مدرسه فمینیستی ـ آزاده دواچی:پسر لاله سحرخیز صندلی را از زیر پای شهلا کشید و شهلا جان داد” این خبر اول روزنامه های صبح ایران بود. پرونده ی جنجالی و پر از ابهامی که پس از ۸ سال و با وجود شبهات فراوان بسته شد،گرچه هنوز سئوالات زیادی بدون پاسخ مانده بودند. این حکم در حالی اجرا شد که نهادهای بین المللی از ایران خواستند تا اجرای حکم قصاص را به دلیل وجود شبهات فراوان به تعویق بیندازد. و این اتفاق نیفتاد و شهلا جاهد در سن ۴۱ سالگی سحرگاه امروز نهم آذرماه با کشیدن صندلی توسط پسر مقتول به دار آویخته شد.

مثل همیشه و اغلب اعدام هایی که اجرا می شود عکس العمل های زیادی اتفاق می افتد و حاشیه های بعد از اعدام هم هنوز تا چند روز ادامه دارد اما طبق روال معمول بعد از اینکه خبر اعدام به یکی از خبرسازترین های رسانه ای تبدیل می شود، دوباره ما در همان خانه ی اول می مانیم. ما یعنی در واقع اکثر مردم ما بیشتر از آنکه به فکر یافتن ریشه های یک اتفاق باشیم و در جهت رفع آنها برآییم تنها به صورت مسئله نگاه می کنیم. متاسفانه این مسئله در سیستم قضایی ما هم دو برابر شده است. شهلا جاهد زنی ۴۱ ساله که به عقد موقت ناصر محمدخانی درآمده بود و به جرم قتل ۸ سال پیش بازداشت شده بود. شواهد موجودی که در این پرونده بود ۸ سال پرونده ی شهلا جاهد را نگاه داشته بودند. ۸ سال بلاتکلیفی و سرگردانی در راهروهای زندان ها و دادسراها جرم زنی بود که عاشق مردی شده بود مردی که با بی تفاوتی تمام کمتر تلاشی برای نجاتش نکرد و این پاداش دوست داشتن او بود. ۸ سالی که قطعا بر او سخت گذشته است و بعد از ۸ سال بلاتکلیفی و در نهایت او به دار آویخته می شود .

از زاویه عمیقتر که به مسئله نگاه می کنیم دو زن قربانی یک فرهنگ و قانون جامعه شده اند یکی به قتل رسیده و دیگر به خاطر کسی که دوستش دارد به قتل اعتراف می کند خانواده ی مقتول هیچ وقت از ناصر محمدخانی نمی پرسند که چرا او دوباره ازدواج کرده است، برعکس آنها هم مطابق با دید سنتی جامعه به جای گناهکار فرض کردن ناصر محمدخانی، تنها شهلا را مقصر می دانند. آنها بیشتر از آنکه پدر خود را مقصر بدانند که زندگی دو نفر را تباه کرده است با اعدام شهلا آرام می گیرند. اما باید گفت که آیا با اعدام شهلا و شهلاها این مشکل حل خواهد شد؟ آیا آقای محمدخانی به جای اینکه با اعدام شهلا آرام بگیرند نباید خود را برای روی دادن این قتل بیشتر از شهلا سرزنش کند؟ آیا قتل های ناموسی، خودکشی و هزاران مسئله و جنگ و خشونت های خانوادگی که نتیجه وجود قوانین نابرابر است از میان خواهد رفت؟

امثال شهلا و شهلاها و حتی فرزندانی که می توانند چهارپایه را برای اعدام بکشند قربانی سیستمی شده اند، سیستمی تماما مردسالار که هنوز هم قربانی اش را می گیرد. قربانیان قوانین نابرابر و سنتی که نه تنها به دنبال علت قتل نمی گردد بلکه فرد قربانی را هم اعدام می کند. باید پرسید آیا واقعا امثال شهلا و شهلاها گناهکارند یا خود آنها قربانی سیستمی شده اند که به قوانین نابرابر مشروعیت می بخشد؟ آیا به جای محاکمه ی یک قربانی نباید کسی را محاکمه کرد که جان و زندگی دو نفر را تباه کرده است؟ آیا نباید از زاویه های دیگری به این قتل نگریست، آن را بررسی کرد و در نهایت رای داد؟ آیا تباه شدن زندگی یک زن پس از هشت سال و قتل دیگری، مجرمی ندارد و از مشروعیت قوانین نا برابر نمی کاهد؟ چند بار دیگر باید در خبرها بخوانیم به خاطر مسائل این چنینی عده ای قربانی و عده ای قاتل شده اند. این نوع اعدام ها مانند پرونده ی شهلا جاهد دوباره تکرار خواهند شد و این قتلها هم با این اعدامها نه تمام می شوند و نه درس عبرت دیگری می گردند. اعدام نه تنها راه حل یک معضل اجتماعی نیست، بلکه به گسترش هرچه بیشتر خشونت مشروعیت می بخشد. قتل، خودکشی و خودسوزی و تمامی اتفاقات زمانی تمام می شوند که ما از زاویه عمیقتری راه حلی برای مشکلات جامعه مان و به ویژه مسائل زنان پیدا کنیم آن را بگشاییم. آیا خانواده ی مقتول و حتی خود آقای ناصر محمدخانی از خود پرسیده اند که گناهکار واقعی کدام است؟ مسلما آنها هم به دلیل تعصبات سنتی و مذهبی که داشته اند کمتر این سئوال را از خود پرسیده اند تا بتوانند انتقامشان را با کشتن شهلا  بگیرند، و چارپایه را از زیرپای زنی بکشند که قربانی عشق پدرشان شد. قبل از اینکه این پرونده هم مثل دیگر پرونده ها بعد از مدتی سرو صدا و آه و افسوس بسته شود باید گفت تا زمانی که خشونت و نفرت نهادینه شده اند و تا زمانی که این قوانین نابرابر همچنان قربانی می گیرد، نه تنها نمی توانیم فرد را از اعدام نجات دهیم، بلکه میزان اینگونه قتل ها نیز کاهش نمی یابد. بهتر است پیش از کشیدن صندلی از زیر پای یک متهم به دلیل کشیدن آن فکر کنیم و چاره ای برای آن بیندیشم قبل از آنکه خیلی دیر شود.

 

پشت در اوین جمع شده بودیم

گزارشی کوتاه از اعدام شهلا جاهد

 

مدرسه فمینیستی ـ شهلا فروزانفر: خانواده شهلا جاهد از ساعت دوازده شب در برابر اوین بودند… مادر پیر و خواهرها و برادر او و حتا همسایه ها و فامیل های دور و نزدیک شهلا جاهد دیشب آمده بودند.

ساعت ۴ صبح، به جمع منتظران پشت در زندان اوین، خبرنگاران و فعالان زنان نیز افزوده شدند. خبرنگاران وقتی از راه رسیدند اعلام کردند، خبر اعدام شهلا جاهد در سایت های دولتی آمده است، این در حالی بود که آن موقع هنوز وکیل او آقای عبدالصمد خرمشاهی و اولیای دم هنوز برای اجرای حکم به داخل زندان نرفته بودند.

ساعت ۵ صبح پلیس با اسکورت خانواده لاله سحرخیزان را به داخل زندان هدایت کرد. این رفتار استثنایی بود، زیرا در موارد دیگر شاهد بودیم که اولیای دم خودشان از درب کوچک از میان مردم عبور می کردند.

اجازه ورود ماشین محمد خانی به داخل اوین واقعا بی سابقه بود…

تمام تلفن های وکلا و قوه قضاییه قطع شد…

عبدالصمد خرمشاهی هنگامی که از اجرای حکم بازگشت گفت: شهلا جاهد آرام بالای چوبه دار رفت…

او گفت مادر لاله سحرخیزان قصاص تقاضا کرد و محمدخانی نیز این خواسته را تایید کرد. هر چه وکلا تقاضای بخشش کردند محمدخانی و مادر لاله نپذیرفتند…

از هنرمندان سینما خانم مریلا زارعی و کارگردان فیلم شهلا جاهد، مهناز افضلی در جمعی که پشت در زندان اوین جمع شده بودند، حضور داشتند… همه گریه می کردند و این اعدام را باور نداشتند.

مادر شهلا جاهد پشت در اوین خبر اعدام دخترش را شنید

برخی از خبرها پس از اعدام شهلا:  ناصر محمدخانی از ایران رفت

 ناصر محمدخانی پس از اجرای حکم اعدام شهلا جاهد از ایران رفت.

به گزارش خبرآنلاین ناصر محمدخانی بامداد چهارشنبه در مراسم اعدام شهلا جاهد که محکوم به قتل لاله سحرخیزان بود، شرکت کرده و بعد از اجرای مراسم با پرواز از فرودگاه امام تهران را به مقصد قطر ترک نمود.

بامداد امروز در حضور خانواده مقتول شهلا جاهد اعدام شد. فرزند لاله علی رغم گریه های مدام و جیغ و فریادهای وی صندلی اعدام را از زیر پای شهلا کشید.

شهلا جاهد هنگام اعدام التماس کرد

صبح چهارشنبه به وقت محلی شهلا جاهد در محوطه زندان اوین علیرغم تلاش فراوان هیئت صلح و سازش اعدام شد. گفتنی است هنگام اعدام شهلا گریه کرده و بعد از اینکه خانواده مقتول راضی نشد قبل از اعدام به دعا و نیایش پرداخت.

وکیل شهلا جاهد: محمدخانی آنجا بود هیچ نگفت

عبدالصمد خرمشاهی وکیل شهلا جاهد که در صحنه اعدام وی حاضر بود درگفت وگو با کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت: «اصلا باورم نمی شود. حالم خوب نیست. شهلا فقط گریه می کرد هیچ حرفی نزد. رفتم جلو و بهش گفتم حرف بزن، اما فقط گریه می کرد. خانواده مقتول تا آخرین لحظه رضایت ندادند. هر کسی که آنجا بود خواست تا آنها گذشت کنند، اما متاسفانه نپذیرفتند. ناصر محمدخانی هم بود و هیچ نگفت.”

 

ناصر محمدخانی همسر لاله سحرخیزان و همسر صیغه ای شهلا جاهد (سوم از راست) در کنار دو فرزندش علی و عرفان که در دادگاه هفت سال پیش بسیار کوچک بودند