شهروند ـ فرح طاهری: مستند “معصومه” روایتگر داستان زندگی معصومه است؛ یکی از ده ها زنی که قربانی جنایت هولناک اسیدپاشی شده اند. نویسنده، پژوهشگر، کارگردان و تهیه کننده ی این مستند سونا مقدم است. “معصومه” روز ۲۱ اپریل ۲۰۱۸ به همت سازمان زنان ایرانی انتاریو در سالن نمایش اینس تاون دانشگاه تورنتو به نمایش درآمد و در ادامه ی آن پنلی با حضور کارگردان، دکتر نسترن ادیب راد روان درمانگر، طلایه شمالی هماهنگ کننده پروژه ی عدالت و با گردانندگی و ترجمه همزمان امیر سلطانی برگزار شد.
در آغاز فیلم به نمایش درآمد. مستند ۷۱ دقیقه ای “معصومه” به مسئله ی “قربانیان اسیدپاشی” پرداخته است. شخصیت اصلی این فیلم “معصومه” بعد از یکسال و نیم جدایی از همسرش به طرز وحشیانهای مورد حمله اسیدپاشی از جانب پدر شوهرش قرار می گیرد. او علیرغم نابینا شدن و سوختگی شدید برای گرفتن سرپرستی فرزندش تلاش میکند. معصومه قبل از نابینا شدن گرافیست بوده، یعنی زنی که در عرصه هنر فعالیت می کرد. او وضعیت جدیدش را تاب نیاورد و دست به خودکشی زد اما ماند تا مقاومت را تجربه کند.
در جریان ساخت فیلم، معصومه به چالش کشیده میشود تا تواناییهایش را بالفعل درآورد.
او با حمایت و کمک سونا کارگردان فیلم که حالا دیگر دوست او شده، با کلاس های مجسمه سازی آشنا می شود و در نماهای پایانی مستند استقبال تماشاگران از نمایشگاه مجسمه ها و نقاشی های او را می بینیم.
سونا در مورد این مستند می گوید: این فیلم درباره ی پنج شخصیت زن، با محوریت بررسی زندگی معصومه، مشکلات و خلاءهای قوانین اجتماعی و حمایتی همه ی کسانیست که قربانی حادثه ی تلخ اسیدپاشی در۵۰ سال اخیر ایران هستند.
این فیلم در۱۲ فستیوال بین المللی شرکت کرده و برنده جوایز متعددی شده است.
سونا در جایی گفته بود: به قول ریموند گلایزر “برای ما فیلم مستند گلوله ی فشنگی ست که آگاهی را مشتعل می سازد. نقش ما همان سنگی ست که سکوت را بر هم می زند.”
پس از نمایش فیلم، امیر سلطانی شرکت کنندگان در پنل را معرفی کرد.
سونا مقدم فارغ التحصیل کارشناسی کارگردانی سینما و کارشناسی ارشد ادبیات دراماتیک از دانشکده سینما است. او سینما را با ساخت انیمیشن کوتاه تندیس آغاز کرد که این فعالیت همچنین در زمینه های مختلف دیگری چون پژوهش، نویسندگی، تهیه کنندگی، طراحی صحنه و مشاوره در ساخت چند فیلم کوتاه و بلند تاریخی و مستند و همچنین مجموعه ای آموزشی ادامه یافت. معصومه اولین تجربه ی بلند سینمایی او است. این فیلم در جشنواره های بسیاری جایزه گرفته است.
دکتر نسترن ادیب راد، روان درمانگر و مشاور خانواده با ۱۵ سال سابقه در این حوزه. او قبلا به مدت ۱۲ سال در دانشگاه تدریس کرده و نویسنده پنج کتاب و صدها مقاله در حوزه های روانشناسی از جمله پی تی اس دی است.
طلایه شمالی هماهنگ کننده پروژه عدالت با تجربه کار در حیطه جلوگیری از خشونت علیه زنان و نوجوانان
در آغاز سلطانی از سونا مقدم درباره ی تجربه اش از ساخت این فیلم پرسید.
