللی و دولت ها و سازمان های حقوق بشری روبرو بوده و مورد نکوهش قرار گرفته است. با این سفر پر زرق و برق و نارسایی های آشکار تبلیغاتی، تلاش در جهت خودنمایی و نمایش به جهانیان بود که در این منطقه از کره زمین ما نیز هوادارانی داریم، اما نمایش آنقدر دلقک گونه بود که رسانه های اروپایی و آمریکایی آن را به مضحکه کشاندند.
۲ـ تهییج و تحریک جهان عرب علیه اسرائیل، پس از مذاکره دولت خودگردان فلسطین و اسرائیل. بی اعتبار کردن مذاکره و بی هویت کردن دولت خودگردان فلسطین و الفتح و مشروعیت بخشیدن به حماس و مقبولیت دادن به حزب الله لبنان.
۳ـ قدرت نمایی حکومت اسلامی در منطقه بویژه در جنوب لبنان و ارعاب اسرائیلی ها.
۴ـ اعتباریابی دولت احمدی نژاد در بین سایر جناح های اقتدارگرایان حکومتی در ایران و نمایش موقعیت بین المللی و منطقه ای دولت احمدی نژاد پس از نکوهش های سفرهای اخیر.
۵ـ تأثیرگذاری بر فضای کشورهای عربی به منظور آماده سازی انتقام تاریخی اعراب از اسرائیل.
و چند دلیل خرد و کلان دیگر …
به داوری من در هیچیک از اهداف بالا، دولت احمدی نژاد کامیاب نشد.
اسلام هراسی و احتمال وقوع جنگ
شیفتگان جنگ، بر این باورند که تنها راه سرنگونی حکومت اسلامی ایران، از طریق جنگ امکان پذیر است.
ایران پرجمعیت ترین نیروهای مسلح را در منطقه دارد.
مسابقات تسلیحاتی در منطقه وارد فاز جدیدی شده است. قرارداد تسلیحاتی ۶۰ میلیارد دلاری مابین عربستان سعودی و آمریکا و فروش هواپیماهای F15 و هلیکوپترهای آپاچی به منظور تقویت بنیه نظامی عربستان، ذخیره ی تسلیحاتی مناسبی برای آمریکا و اروپا می باشد که در صورت وقوع جنگ ، سریع وارد عملیات ضروری بشوند. به همان گونه که در سال ۱۹۹۰ پس از حمله ی عراق به کویت، آمریکا با اتکا به ذخیره ی تسلیحاتی خود در منطقه سریع به عملیات علیه آنها دست زد.
انتقال ناوگان جنگی از دریای آتلانتیک به تنگه ی هرمز، براساس گزارش پنتاگون ۱۷ روز به طول می انجامد. هم اکنون ناوگان پنجم آمریکا در منطقه مستقر است. براساس گزارش وال استریت جورنال، اسرائیل ۲۰ فروند موشک های رادارگریز F-35 از آمریکا خریداری کرده است. فرانسه و آمریکا با امارات متحده عربی، کویت و بحرین در ماه های اخیر، قراردادهای کلانی در زمینه ی صنایع نظامی گری بسته است. قراردادهای اخیر ۷۵ هزار شغل در آمریکا به وجود آورده است. براساس همین گزارش، توانایی موشکی ایران بالاست و اضطراب و نگرانی به وجود آورده است. کشورهای منطقه به علت ایران هراسی (بخوانید اسلام هراسی) مسلح به موشک های “پاتریوت” هستند که توان خنثی کردن قدرت موشکی ایران را دارد.
نگرانی و اضطراب کشورهای منطقه، آمریکا و اتحادیه اروپا و تدارکات تسلیحات کلان به دلایل زیر است:
۱ـ در صورت دسترسی حکومت اسلامی ایران به تسلیحات هسته ای، رژیم تهران، در جهت نابودی اسرائیل و ایجاد امپراتوری اسلامی خود در منطقه اقدام می کند.
۲ـ نفوذ حکومت اسلامی ایران در بین گروه های اسلامی منطقه همچون حماس، حزب الله لبنان، جماعت اسلامی های خرد و کلان از بحرین و کویت گرفته تا قرقیزستان و غیره.
۳ـ کشورهای منطقه نیازمند به هویت و موجودیت هستند و حمایت تسلیحاتی آمریکا و اروپا و حتی کره جنوبی از آنان، دلگرمی دیپلماسی به آنان می دهد. و دلایل دیگر …
هرچند که کشورهای منطقه و اروپا از جنگ گریزان هستند، اما در صورت وقوع جنگ، همبستگی بین اسرائیل، اتحادیه اروپا و آمریکا به وجود خواهد آمد و شعله های آتشین جنگ مرگبارتر از آن خواهد بود که تصور شود و بدون تردید، ایرانیان بهای سنگینی پرداخت خواهند کرد.
مارش جنگ را به سکوت واداریم که آواز آن، حتی مردگان را مچاله می کند. خش خش واژه های پوسیده ی جنگ، زمان را به خواب می برد و گلوی انسان را می فشارد و چشمان درخشان خرد را کور می کند.
مردم، آرام آرام برای خیزش بعدی آماده می شوند.
* رضا علوی، مهندس مکانیک از دانشگاه علم و صنعت و فوق لیسانس مهندسی ساختمان از آمریکا. از فعالان جنبش آزادی خواهانه و حقوق بشر است . سال ها است که در زمینه ی سیاست و تاریخ پژوهش می کند و می نویسد. در حال حاضر ساکن تگزاس است.
rezaalavim@yahoo.com