پیشدرآمد

برای من که بیش از بیست سال است جشنواره تورنتو را دنبال کرده ‌ام بازنشستگی پیرس هندلینگ، مدیر عامل جشنواره، در پایان چهل و سومین دوره این رویداد سینمایی به همان اندازه مهم است که مجموعه فیلم ‌هایی که امسال به نمایش در می ‌آیند. شیوه مدیریت و سیاست ‌هایی که پیرس هندلینگ در بیست و چهار سالی که مدیریت جشنواره را عهده‌ دار بود به کار گرفت تحسین‌ ها و انتقادهای بسیاری را به‌ همراه داشت. از سویی جای گرفتن جشنواره فیلم تورنتو در میان چهار جشنواره مهم جهانی را باید به‌ حساب برنامه ‌ریزی‌های هوشمندانه او گذاشت. از سوی دیگر، نزدیکی بیش از حد به هالیوود نه تنها دسترسی سینمای جهان به این جشنواره را  ـ در مقایسه با سه جشنواره دیگر هم‌ردیف خودش ـ مشکل ‌تر کرد، بلکه مخارج زرق و برقی که دعوت از هنرپیشگان هالیوود به همراه داشت را بر دوش بینندگانی گذاشت که می ‌بایست هرسال بهای بیشتری برای خرید بلیت بپردازند. همین باعث شده که اطراف این جشنواره از جوانان، دانشجویان، و هنرمندان کم درآمد خالی شود و در عوض، میانگین سنی بیننده‌ های آن هر سال افزایش پیدا کند. امسال، بهای برخی نمایش‌ها به سقف ۷۵ دلار رسیده که نتیجه آن از دسترس خارج کردن بیش از پیش این جشنواره است. پیرس هندلینگ خود در گفتگویی که چند روز پیش با گلوب اند میل داشت (شنبه، ۱ سپتامبر ۲۰۱۸) از شنیدن این قیمت تعجب می‌کند و می‌گوید از آن بی‌ خبر است. در همین گفتگو، او به چالش ‌هایی اشاره می‌ کند که برای هموار کردن راه ورود سینمای مستقل به جشنواره تورنتو می‌بایست با آنان درگیر می‌ شد.

شخصی که جای پیرس هندلینگ را خواهد گرفت جوآن وایسنت، تهیه‌ کننده سینما و مدیر گروه “پروژه سینماگران مستقل” در نیویورک است که بزرگ ‌ترین و قدیمی ‌ترین گروه سینماگران مستقل در آمریکاست. او مدیریت جشنواره تورنتو را با کامرون بِیلی شریک خواهد شد که پیش از این مدیر هنری جشنواره بود. جوآن و کامرون افزون بر آن‌ چه در بالا گفتم با چالش ‌های جدیدی باید رودررو شوند مانند پخش دیجیتالی فیلم ‌ها که رقیب توانمندی برای سینما به‌ شکلی که امروزه می‌ شناسیم است.

یکی از آخرین تصمیم‌ هایی که پیرس هندلینگ پیش از رفتنش گرفت کم کردن تعداد فیلم ‌ها است. این سیاست اگرچه موضوعی بود که پیش از این بسیاری به لزوم آن اشاره کرده بودند اما به ‌نظر می‌رسد اثر منفی آن بیشتر دامن فیلم‌ های باارزش امسال را گرفته است. در میان فیلم‌ های برگزیده امسال تنها دو فیلم است که من انتظار دارم جایی بسیار برجسته‌ تر از دیگران بنشینند. یکی “اگر خیابان بیل می‌توانست حرف بزند” (If Beale St. Could Talk) از بری جنکینز است و دیگری “اوج” (Climax) از گاسپار نوئه.

از راست: کامرون بیلی ـ پیرس هندلینگ

بری جنکینز سال گذشته “مهتاب” (Moonlight) را ساخت که به ‌نظر من یکی از زیباترین ـ و در عین حال، تاثیرگذارترین ـ فیلم‌های دهه اخیر بود. جنکینز در “اگر خیابان بیل می‌ توانست حرف بزند” بار دیگر در چارچوب یک سینمای ساده، بی ‌تکلف، راستگو، و شعارگریز به مسائل اجتماعی امروز آمریکا رو می‌ کند و داستان تلاش ‌های زنی را می ‌گوید که به ‌دنبال اثبات بی‌ گناهی شوهرش است.

