تظاهرات اعتراضی مردم در خیابان های تهران و چندین شهر دیگر همچنان ادامه دارد، رسانه های داخلی و خارج کشوری اغلب از روی دست یکدیگر می نویسند و این اعتراضات را تنها به حساب بازاری ها می گذارند. آن ها آگاه یا ناآگاه، دارند افکار عمومی را به سمت بازار منحرف می کنند تا در پایان گفته شود دعوا میان بازاریان و روحانیون و نظامیان حاکم بر ایران بر سر منافع گروهی است.

 

 

برخلاف این تصور، نگاهی به ده ها ویدئوی منتشر شده در شبکه های اجتماعی نشان می دهد اکثریت قریب به اتفاق تظاهرکنندگان را، مثل همیشه، جوانان زیر ۳۰ ساله ای تشکیل می دهند که اگر هم برخی از آن ها نان خود را در بازار کسب کنند، در واقع جزو پادوهای بازار هستند، نه تاجران و سوداگران اصلی آن.

در چند ویدئو هم دیده ایم که همین جوانان با فریادهای اعتراضی خود از بازاریانی که هنوز حجره های خود را باز نگه داشته اند می خواهند که آن را ببندند.

تظاهرات، هرچند این بار از بازار تهران آغاز شده و به سرعت به بازارهای شهرهای دیگر سرایت کرده، اما به همان سرعت هم مردمی را به خیابان کشیده که دیگر تاب این همه گرانی و بیکاری و بی چشم اندازی و حقارت و توهین را ندارند.

 

 

ادامه این حرکات اعتراضی، نه تنها صفوف طرفداران و مخالفان جمهوری اسلامی را آشکار تر می کند و شکاف میان باندهای قدرت و ثروت حاکم بر کشور را عمیق تر می سازد، بلکه حتی نیروهای انتظامی را نیز سرانجام چنان به ستوه خواهد آورد که دیگر حاضر به شرکت در سرکوب هم میهنان خود نشوند، حکومت در اوج افلاس اقتصادی، در آینده بسیار نزدیک، از پرداخت حقوق آن ها عاجز خواهد ماند.

زمزمه های یک کودتای نظامی اوج می گیرد، جناح های حاکم و منتظر حکومت به جان هم افتاده اند، یورو به مرز یازده هزار تومان رسیده و بهای کالاهای مصرفی و مهم برای زندگی مردم عادی ظرف یک هفته دو برابر شده است.

در این میانه، اقای حسن روحانی شبیه خواب زده ها ناگهان سر از گوشه ی انزوا بیرون می کشد و می گوید: “به ایرانیان خارج از کشور امنیت بدهید تا به کشورشان برگردند”!

منظور ایشان میلیاردها دلاری است که این ایرانی ها می توانند به ایران برسانند تا انفجار را کمی به عقب بیاندازد. اما رئیس جمهوری اسلامی، که به نظر می رسد خود این روزها دیگر امنیت ندارد و ممکن است زیرپایش را جاروکنند، از چه کسی می خواهد به ایرانیان خارج از کشور امنیت بدهد؟ گیرم که این حرف بی پایه ایشان برخی سرمایه داران ایرانی را اندکی قلقلک بدهد تا بیاندیشند که ماهی تازه را همیشه از آب گل آلود می توان گرفت. اما به راستی چند درصد از ایرانی های مقیم خارج از کشور چنان ساده لوح اند که در این شرایط آشفته خطر بازگشت به کشوری را بپذیرند که ممکن است چند هفته دیگر هیچ هواپیمائی به آن و از آن پرواز نکند؟

مگر اعلام نشده بود که نرخ بلیت هواپیماها برای امسال اول تیرماه روشن خواهد شد و این کار به آخر تیرماه سر داده نشد؟

خواب رهبران جمهوری اسلامی به ظاهر چنان عمیق شده که فریاد “بی آبرو حیا کن، مملکتو رهاکن” مردم را در خیابان ها نمی شنوند.

زوال جمهوری اسلامی شتاب گرفته است. کودتای نظامی نیز چاره ساز نیست، بلکه گریزگاهی تنگ و کوتاه خواهد بود. شعارهائی که ایرانی ها در روزهای اخیر تکرار کرده اند، برای چندمین بار نشان می دهد که آن ها با هیچیک از جناح های حاکم و در انتظار حکومت جمهوری اسلامی همراه و همصدا نیستند و ایرانی صلح دوست، آزاد از ایدئولوژی و خودکامگی را آرزو می کنند.

مردم بار دیگر پر طنین تر از پیش فریاد می کشند: “نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران” و “رضاشاه، روحت شاد”. آیا شعاری می شناسید که بیش از این بنیادهای نظامی و ایدئولوژیگ رژیم اسلامی حاکم بر ایران را به لرزه در آورده باشد؟

مردم ایران، با این فریادها، قاسم سلیمانی را دراز می کنند و  نام رضا شاه را بیش از هرچیز به این دلیل بر زبان می آورند که در دوران پادشاهی کوتاه خود نفس آخوندهای مفت خوار و سردسته های لات سینه زنی و زنجیر زنی را برید.

راستی اقای محسن کدیور کجا است که بیاید و سردادن شعار “نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران” را یکبار دیگر سرزنش کند؟ یادتان هست؟

تعفن این حکومت مردم ستیز و لاف زن و غارتگر چنان است که هرکه مدتی چه به عنوان صاحبخانه و چه به عنوان میهمان با آن همنشین شود، حتما قانقاریا می گیرد.

مبتلایان به قانقاریا باز هم به تکاپو افتاده اند تا چنین حکومتی را از مرگ قطعی نجات دهند. آن ها، بدون آن که میان “منافع ملی سرکوب شدگان” و “منافع رژیم سرکوبگر” تفاوتی قائل شوند، از نظام ولایت فقیه می خواهند که برای نجات خود با آمریکا وارد گفت و گوی مستقیم شود. اما چنان که افتد و دانی، به جای “نجات خود” از ترکیب “نجات ایران” می نویسند.

برای تعیین تکلیف با مردمی که جان بر کف گرفته و با یکی از فاشیستی ترین حکومت های جهان معاصر درگیر شده اند، وقت زیادی نمانده است.

تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد.