کامیونیتی ایرانی نه تنها چند صدا نیست که ده ها صدای مبهم و خلاف نت به گوش می رسد. مشخصه ای که شاید دیگر مهاجران هم داشته باشند ولی کامیونیتی مذهبی یهودیان و اسماعیلیه و کامیونیتی چینی و هندی و سریلانکایی در حوزه های سیاسی و اجتماعی به نظر یکپارچه تر و چند صدای هارمونی هستند.

 شکی نیست که یهودیان و چینی ها، در کانادا سابقه طولانی تر با شبکه های قوی رسانه ای و نهادهای اجتماعی و فرهنگی مختلف  دارند.

اسماعیلی ها کامیونیتی اجتماعی اقتصادی قوی ای دارند که علاقه ای به فعالیت سیاسی آشکار ندارند، ولی سازماندهی بسیار منظم اجتماعی و اقتصادی دارند.

سریلانکایی های تامیل با حضور نزدیک به ۲۰۰ هزار نفر در انتاریو   هرچند از نظر اقتصادی در مقایسه با کامیونیتی ایرانی، در رده های پایین تر قرار دارند ولی از نظر سیاسی متحدتر عمل می کنند. راهپیمایی های چند ده هزار نفری در دان تاون تورنتو به هنگام بمباران شمال توسط ارتش سریلانکا نشان از وابستگی تنگاتنگ لایه های مختلف تامیل ها با رهبران سیاسی و اجتماعی کامیونیتی شان در انتاریو دارد.

کانادایی ها ممکن است در ماه می پای انتخابات بروند

ادامه دولت محافظه کاران که طولانی ترین  دولت اقلیت تاریخ کانادا شده است، در ضعف لیبرال ها و حل نشدن اختلافات رهبری فدرال، و سوزاندن فرصت نخست وزیری ایگناتیف در یک دولت ائتلافی در ۲۰۰۸، تاثیراتی بر کامیونیتی ما در کانادا داشته است که به نوعی هم جامعه ما  را در سیاست کانادا دو قطبی می کند و هم جامعه ما را به دلیل نداشتن نهادهای استخوان دار ساختاری از نظر اجتماعی و سیاسی، به تشتت بیشتری  وا می دارد و آن را آسیب پذیرتر می کند.

 

نگاهی به رده سنی کسانی که حزب لیبرال را می گردانند ایگناتیف ۶۲ ساله، باب ری (منتقد سیاست خارجی) ۶۳ ساله، رالف گوددل ۶۱ ساله، برایان ویلفرت (ریچموند هیل) ۵۹ ساله، جان مک کالوم (مارکهام) ۵۶ ساله، در مقایسه با حزب جوان محافظه کار به رهبری هارپر ۴۹ ساله، با داشتن  جیسون کنی وزیر ۴۳ ساله مهاجرت، مغز متفکر حزب برای جلب آرای اقلیت های قومی و پیتر مک کی وزیر دفاع ۴۶ ساله ، ماکسیم برنیه  ۴۸ ساله، این فرصت را به نسل جوان مهاجر منجمله ایرانی تبارها  داده است که در رده های تشکیلاتی حزب که کنترل دولت را هم در دست داشته، قرار بگیرند.

حضور جوانانی مانند کسری نجاتی وکیل ۲۶ ساله ای که در۱۲ سالگی به همراه خانواده  اش به کانادا مهاجرت کرده است و حضور در پست مسئول روابط عمومی جیسون کنی، نوعی موفقیت برای کامیونیتی کانادایی ایرانی به حساب می آید.  همینطور حضور کیاوش نجفی مسئول روابط عمومی پل دوار نماینده ان دی پی (اتاوای مرکزی) یک موفقیت سیاسی از همان رده محسوب می شود. و نیز حضور مایکل پارسا جوان ایرانی تبار رئیس حوزه انتخاباتی ریچموند هیل است که برای نزدیکی سیاستمداران محافظه کار با کامیونیتی ایرانی تلاش زیادی کرده است.

نشست دوباره جان وستون نماینده مجلس از ونکوور که سمت رابط کامیونیتی ایرانی را نیز دارد سه شنبه دو هفته پیش در رستورانی در ریچموند هیل نیز جزو برنامه های محافظه کاران است برای ارتباط بیشتر با کامیونیتی ایرانی.

