از میان خبرها

عدم استقبال از رئیس جمهور ایران در برزیل آنقدر برخورنده بود که عوض حیدرپور، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس به خبرنگار مهر گفت آقای احمدی نژاد باید بلافاصله به تهران باز می گشت. 

پرزیدنت احمدی نژاد، رئیس جمهور سابقاً محبوب آقای خامنه ای وارد ریودوژانیرو، پایتخت برزیل شد و مورد استقبال گرم آقای محمد جواد محمدی زاده رئیس سازمان محیط زیست ایران! قرار گرفت.

ایشان در پاسخ خبرنگاران که پرسیدند چرا دیلما روسف رئیس جمهور برزیل یا حداقل یک مقام بلند پایه برزیلی به استقبال جنابعالی نیامدند؟ با همان خنده همیشگی فرمودند وقتی من می گویم ما در همه موارد به خودکفائی رسیده ایم، خیلی ها پوزخند می زنند.

چه شیرین است استقبال به زبان فارسی در یک کشور خارجی

همچنانکه وقتی خواننده ای  برای اجرای کنسرت  به کشوری دیگر می رود، اعضای ارکسترش را همراه می برد، ما نیز به هرکجا که می رویم استقبال کنندگان حرفه ای خودمان را همراه می بریم تا نیازی به استقبال کننده بی سواد و بی تجربه خارجی نداشته باشیم.

استقبال کننده خارجی به نظر بنده مفت نمی ارزد. چون  نه می فهمد کی باید دست بزند، نه می داند کی باید صلوات بفرستد، و نه سرش می شود کی باید مرگ بر آمریکا بگوید.

دکتر احمدی نژاد پس از این ورود باشکوه به کشور برزیل، در اجلاس توسعه و محیط زیست در ریودوژانیرو شرکت کرد و برای اصلاح وضع جهان هفت راهکار پیشنهاد کرد هر یکی از یکی قشنگتر.

در حال حاضر دانشمندان حیران و سرگردان خارجی مشغول مطالعه این راه کارها هستند و بیم آن دارند که اگر این راهکارها را برملا کنند دهان مردم دنیا برای تمام عمرشان از تعجب باز بماند.

آگاهان با توجه به تجربیات گذشته حدس می زنند ایشان برای حل مشکل بیکاری فرموده باشند: دولتهای جهان باید به جای پرداخت حقوق دوران بیکاری با بیکاران برخورد جدی بکنند تا آنها  از زیرسنگ هم که شده برای خودشان کار بتراشند.

در تهران که یک کلان شهر است، الان هزاران زن و مرد وکودک خودشان برای خودشان کار تولید کرده اند و سر چهارراه ها فال حافظ می فروشند و از این راه زندگی شان را به خوبی و خوشی می گذرانند. چه اشکالی دارد که بیکاران خارجی نیز که اینهمه پز تکنولوژی شان را می دهند، پشت چراغ قرمزها با موبایل هایشان فال شکسپیر یا ویکتور هوگو بگیرند یا با یک تکه سیم و یک باطری قلمی به مردم نشان بدهند که ادیسون چگونه برق را تولید کرد و بابت اجرای این نمایش از آنها پول بگیرند؟

دولت ایران با کشیدن خطی به نام خط فقر در تمام کشور، باعث شده است کسانی که از پول بدشان می آید و نمی خواهند ثروتمند باشند، بروند زیر خط فقر زندگی کنند.

زیر خط فقر جائی است خوش آب و هوا و دارای همه گونه امکانات رفاهی و تفریحی به طوری که الان میلیون ها کارگر و کارمند و معلم ایرانی که زیر این خط زندگی می کنند، حاضر نیستند یک قدم آنطرفتر بیایند و ببینند آن بالا بالاها چه خبر است و آقازاده ها چطوری دلشان می آید اتوموبیل ۷۰۰ میلیون تومانی شان را در ترافیک شلوغ تهران به حرکت در بیاورند؟

وقتی کسی دست نزند و نخرد، بعداً هم از گرانی اش نمی نالد!

آقای احمدی نژاد احتمالا با یک قلم مو و یک قوطی رنگ، طرز کشیدن این خط را به شرکت کنندگان در اجلاس توسعه و محیط زیست آموزش داده و راه زندگی زیر خط فقر را به آنان آموزش داده است.

توسعه آزادی در کشورها احتمالا یکی دیگر از آن هفت راهکار بوده است؟ همچنانکه ما آموزش آنرا ازکودکی آغازکرده ایم، خارجی ها نیز می توانند این کار را از بدو تولد به کودکانشان آموزش بدهند.

به عنوان مثال سن فحشاء در ایران به ۱۲ سالگی رسیده و با یک کلیک در گوگل می توان خبرهایش را بسیاری از رسانه ها و سایت های خبری داخلی و خارجی خواند. در حقیقت ما سن فحشاء را آزاد اعلام کرده ایم که به دنیا ثابت کنیم آزادی نباید حد و مرزی داشته باشد!

آلودگی هوا و مشکل تنفس در شهرهای بزرگ را جوری از بین برده ایم که الان اگرکسی یک ذره هوای آلوده به عنوان دوا لازم داشته باشد، باید برود از پاکستان وارد کند. پاکستان برعکس اسمش، هوای بسیار کثیفی دارد که در دنیا معروف است.

برای تلطیف هوا در شهرهای بزرگ، صبح به صبح صدا و سیما اعلام می کند که امروز از کودکان وکهنسالان خواهش می کنیم از منزل بیرون نیایند و مشکل آلودگی هوا به همین سادگی برطرف می شود!