“اوج” را پیش ازاین دیده‌ ام و جدای از این‌که فکر می‌کنم بهترین فیلم گاسپار نوئه تاکنون است، بی‌ تردید یکی از بهترین فیلم‌ های جشنواره امسال نیز خواهد بود. نوئه در سال ۲۰۰۲ با “بازگشت ناپذیر” (Irreversible) خود را به‌ عنوان یکی از نوگراترین سینماگران امروز دنیا مطرح کرد. امسال با “اوج”، این جایگاه را یک ‌بار دیگر برای خود تضمین کرده است. در “اوج” با یک گروه رقص آشنا می‌شویم که در پایان آخرین تمرین پیش از اجرای ‌شان جشن می‌ گیرند. در این میان، کسی در ظرف سانگریا ال-اس-دی ریخته است. جشن به یک تریپ بد گروهی تبدیل می‌ شود. “اوج” نیز مانند “بازگشت ناپذیر” به ‌شدت پرتنش است و اعصاب و احساس بیننده را به بازی می‌گیرد. دیدن آن را تنها به کسانی توصیه می‌کنم که پیش از این، “بازگشت ناپذیر” را دیده ‌اند و پسندیده ‌اند.

از سینماگران ایرانی داخل و خارج از کشور چند فیلم در برنامه جشنواره حضور دارند. “همه می ‌دانند” (Everybody Knows) از اصغر فرهادی با بازی پنه ‌لوپه کروز و خاویر باردم، و “۳ رخ” (۳ Faces) از جعفر پناهی مشهورترین این‌ها هستند. در “همه می‌ دانند”، فرهادی بار دیگر به‌ سراغ داستانی تو در تو می‌رود که بیننده باید با صبوری لایه ‌های گوناگون آن را یک به یک پس بزند تا به راز سر به مهری که در آن زیر پنهان است دست یابد. در “۳ رخ”، پناهی مانند همیشه در آمیزه ‌ای از مستند و فیلم داستانی قصه ساده ‌ای را دستمایه یک نقد اجتماعی عمیق می‌کند. دختری در ویدئویی که برای بهناز جعفری فرستاده می‌گوید خانواده ‌اش اجازه نمی‌ دهند او به‌ دنبال علاقه ‌اش به بازیگری برود و به‌ نظر می‌رسد خودش را در پایان ویدئو دار می ‌زند. جعفری و پناهی راهی می ‌شوند تا دختر را پیدا کنند. در کنار این دو فیلم، “روزهای نارنجی” (OrangeDays) اولین ساخته آرش لاهوتی، داستان زنی (هدیه تهرانی) را بازگو می‌کند که باید با مردان بر سر بازار کار رقابت کند. “مرز” (Border) از علی عباسی از دانمارک، امسال برنده جایزه اول بخش نوعی نگاه از جشنواره کان شد.”مرز” یک فیلم ترسناک است از یک افسر گمرک که می‌تواند احساس دیگران را بو بکشد. مریم کشاورز از آمریکا با (Viper Club)و بازی سوزان ساراندون به تورنتو بازگشته است. مادری که دختر روزنامه‌نگارش به گروگان گرفته شده خود به ‌دنبال آزادی او می‌رود. از کانادا، یاسمن مظفری “فشفشه” (Firecracker) را آورده است. داستان دو دختر که زندگی خسته‌ کننده یک شهر کوچک حوصله ‌شان را سر می ‌برد و تصمیم می‌ گیرند مسیر زندگی را عوض کنند. بجز این‌ ها، “دختران خورشید” (Girls of the Sun) هم با بازی گلشیفته فراهانی از جشنواره کان به تورنتو آمده است. کارگردان این فیلم اوا هوسون است و داستان آن در اطراف یک بریگاد از دختران کرد می ‌چرخد که در سوریه با داعش در حال جنگ هستند.

از کانادا، دو فیلم خوب در جشنواره حضور دارند. “مرگ و زندگی جان اف دونووان” (The Death and Life of John F. Donovan) از زاویه دولان، پایان غم ‌انگیز نامه‌ نگاری ‌های یک کودک یازده ساله و یک بازیگر مشهور تلویزیون را دنبال می‌کند. و “سقوط امپراتوری آمریکا” (The Fall of American Empire) از دُنی آرکان به نحوی دنباله فیلم پیشینش “زوال امپراتوری آمریکا” (The Decline of AmericanEmpire) است که در آن با همان زبان طنز ویژه خودش به مردی می‌ پردازد که بسته بزرگی پر از پول پیدا می‌ کند که دزدان بانک جا گذاشته‌ اند.

سینمای مستقل آمریکا نیز چند فیلم دیدنی در جشنواره دارد. مهم ‌ترین ‌شان “فارنهایت ۹/۱۱″ (Fahrenheit 11/9) از مستندساز خوش‌قریحه و پرآوازه مایکل مور است که درباره ظهور پدیده دونالد ترامپ در آمریکا است و یکی از پر بیننده ‌ترین فیلم‌ های جشنواره امسال.”پسر پاک شد” (Boy Erased) از جو اگرتون از فیلم‌هایی است که انتظاری بالا از آن می ‌رود و داستان یک کشیش است که وقتی خبردار می ‌شود پسرش هم‌جنس‌گرا است او را برای درمان به کلیسایی می‌فرستد که تخصصش در به راه راست بازگرداندن هم‌جنس‌گرایان است. فیلم دیگری با انتظار بالا “بن برگشته” (Ben is Back) است که داستان جوانی را بازگو می‌کند که پس از ترک اعتیاد به خانواده ‌اش بازگشته است.