سونا مقدم با تشکر از حاضران و اشاره به حضور استادش ـ دنی مک گی ـ در میان جمع گفت، این پروژه ی حدود چهار تا پنج سال طول کشید و تجربه ی عجیبی بود. نقطه ی آغاز ساخت این فیلم تصویر یک خشونت در خیابان های تهران بود که شاهد برخورد مردی با همسرش شدم و این شروع پژوهشی شد درباره ی خشونت خانگی در ایران و در ادامه رسیدم به این بدترین نوع خشونت یعنی اسیدپاشی.
پس از پژوهش یک سری سئوالات مطرح کردم که در طول فیلم به آنها پاسخ دهم ولی هرچه بیشتر پیش می رفتم عمق فاجعه آنقدر وحشتناک بود که گیج شده بودم که من باید از کدام زاویه این موضوع را بررسی کنم. نهایتا با ساعتها بحث و گفت وگو با وکلا، حقوقدان ها، جامعه شناسان مختلف و اساتید خودم به این نتیجه رسیدیم که این فیلم فقط نمایش درد نباید باشد و باید در پایان به یک نقطه ی مثبتی برسیم. پنج شخصیت را انتخاب کردم که از میان آنها یکی را به عنوان الگو مطرح کنم. وقتی سراغ معصومه رفتم، حدود هشت ماه بود که برای معصومه این اتفاق افتاده بود. در این مدت چند بار دست به خودکشی زده بود. بعد از چند ماه خانم نیکوکاری در آمریکا داستان معصومه را می شنود و به ایران می آید و با هزینه ی خودش و دیگر نیکوکاران معصومه را به آمریکا می برد، چند بار عمل جراحی روی چشم او برای پیوند قرنیه انجام می شود که متاسفانه موفقیت آمیز نبود، ولی همین سفر و آشنایی با نابینایان آنجا در روحیه او تاثیر داشت.
کارگردان به آشنایی و دوستی با معصومه اشاره کرد و اینکه در آغاز معصومه به خاطر رفتار سوءاستفاده گر برخی از افراد، اصلا راضی به حضور در این مستند نبوده تا اینکه پس از چندین ماه رفت و آمد و دوستی و آشنایی بیشتر با سونا می پذیرد که جلوی دوربین او برود.
مقدم افزود، پروسه کار برایم خیلی سخت بود چون همزمان با این پروژه، پرونده ی جنایی او هم در جریان بود و او اصرار داشت که قصاص بگیرد و من سعی داشتم دخالتی نکنم و تنها نظاره گر باشم. ضمن اینکه با قصاص مخالف بودم، قوانین از معصومه می خواست در صورت قصاص دیه پدرشوهرش را پرداخت کند، ضمن اینکه پای پسرش آرین هم در میان بود و تمام این مسائل به سمتی می رفت که معصومه می بایستی می بخشید.
دکتر نسترن ادیب راد در مورد فیلم گفت، در طول فیلم من واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم یعنی ترامایی تا این حد شدید فکر می کنم با بقیه تراماها غیرقابل مقایسه است، شاید یکی از دلایلش این باشد که حد آسیب را همان اول نمی شود فهمید. اسید یک حالت خوردگی دارد بنابراین صدمه ای که فرد در ابتدا متحمل میشه یک ترامای شدیده و اینکه بعد منتظره ببینه چی میشه و هر زمان که می گذره تازه متوجه میشه که فاجعه چقدر میتونه عمیق باشه و این تراماهای پی درپی براش اتفاق می افتد. اگر به ترامای اول (Post-traumatic stress disorder )PTSD بگیم تراماهای بعدی CPTSD هستند یعنی اختلال پیچیده ی استرس پس از ضربه که میتونه صدمه اش و همینطور درمانش بسیار سخت باشد.
ادیب راد نقل قولی از یک روانشناس آورد در مورد آسیب هایی که افراد می خورند و تاثیری که روی نسل های آینده می گذارد. او گفته، آسیب هایی که فرد یا خانواده متحمل میشه، مثل آتش زیر خاکستر است که می تواند نسل به نسل منتقل شود و ادامه پیدا کند و در سطح گسترده ای تاثیر بگذارد.
نوبت به سومین شرکت کننده در پنل رسید. طلایه شمالی گفت، من این فیلم را سه شنبه دیدم و با اینکه فیلم ناراحت کننده ای بود ولی بیشتر من را عصبانی و خشمگین کرد.
