پس از آنکه کشورهای غربی در یک عکس العمل شدید نسبت به کشته شدن ۱۰۸ نفر در یک روز، دیپلمات های سوری را از کشورهای خود اخراج کردند، اتحادیه اروپا روز چهارم ژوئن، در روسیه تشکیل جلسه داد تا بحران سوریه را بررسی کند.

به دنبال آن کشتار بزرگ،کوفی عنان نماینده ویژه سازمان ملل و اتحادیه عرب به خبرنگاران گفت من به اسد گفتم همین حالا / و تاکید کردم، نه فردا / باید کاری بکنی که صلح برقرار شود.

کسانی که در آن حول وحوش بوده اند شنیده اند که مستر اسد عصبانی جواب داده مرد حسابی، خمره رنگرزی که نیست. صلح واقعی وقتی برقرار می شود که کسی در سوریه زنده نمانده باشد و این کار زمان لازم دارد!

عکس تزئینی است

آقای پرزیدنت برای کوفی عنان که تجربه چنین کارهائی را ندارد، توضیح داده که خالی کردن سوریه از مخالفان، برنامه ریزی و زمان بندی می خواهد. توپ می خواهد، تفنگ می خواهد، فشنگ می خواهد، باروت و ساچمه و صد جورکوفت و زهرمار دیگر لازم دارد. یک میهمانی ساده می خواهی برگزار کنی، یکروز بایستی بخری، یک روز بایستی بپزی و یک روز بایستی جمع و جور کنی. از بین بردن اینهمه آدم که ساده تر از برگزاری یک میهمانی نیست. 

شاهدان می گویند اسد آقا به عنان گفت سر یک مرغ را که می خواهی ببری، کلی دست و پا می زند و قد قد می کند. این چه انتظاری است که از من دارید؟ مردم سوریه برگ چغندر که نیستند. مبارزه می کنند، می جنگند، اگر ناچار شدند فرار می کنند و اگر چاره دیگری نداشتند داد و بیداد می کنند، تظاهرات راه می اندازند و آبروی آدم را می برند.

شما چطور انتظار دارید که من اینهمه آدم را یکروزه نابود کنم تا صلح برقرار شود؟! مثل اینکه سرتان توی حساب و دستتان توی خرج  نیست. انگار عدد و رقم حالی تان نمی شود؟ صد تا صدتا، چشم. می بینید که اقدام کرده ام. قذافی دویست تا، دویست ها هم می کشت، منهم سعی خودم را خواهم کرد. ولی میلیون میلیون کار هرکسی نیست.

حتی هیتلر با آن سبیلش، با آن آلمانی حرف زدن و آن زبان چرب و نرمش، یازده سال طول داد تا توانست میلیون ها نفر را بکشد. از من که نه سبیل دارم و نه یک کلمه آلمانی بلدم چه انتظاری دارید؟ آخرچیزی بگوئید  که بگنجد. 

اسد سپس دستی به موهایش کشید و گفت کشورهای غربی خیال می کنند با اخراج دیپلمات های سوری مرا تحت فشار قرار می دهند و تصور می کنند اگر ما درکشوری دیپلمات نداشته باشیم، بدبخت می شویم. من برای اینکه بدانم در دنیا چه خبر است احتیاجی به سفیر و دیپلمات ندارم. توی اینترنت همه چیز نوشته شده و من از همه جای دنیا با خبرم.

من توی سوریه زندگی می کنم، اما می دانم که وزیر نیرو در ایران گفته است افزایش قیمت آب و برق قطعی است.

اینور دنیا هستم اما خبر دارم که انگلیس می خواهد موسس ویکی لیکس را به سوئد پس بدهد.

من اینور دنیا هستم، روسیه و چین آنطرف اما می دانم که طفلکی ها شب و روز این در و آن در می زنندکه مرا سرپا نگه دارند.

هزاران کیلومتر از آمریکا دورم اما اطلاع دارم رامنی به زودی به عنوان نامزد رسمی جمهوری خواهان آمریکا معرفی می شود. حتی خبر دارم که فعالیت خانه سینما در ایران که پس از آنهمه جنجال به تازگی افتتاح شده بود، دوباره متوقف شده است. بنابراین اخراج دیپلمات های سوری مشکلی برای من ایجاد نمی کند!