سه فیلمساز غیرآمریکایی، اولین ساخته ‌های آمریکایی‌ شان را امسال رونمایی می‌کنند. سباستین لئیلو شیلیایی، فیلم قدیمی و موفقش “گلوریا” (Gloria) را با نام “گلوریا بل” (Gloria Bell) با بازی جولین مور در آمریکا بازسازی کرده که اگر توانسته باشد زیبایی‌ های روایت شیلیایی فیلم را در فرهنگ جدیدش تکرار کند مسلما یکی از فیلم‌ های موفق جشنواره امسال خواهد بود. لئیلو پارسال با “زن خارق ‌العاده” (Wonderful Woman) به جشنواره آمد که بعدتر جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان را گرفت. سینماگر فرانسوی، کلر دُنی نیز اولین فیلم انگلیسی زبانش را امسال در آمریکا ساخت. “زندگی اشرافی” (High Life) یک داستان علمی-تخیلی است درباره چند خلافکار که برای مجازات به دوردست‌ های فضا تبعید شده ‌اند. انتظاری که از کلر دنی دارم بیشتر به یک فیلم فلسفی-روانکاوانه نزدیک است تا اکشن. ژاک اُدیار هم اولین فیلم انگلیسی زبانش را در آمریکا ساخته. “برادران سیسترز” (The Sisters Brothers) فیلمی کمدی است که بر اساس رمان پاتریک دویت کانادایی ساخته شده است و دو برادر را دنبال می‌ کند که در پی کشتن مردی هستند که پول رئیس‌ شان را دزدیده است. ژاک ادیار با “پیشگو” (Prophet) درخشید و با فیلم ‌های بعدی ‌اش “زنگار و استخوان” (Rust and Bone) و “دیپان” (Dheepan) بین خشونت بی ‌مرز و دلبستگی بی‌ حد در رفت و آمد بود و در هر دو موفق. باید دید امسال در زمینه کمدی چگونه خودنمایی می‌کند.

هالیوود با چند فیلم مهم در جشنواره حضور دارد که همگی از امیدهای اصلی بردن چند جایزه اسکار هستند. “ستاره ‌ای متولد می‌شود” (A Star is Borne) چهارمین باری است که این فیلم بازسازی می‌ شود، این‌بار با بازی و کارگردانی بردلی کوپر و بازی لیدی گاگا. دامین شازل که سال پیش “لالالند” (Lalaland) را به جشنواره آورد و نزدیک بود اسکار بهترین فیلم را به ‌خانه ببرد امسال “اولین مرد” (The First Man) را آورده است که داستان نیل آرمسترانگ با بازی رایان گاسلینگ را به تصویر درآورد که اولین انسانی بود که پا بر کره ماه گذاشت. “درنده” (Predator) فیلم علمی-تخیلی ترسناکی است که پس از جشنواره بر پرده عمومی خواهد آمد و انتظار می ‌رود فروش بالایی داشته باشد.

دو فیلم دیدنی از چین “سایه” (Shadow) ژانگ ییمو و “خاکستر پاک ‌ترین سپید است” (Ash is the Purest White) از”جیا ژانگ-که” هستند. ژانگ ییمو با آثاری مانند “ذرت سرخ” (Red Sorghum) و “فانوس قرمز را بیفراز” (Raise the Red Lantern) از پیشاهنگان سینمای نوین چین است که ساخته‌ های آغازینش تا چندین سال همان ‌قدر که تحسین جهان را به همراه داشت با خشم حاکمین چین روبرو می ‌شد، تا این‌که پانزده سالی پیش ورق به ناگهان برگشت و او چنان مورد پشتیبانی حکومت قرار گرفت که کارگردانی برنامه گشایش المپیک چین را بر عهده او گذاشتند. در همین دوران “قهرمان” (Hero) و “خانه خنجرهای پرنده” (House of the Flying Daggers) را ساخت که در استفاده از جلوه‌ های ویژه بی ‌نظیر بودند. “سایه” نیز هم‌ خانواده دو فیلم اخیر هست. جیا ژانگ-که اگرچه به کهنه ‌کاری ژانگ ییمو نیست، اما از آن گروه فیلمسازانی است که اعتبار سینمای چین به ساخته ‌های آنان بسته است. او با “پلتفرم” (Platform) مطرح شد و با “ذره‌ای گناه” (A Touch of Sin) و “کوه ‌ها شاید بجنبند” (Mountains May Depart) مشهور شد. فیلم جدیدش، “خاکستر پاک ‌ترین سپید است” داستان زنی است که تازه از زندان آزاد شده و می ‌خواهد خود را با واقعیت ‌های جامعه نوین سرمایه ‌داری چین همگون کند.