مشکل اعتیاد و همجنس گرائی را به این شکل حل کردیم که در سازمان ملل رسماً اعلام کردیم ما نه همجنس گرا داریم و نه معتاد و حالا دنیا می داند که این دو قلم جنس در ایران یافت نمی شود.

مشکل گرانی که در بسیاری ازکشورها کمرشکن است را ما با یک راه حل بسیار ساده از بین برده ایم و می تواند سرمشقی برای کشورهای دیگر باشد.

ما از کاسب ها خواسته ایم روی اجناس شان بنویسند “دست نزنید قیمتش بالاست” و حالا مردم دیگر دست به هیچ جنسی نمی زنند که بعداً ازگرانی اش بنالند!

البته کشورهای خارجی هنوز مشکلاتی دارند که ما می توانیم مثل بقیه مشکلات، برای برطرف کردن آنها راه حل پیدا می کنیم.

به عنوان مثال شنیده می شود که اوباما نگران این است که مبادا مردم برای بار دوم به او رای ندهند. اگر(او، باما) راه بیاید، به او یاد می دهیم بگوید ۶۳ درصد مردم آمریکا و بقیه نقاط دنیا به من رای داده اند و چون عدد ۶۳ را که دانشمندان ما اختراع کرده اند عددی است که هیچکس به آن شک نمی کند، می تواند برای سالهای سال مقام ریاست جمهوری او را تثبیت کند.

آقای احمدی نژاد سپس از حاضران پرسید مشکل دیگه ای نیست که حلش کنم؟ و همه با صدای بلند جواب دادند خیر قربان همه اش حل شد  و جلسه به خوبی و خوشی پایان یافت!

 

حتمن اشتباهی شده؟

گزارش هفتگی بانک مرکزی ایران نشان می دهد که در آخرین هفته بهار در تهران، همه مواد خوراکی به جز تخم مرغ گران شده است.

خبرنگار ما که تلفنی با یکی از مسئولان گفتگو می کرد پرسید شما خبر دارید چه عاملی باعث شده تا تخم مرغ مثل سایر خوراکی ها گران نشود؟

او که بسیار پریشان و مضطرب به نظر می رسید جواب داد والا راستش ما خودمان هم هاج و واج مانده ایم و نمی دانیم چه خاکی به سرمان بریزیم. کشور ما کشور منظمی است که در آن همه چیز طبق یک روال منظم جریان دارد و بر اساس سابقه هنگامی که جنسی گران می شود، همه اجناس دیگر نیز به طور اتوماتیک گران می شود. این ناهماهنگی چگونه روی داده و چه عاملی باعث شده که تخم مرغ گران نشود، همه حیران مانده ایم.

وی که با عجله به طرف یکی از اتاقها می رفت گفت همه مسئولان یقین دارند که اشتباهی روی داده و به همین علت جناب وزیرکمیته ای را مامور رسیدگی به این مسئله کرده اند تا علل آنرا کشف و برطرف کنند تا هم مردم از نگرانی بیرون بیایند و هم این شائبه که گرانی در ایران بی حساب وکتاب و بی برنامه است از بین برود!

 

مینی خبر

به گزارش “عصر خبر”به نقل از رویترز، شرکت سینویک چین از ایران خواسته است که هزینه صادرات نفتش به چین را به عهده بگیرد.

چینی ها به مقامات ایرانی گفته اند خیال نکنید چون نفت تان را به ما ارزان می فروشید هرکار که دلتان می خواهد می توانید بکنید. اینکه نمی شود هم نفت را ارزان بخریم، هم خودمان هزینه بردنش را بدهیم. می خواهید ارزان بفروشید؟ لطفن بیاورید در منزل!

 

آب کیلوئی چنده؟

اینجا را که ملاحظه می کنید یک وقتی دریاچه بوده. اسمش را می خواهید بدانید؟ اسمش مهم نیست یک وقتی بهش می گفتند دریاچه ارومیه. خدا بیامرز دریاچه خوبی بود و در طول عمرش هیچکس را غرق نکرد.

 

خیلی ها می گویند اگر آن سه هزار میلیارد تومانی را که خوردند و یک آب هم روش، آب خریده بودیم و ریخته بودیم اینجا، این دریاچه هنوز زنده بود و نفس می کشید. من که عقلم نمی رسد، شما می دانید با سه هزار میلیارد تومان چند کیلو آب میشه خرید؟

 

 

جائی که همه چیز حساب وکتاب دارد

آدم این سایت های خبری خارج از کشور را که نگاه می کند، خیال می کند مملکت بخور بخور و بچاپ بچاپ است.

مناقصه برای لیف حمام

یکی شان خبر از یک اختلاس سه هزار میلیارد تومنی می دهد که به دستور رهبر قرار می شود خبرش را کش ندهند. دیگری می زند روی دست اولی و خبر از افشای یک حساب غیرقانونی ۵ هزار میلیارد تومانی در استانداری تهران می دهد.

یکی میگه زمین های فلان جا را بالا کشیدند یک آب هم روش و یکی دیگه میگه فلان مناقصه را به فلان آدم یا فلان سازمان واگذارکردند و هیشکی هم نیست بگه چرا. آنوقت وقتی به عکس فوق برخورد می کنی می بینی همه اون حرف ها شایعه بوده چون حتی برای خرید لیف حمام هم در ایران مناقصه برگزار میشه.

جان مادرتون بگین کجای دنیا برای خرید لیف حمام مسابقه برگزار میشه؟ (ببخشید. از بسکه این روزها مسابقه فوتبال  تماشا کردم، مناقصه را نوشتم مسابقه!)

* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.