اسد در مورد اخراج دیپلمات هایش از کشورهای اروپائی گفت برای جبران دلخوری دیپلمات هایم و بی احترامی که به آنها شده، تمام شان را برای تعطیلات می فرستم برزیل که مثل آن دیپلمات ایرانی به  استخرهای مختلط بروند و از محضر دختربچه ها لذت ببرند!

پرزیدنت اسد سپس آب پاکی را روی دست کوفی عنان ریخت وگفت قرن، قرن بیست ویکم است و سوریه هم هیروشیما نیست. کار دنیا نظم و ترتیب و حساب وکتاب دارد و من هم چشم بندی و شعبده بازی بلد نیستم. بگذارید خیالتان را راحت کنم و بگویم که در یکروز نمی شود تمام مردم سوریه  را از بین برد و صلح برقرار کرد. اگر عجله نکنید و مهلت بدهید، کم کم و به نوبت، ترتیب همه را می دهم. اما اگر عجله دارید خودتان اقدام کنید!

 

دانشگاه آزاد!

 

من آخرش از دست شما و پوزخندهایتان دق می کنم!

نوشته بودم به قول آقای احمدی نژاد ایران آزادترین کشور جهان است، مسخره ام کردید. نوشتم به قول همان بزرگوار، ایران پیشترفته ترین کشور دنیاست، پوزخند زدید. اگر هم بگویم سند و مدرکش موجوده که دیگه واویلا . می شوم خود آقای احمدی نژاد!

با وجود این، از رو نمی روم و تازه ترین پیشرفت کشورمان را به صورت مستند برایتان می نویسم:

رئیس دانشگاه آزاد بروجرد درگفتگو با ایسنا خبر داد که از این پس دانشجویان دختر خوابگاه بروجرد به صورت الکترونیکی کنترل می شوند.

آنها هنگام ورود و خروج به دانشگاه باید از کارت الکترونیکی استفاده کنند و در همان لحظه ورود یا خروج آنان به پدرخانواده پیامک می شود.

ترا به خدا منصفانه قضاوت کنید. کدام کشور دنیا چنین سیستم الکترونیکی پیشرفته ای دارد؟ و درکجای دنیا در هر ثانیه پدر دختر خبردار می شود که دخترش کجاست؟

جالب ترین نکته در این میان این است که اسم این دانشگاه، دانشگاه آزاد است!

خدا رحمت کند جورج اورول نویسنده کتاب ۱۹۸۴ را. در آن داستان اورول مجسم می کند دنیائی را که یک تلویزیون دوطرفه در هر یک از اتاق های مردم نصب است و ساکنان خانه حتی اگر یک قاشق چایخوری بی اجازه بردارند، کسی که آنطرف تلویزیون نشسته و همه را کنترل می کند با اسم او را صدا می کند و به عنوان مثال می گوید: رقیه، اون قاشق را بگذار زمین!

 

جلسه رسمی است!

 

بسیاری از مردم ایران، دچار این تصور باطل هستند که مجلس قانونگذاری، یک مکان جدی و رسمی است که نمایندگان باید بنشینند و عقل هایشان را سرهم کنند و به امورمملکت رسیدگی کنند در حالی که بسیاری از امعه  شناسان معتقدند کار وقتی پیشرفت می کند که توام با تفریح و خنده باشد.

عکس یادگاری در مذاکرات مجلس شورای اسلامی

خود من این نکته را وقتی فهمیدم که کودکی بیش نبودم. یادم هست با والدینم رفته بودیم لوناپارک، هربار که می خواستم سوار چرخ و فلک یا اسباب بازی های دیگر بشوم، پدر و مادرم خیلی جدی دست توی جیب شان می کردند و به کارگری که بلیت می فروخت پول می دادند، بعد کارگره با خنده و شوخی به من می گفت بدو سوارشو آقا پسر. آنجا بود که فهمیدم، کار اگر با تفریح توام باشد و پولی هم از تویش در بیاید، بیشتر به آدم خوش می گذرد!

یکی از نمایندگان جدید مجلس ایران هم همانطوری که در عکس می بینید، ثابت کرد که دنیا ارزش اینقدر جدی بودن را ندارد. چه اشکالی دارد که آدم موقع رای دادن به یک لایحه جدی، سر به سر همکارش هم بگذارد و کمی تفریح کند؟

لایحه اگر لایحه باشد و خدا بخواهد، به هر شکلی که باشد تصویب می شود، نماینده چرا باید خون خودش را برای این مسائل پیش پا افتاده کثیف کند؟!

 

 

* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.