بخش پنجم

به این ترتیب، در ماه رمضان ۱۳۲۴، فلسفی سخنرانی سالانه خود در مسجد شاه را، که از رمضان ۱۳۲۷ برای مقابله با حزب توده مستقیماً از رادیو پخش می شد، معطوف به مبارزه با بهائیان کرد. حملات پی در پی فلسفی به بهائیان آن هم درماه رمضان به برانگیختن احساسات بهاییستیز انجامید. در پی حرکت دستجات مذهبی به سوی خیابان یوسف آباد و کوشش آنها برای ورود به حریم حظیره القدس و با تصویب شورای امنیت، فرمانداری نظامی تهران حظیره القدس را در ۱۶ اردیبهشت اشغال کرد. سرتیپ تیمور بختیار، فرماندار نظامی، در اعلامیه ای این کار را، که نقطه اوج همکاری دولت و روحانیت در دوره سلطنت محمد رضا شاه بود، چنین توجیه کرد: «چون تظاهرات و تبلیغات فرقه بهائی موجب تحریک احساسات عمومی شده است لذا به منظور حفظ نظم و انتظامات عمومی دستور داده شد قوای انتظامی، مرکز تبلیغات این فرقه را که حظیره القدس نامیده می شود اشغال نماید که از هرگونه پیش آمدهای احتمالی سوء جلوگیری شود.»۸۷ بنا به گزارش اطلاعات پس از افطار در آن روز در مقابل حظیره القدس «بین مردم شیرینی تقسیم شد.»۸۸

پس از اشغال حظیره القدس، آیت الله سید محمد بهبهائی در تلگرافی به شاه از «بستن کانون فساد دینی و مملکتی . . . به وسیله ارتش اسلام» تشکرات صمیمانه تقدیم و آن روز را «عیدی از اعیاد مذهبی» برشمرد.۸۹ شاه نیز در جواب خاطرنشان ساخت: «به طوری که مکرر از ما شنیده اید همیشه خود را در اجرای مقررات اسلام موظف دانسته و ادامه این توفیق را از خداوند متعال خواهانیم.»۹۰ آیت الله بروجردی نیز “مسرت” خویش را از بسته شدن حظیرهالقدس به بهبهانی اعلام و دعا کردند که «خداوند عزّ شأنه، دیانت مقدسه اسلام و سلطنت ایران را از گزند دشمنان و اخلالگران حفظ فرموده و وجود مبارک را برای مسلمین مستدام بدارد.» آیت الله بروجردی در نامه ای به فلسفی از «خدمات پرقیمت» او نیز به «دیانت مقدسه اسلام بلکه مطلق دیانات و نسبت به کریم» قدردانی کرد و ابراز داشت که بهائی «در دستگاه دولت نفوذ کامل دارد و لذا اهم امور در این مقام، تسویه ادارات و وزارتخانهها و پستهای حساس مملکت است از این فرقه.»۹۲در مصاحبه ای با روزنامه کیهان، آیتالله بروجردی ویران کردن حظیرهالقدس، طرد بهائی ها از «ادارات دولتی و بنگاههای دولتی»، و تصویب طرحی برای اخراج تمامی بهائیان از ایران را خواهان شد. این خواسته در روز ۱۹ اردیبهشت ۱۳۳۴ از طرف سید احمد صفایی نماینده معمم قزوین در ۴ ماده به ریاست مجلس تقدیم شد.

در مقدمه این طرح بهائیان اخلالگرانی معرفی شدند که «در لباس مذهب علیه ملت مسلمان ایران و تمامیت ارضی کشور قیام نموده به وسائل گوناگون مردم را از طریق صلاح و عفاف و از محور خداپرستی و دینداری منحرف ساخته و در پیشرفت مقاصد شوم خود از ارتکاب هر جنایت مضایقه ندارند.» نویسندگان این طرح، درست در اوج بهائی آزاری، ادعا کردند که «پرونده های زیادی از قتل ها و فتنه جوئی ها و جنایات تاریخی افراد این جمعیت در مراجع قضائی موجود است. . .»۹۴

پس از اشغال حظیره القدس «در شهرستان های رشت، شیراز، اصفهان، کرمانشاه، یزد، کاشان، کرمان، و چند شهرستان دیگر معابد بهائی ها از طرف مامورین انتظامی اشغال شد.» درپی این حوادث اشخاصی که «در برگه استخدامی خود را بهائی معرفی کرده بودند از ادارات اخراج شدند.» به علت تشدید آزار کسانی که به بهائی بودن معروف شده بودند، برخی از بهائیان مجبور به چاپ تکذیب نامه شدند. متن تکذیب نامه ها کمابیش یکسان بود: «با اینکه مسلمان بودن اینجانب بر همه روشن و لازم به توضیح نیست، معهذا عده ای از همکارانم مرا متهم می کنند که بهائی هستم. همانطور که در سال ۱۳۳۰ در روزنامه داد تکذیب نمودم مجدداً به اطلاع عموم می رسانم که اینجانب عبدالله بیات کارمند چیت سازی تهران دارای شناسنامه ۳۴۹۴ صادره ملایر گذشته از اینکه مسلمان می باشم نسبت به شاه و میهن خود وفادار بوده و خواهم بود،۳/۲/۳۴.»۹۵

بازنگری گفتار حجه الاسلام فلسفی که به نمایندگی از آیت الله بروجردی مأمور به خشم آوردن مردم علیه بهائیان از رادیو بود حائز اهمیت است. به روایت فلسفی در سخنرانی های رمضان ۱۳۳۴ شمسی از رادیو:

در یکی دو روز اول، من شرح حال انبیاء را بیان داشتم و بعداً به سراغ بهائیان رفتم. در سه جلسه سخنرانی اولیه دولت توجه زیادی نداشت. اما خورده خورده گزارش های مأمورین انتظامی از تمام کشور به دولت رسید و دولت متوجه شدکه این ریشهای عمیق دارد. از طرف دیگر با پیام های روحانیون و مرجع تقلید اعلیحضرت همایونی هم دستوراتی دادند؛ و اول کاری که شد دستور اشغال حظیره القدس صادر گردید. به هرحال من از توجه مردم و آرتش که به موقع حظیره القدس را اشغال نمود سپاسگزارم.۹۶

برای هرچه بیشتر برانگیختن مردم به آزار دگردینان و دگراندیشان دینی، فلسفی به شایعه نزدیک شدن حزب توده به بهائیان پرداخت:

یکی از افراد توده ای نزد خود من اقرار کرد و گفت چون طرق فعالیت به روی ما بسته شده بود و در ابتدا مجالس ختنه سوران، عروسی و عزا تشکیل دادیم. اما قضیه روشن شد و چون شنیدیم بهائی ها در سال آینده قصد کودتا دارند بدین لحاظ به سوی آنان گرویدیم تا بتوانیم در آن موقع عمل حادی انجام دهیم و حتی برای اینکه خود را خیلی علاقمند به مذهب بهائی نشان دهیم به آئین و روش آنان از آنها زن گرفتیم.

فلسفی که متوجه انعکاس جهانی بهائی ستیزی خود بود، در سخنرانی هایش به تجلیل از«حضرت موسی و حضرت عیسی» پرداخت. با آگاهی به حساسیت افکار جهانی نسبت به آزار اقلیت های مذهبی پس از کشتار یهودیان در آلمان هیتلری، فلسفی خود را ناگزیر می بیند که: «حقوق اقلیت ها را از نظر قانون اساسی و کتب آسمانی بیان دارم. . .» در پی شکایت محافل بین المللی بهائی به شاه، نخست وزیر، مجلس، و کمیسیون حقوق بشر و کمیسیون اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل و دولت های اروپا و امریکا، فلسفی گفتمان جنگ سرد و واهمه از پیشرفت حزب توده را دستاویز قرار داد: «ما درباره مذهب صحبت نکرده ایم بلکه راجع به دسته ای که نقاب مذهبی به صورت زده بحث نموده ایم.» در توضیح این امر او متذکر شد که: «به آمریکائی ها پیغام دادم که مسلمانان با توده ای ها مبارزه کرده اند و حالا توده ای ها وارد بهائیان شده اند و شما اگر بخواهید از بهائیان حمایت نمائید مثل این است که توده ای ها را که دشمن آمریکا هستند تقویت کرده اید.» بدین سان، مبارزه با بهائیان نه تنها مبارزه برای حفظ یکپارچگی ایران، بلکه جزئی از مبارزه علیه کمونیزم جهانی نیز برنموده شد.

 با پایان ماه رمضان ۱۳۳۴ شمسی «علماء اعلام و ائمه جماعت و همچنین از طرف کلیه آقایان وعاظ و مُبلغین اهل منبر» جلساتی برای «فیصله یافتن امر بهایی ها» تشکیل دادند.۱۰۰ در یکی از این نشستها که با حضور آقای نجفی شهرستانی به نمایندگی آیت الله بروجردی در منزل آیتالله خوانساری برگزار شد، شرکتکنندگان نامه ای «به حضور اعلیحضرت همایونی» نوشته و خواهان «تسریع در انجام تقاضای ثلاثه آقایان» شدند. دراین گردهمائی قرار شد که تقاضای سه گانه که در طرح تقدیمی سید احمد صفایی به مجلس نیز آمده بود، توسط شیخ محمدعلی لواسانی، آقای نجفی شهرستانی، و حاج باقرآقا قمی حضوراً به شاه تقدیم شود. در نامه سرگشاده ای در خرداد۱۳۳۴ به سردار فاخر حکمت رئیس مجلس شورای ملی، ندای حق، که نقش مهمی در سازماندهی هیأتهای اسلامی داشت، اخطار داد که فکر و نقشه بهائیان «برهم زدن مشروطیت و سلطنت و از هم پاشیدن اساس دیانت مقدس اسلام است.» در ادامه این نوشته که علما را حامیان سلطنت معرفی کرد، ندای حق نوشت: «ملت ایران خواهان است که حالیه که صلاح ملت یک مرتبه یکسره شود و تکلیف بهائیان مشخص و معلوم گردد، همانطور که تکلیف توده ای ها معین شد. حال دیگر استخوانی لای زخم گذاشته نشود که زحمت آن بعد معلوم شود.»۱۰۱

در تعیین «تکلیف توده ای ها» که الگویی برای برخورد با بهائیان شده بود دولت بسیاری از سران حزب توده را به اعدام و زندان ابد محکوم کرده بود. برای جلب توجه نیروهای مذهبی فرمانداری نظامی در آبان ۱۳۳۴ جشن میلاد حضرت رسول اکرم را در حظیره القدس برگزار کرد. ندای حق از این اقدام سرتیپ بختیار قدردانی کرد و تقاضا داشت «که مجلس جشنی از این عظیم تر و مفصل تر برای روز مولود حضرت قائم آل محمد صاحب الامر و الزمان امام غائب در ۱۵ شهر شعبان المعظم برپا و منعقد سازند.» ندای حق امیدوار بود که فرماندار نظامی تهران «با تظاهرات بی نظیر مسلمانان در آن جشن خنجر بر قلب عده معدود ناکسان و گمراهان زنند.»۱۰۲نقش فرمانداری نظامی تهران در سرکوبی و انحلال حزب توده اگرچه نیروهای بهائی ستیز را امیدوار کرده بود، برای ایرانیان بهائی نگران کننده بود.

دوری گرفتن ناگهانی دولت و دربار از خواست علماء برای «یکسره کردن کار بهائی ها» پیوند تاریخی دولت و روحانیت را گسست. از دوران محمد شاه و ناصرالدین شاه قاجار نهادهای سرکوب دولت در مبارزه با بابیان و بهائیان و پاسداری از اسلام و تشیع شکل گرفته بود. با ساماندهی مبارزه علیه بابیان و بهائیان دولت از حمایت و پشتیبانی فعال علماء برخوردار شد. مجتهدان شیعه نیز که پس از پیروزی اصولیان بر اخباریان به مراجع قدرت دینی خودمختاری تبدیل شده بودند، در روند مبارزه با بابیان و بهائیان هماهنگ و منسجم شدند. در دهه ۱۳۲۰ و آغاز دهه ۱۳۳۰ مبارزه با حزب توده که دشمن اسلام قلمداد شده بود، دولت و روحانیت که در دوره رضاشاه در مقابل یکدیگر قرار گرفته بودند بار دیگر همرزم و هماهنگ شدند. با اشغال حظیره القدس در اردیبهشت ۱۳۳۴ این هماهنگی به اوج خود رسید. اما تغییر روش دولت در اوج بحران حظیرهالقدس، علمای شیعه، خصوصاً آیت الله بروجردی، را که نگران افزایش تعداد بهائیان در «مملکت شیعه» بودند رنجیده خاطر کرد. بدین سان روحانیت که تا ۱۳۳۴ مدافع سلطنت بود به تدریج به مخالفت با آن برخاست. واقعه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ ادامه روندی بود که با اشغال حظیره القدس آغاز شده بود. اشغال حظیره القدس هم اوج و هم آغازه گسست همکاری های دربار و روحانیت بود.۱۰۳

بخش ششم و پایانی هفته آینده

 

پانوشت ها:

 ۸۷. «اعلامیه شماره ۹۳ فرمانداری نظامی تهران مورخ ۲۶ اردیبهشت ۱۳۳۴،» به نقل از محمدتقی فلسفی، همان، صص ۱۹۴-۱۹۳؛ نقل از ص ۱۹۳.

 ۸۸. اطلاعات، ۸۶۷۱ (۱۷ اردیبهشت ۱۳۳۴)، به نقل از همان، ص ۱۹۴.

 ۸۹. اطلاعات، ۸۶۷۲ (۱۷ اردیبهشت ۱۳۳۴)، به نقل از همان، ص ۱۹۴.

 ۹۰. اطلاعات، ۸۶۷۳ (۱۹ اردیبهشت ۱۳۳۴)، به نقل از همان، ص ۱۹۴.

 ۹۱. اطلاعات، ۸۶۷۳ (۱۹ اردیبهشت ۱۳۳۴).

 ۹۲. اطلاعات، ۸۶۷۲ (۱۸ اردیبهشت ۱۳۳۴)؛ کیهان، ۳۵۷۴ (۱۹ اردیبهشت ۱۳۳۴)، به نقل از محمدتقی فلسفی، همان، صص ۱۹۵-۱۹۴.

۹۳. کیهان، ۳۵۷۵ (۲۰ اردیبهشت ۱۳۳۴)، به نقل از همان، ص ۱۹۵.

 ۹۴. طرح تقدیمی بدین شرح بود: ماده۱. جمعیت فاسد بابی ها و وابستگان به آنها از ازلی و بهائی، مخالف امنیت کشور بوده و غیر قانونی اعلام می شود. ماده۲. از این پس عضویت در این جمعیت و تظاهر و بستگی به آن به هر نحوی که باشد بزه بوده، مرتکب به حبس مجرد از دو سال و محرومیت از حقوق مدنی محکوم می شود. ماده ۳. اموال غیر منقولی که مراکز اجتماع و سازمان های وابسته به این جمعیت می باشد یا عوائد آن صرف امور مربوطه این جمعیت می شود به وزارت فرهنگ منتقل می گردد که برای تأسیس سازمان های تربیتی و اشاعه معارف دینی و اصول خداپرستی اختصاص یابد. ماده۴. افرادی که از این جمعیت در دوائر دولتی و وابسته به آنها مشغول خدمت می باشند از اینتاریخ ازخدمات دولتی اخراج و به هیچوجه مشمول قانون استخدام نخواهند بود. «متن طرحی که برای تحریم بهائیت قرار است تقدیم جلسه علنی گردد،» روشنفکر، ۹۳ (۲۱ اردیبهشت ۱۳۳۴)، ص ۳.

 ۹۵. «مسئله بهائی ها،» روشنفکر، ۹۵ (۴ خرداد ۱۳۳۴)، ص ۳.

 ۹۶. «از کی و چگونه و با چه مقدماتی وارد مبارزه با بهائیان شدند؟،» اتحاد ملی، ۱۱:۳۶۶ (۲۶ اردیبهشت ۱۳۳۴)، صص ۱ و ۴.

 ۹۷. «کامل ترین جریان و فعالیت هائی که منجر به اشغال حظیره القدس گردید،» اتحاد ملی ۱۱: ۳۶۵ (۱۹ اردیبهشت ۱۳۳۴)، ص ۴.

 ۹۸. ن. ک. به: “

The Baha’i Appeal to the United nations,” in the Baha’i world, 1954-1963(Haifa: the Universal House of Justice,1970), 789-791.

۹۹. «کامل ترین جریان. . .،» اتحاد ملی، ص ۴.

 ۱۰۰. «اجماع آقایان علما و وعاظ،» ندای حق، ۵: ۳۷ (۲۴ خرداد ۱۳۳۴)، صص ۱ و ۴.

۱۰۱. «نامه سر باز به جناب آقای حکمت رئیس مجلس شورای ملی،» ندای حق، ۲۴۵ (۲۴ خرداد ۱۳۳۴)، صص ۲-۱، نقل از ص ۲.

 ۱۰۲. «جشن میلاد حضرت رسول اکرم ص در فرمانداری نظامی تهران،» ندای حق، ۶:۷ (۱۷ آبان ۱۳۳۴)، صص ۱ و ۴.

۱۰۳. در این باره ن. ک. به: تحلیل محمدتقی فلسفی از «روحانیت و انتخاب الشرین» در محمدتقی فلسفی، همان، صص ۱۱۷-۱۱۲.

 

* محمد توکلی طرقی پرفسور تاریخ و تمدن های خاور نزدیک و خاورمیانه در دانشگاه تورنتو است.