خشونت علیه زنان ریشه ی عمیقی در اجتماع داره. هیچ جامعه و فرهنگ و نسلی تا حالا از آن مصون نبوده. فرم خشونت ممکنه از کشور به کشوری و از نسلی به نسل دیگر تغییر کنه ولی ریشه ی خشونت همیشه یکی ست و آن باور عمیق به مردسالاری ست.
اسیدپاشی جرمی ست که مردسالاری را به بدترین فرم خودش نشان می دهد برای اینکه زن ملک یک مرد است و اگر قرار باشه مال آن مرد نباشه نباید به هیچ مرد دیگری هم برسه.
من چون هم کار حقوقی روی خشونت علیه زنان در ایران و در کانادا کرده ام، به جرأت می تونم بگم تا زمانی که مسئله خشونت علیه زنان به عنوان یک مسئله اجتماعی و جرمی که باعث اختلال عمومی میشه درنظر گرفته نشه، همه قانون های دیگه، قانون های جنایی و خانواده ی قوی بی تاثیر است.
همانطور که در فیلم داستان زیور و معصومه را دیدید، وقتی می بینید خشونت علیه زنی این همه آدم را تحت تأثیر قرار داده و ممکنه نسل های بعدی را هم تحت تأثیر قرار بده، وقتی همچنان به عنوان یک مسئله ی خصوصی دیده میشه، جای سئوال داره چون دامنه ی این جرم بسیار وسیع تر از آن است که فقط یک قربانی را درنظر بگیره.
در ادامه ی جلسه شرکت کنندگان در پنل به پرسش های حاضران در سالن پاسخ دادند و امیر سلطانی نیز با حافظه ی عالی و با مهارت برای غیرفارسی زبانان در سالن ترجمه می کرد.
در پایان سونا مقدم از تیم دلسوز و حامی همکارش در ایران با ذکر نام تک تک آنها تشکر کرد: برادران اصلانی، بابک بهداد، انسیه ملکی، زنده یاد خدادی مدیر تولید که پدرانه بالای سر معصومه بود.
او همچنین از سازمان زنان و مها شاملو که پیگیر این نمایش بود، از مهدی پوریان طراح پوستر، که پوسترهای هنرمندانه ای برای این فیلم طراحی کرده بود، و از آنا برای پاورپوینت و بروشور تشکر کرد.
در پایان بخشی از نقد مسعود بهارلو را در مورد فیلم معصومه می خوانیم:
«… مستند «معصومه» لحظههایی تکان دهنده و دردناک را پیش روی مخاطب میگذارد. نابترینِ این لحظهها (که البته سه باری در کار، تکرار میشود… دو بارش با پرسوناژِ معصومه و یک بار دیگرش با زنِ ایلامیای که هم خودش اسید سوز شده و هم، دختر در آستانهی ازدواجاش را از فرط هجمهی اسید از دست داده است)، جاییست که اشکهای آبانبار شدهی پشتِ سدِ مستحکمِ پلکهای کاملا به هم دوخته شدهای، بر مقاومتِ مصالحِ سدِ پلکها چیره میشوند و سیلآبِ اشک راه میاندازند… این اشکهای چکیده از پلکهای به هم دوخته شده، چنان تا مغز استخوانِ مخاطب ریشه میدوانند که میتوانند، غدهای بدخیم را متولد کنند. این اشکها، دردی ایجاد میکنند که تابِ تماشای ادامهی پلان را از چشمهای مخاطب به یغما میبرند! یکی از این لحظهها اما، درد را با نهایتِ دُز به شریانهای مخاطب، تزریق میکند… لحظهای در تیتراژ پایانی فیلم که عکس زنِ زیبای ایلامیِ پیش از اسید سوزی، مورف میشود به تصویرِ کریهالمنظرِ همان زن، پس از اسید سوزی… با دیدن این نوع مُبَدل شدن عکسها به یکدیگر، درد چنان اوج میگیرد که به اشمئزاز در دل مخاطب، تبدیل میشود و مخاطب با دردِ دلی مُمتد و بیپایان، بدرقه میشود تا جهانِ پس از پایانِ فیلم در ذهناش به جهانی مشوش، مهوع و آمیخته با دردی ابدی، بدل شود…!»