دولت محافظه کاران باعث شده که مهاجران منجمله ایرانی تبارها، نگاهی جدی تر به این تشکیلات داشته باشند بخصوص ما ایرانی ها که عموما با مالیات میانه خوبی نداریم و  کاهش مالیات ها دستور کار این دولت است.

نکته ای که نباید فراموش کرد، تمامی احزاب کانال های خبری خودشان را از کامیونیتی ایرانی دارند. نسبت به سال های اول که تعداد محدودی در مهمانی هایی خصوصی خود را رهبر جامعه ایرانی معرفی می کردند و سیاستمداران هم با نزاکت و هم بی خبر را تحت تأثیر قرار می دادند، گذشته است.

ولی این سئوال مطرح است آیا دیدگاهی که جوانان با استعدادی مانند  کسری و مایکل و کیانوش دارند ـ که دیدگاهی کانادایی ایرانی ست ـ می تواند در برگیرنده دیدگاه های آن بخش هایی که خود را ایرانی کانادایی می دانند هم بشود؟ در سیستم کانادایی، هیچ حزبی حذف نمی شود. دشمنی ها در حد شوهای پرسش و پاسخ روزانه مجلس است. به همه احزاب سهم داده می شود. همه جزو یک سیستم هستند. این با سیستم ایرانی کانادایی تفاوت دارد.

 کامیونیتی ایرانی نظراتش و دیدگاهش از کبک تا انتاریو تا آلبرتا و بریتیش کلمبیا، تعریف نشده است. برخی علت آن را جوانی دوران مهاجرت ما می دانند در حالیکه به برکت اینترنت و انبوه اطلاعات، این سالها بایستی کمتر شده باشد. مهاجران نوین اطلاعاتشان از کانادا در زمینه های اقتصادی و اجتماعی و آموزشی از نسل های اولیه دو دهه پیش در مقام مقایسه ای بیشتر است، اما به نظر می آید که همه ما کم و بیش از حوزه سیاست و اهمیت آن در لیبرال دموکراسی کانادا غافل هستیم.

با توجه به پراکندگی جمعیتی ایرانیان در انتاریو و کبک و بریتیش کلمبیا، رای ایرانی تبارها می تواند در ۶ یا  ۷ حوزه در برنده شدن کاندیدای حزب ها (لیبرال، محافظه کار و ان دی پی ) تاثیر داشته باشد.

آیا کسی می تواند منافع ما را تعریف کند؟ برای پاسخ به این سئوال باید اول سیستم سیاسی کانادا را شناخت. چند نفر  ایرانی تبار ـ منجمله  دست اندرکاران ایرانی تبار حزب های سیاسی که قدمت سابقه سیاسی آنان به حوادث بعد از زلزله بم می رسد ـ سیستم سیاسی کانادا را شناخته اند و آیا تلاشی برای انتقال آن به نسل های بعد و دیگر اقشار کامیونیتی کرده اند که بتوان منافع کامیونیتی را در چارچوب سیستم سیاسی کانادا  تعریف کرد و بر اساس آن برنامه ریزی کرد و در انتخابات شرکت کرد؟

 

با توجه به نظرسنجی ها، به نظر می آید محافظه کاران اگر با جک لیتون (ان دی پی) به توافق برسند، از اعلام انتخابات در ماه می کوتاهی نخواهند کرد. ایگناتیف هم  برای مبارزه آمادگی دارد، اما مشکل این است که آنها برای تشویق اکثریت خاموش برنامه ای در دست ندارند.

با تجربه ای که از جک لیتون در اتخاذ مواضعش دارم و با توجه به بیماری سرطان و جراحی اش، لیتون ترجیح می دهد یک سال دیگر تا زمان بازنشستگی اش با یک پیروزی نسبی در به دست آوردن خواسته هایی که نیودمکرات ها را برای مدتی راضی نگهدارد، از دولت  هارپر حمایت کند.

 

اگر منافع مشخصی تعریف شود می شود بر اساس آن مسیر راه را تعیین کرد و برای کامیونیتی در کل، امتیاز گرفت. تلاش برای تسهیل صدور ویزا برای ایرانیان، داشتن مراکز کامیونیتی، زیر فشار گذاشتن دولت جمهوری اسلامی به خاطر نقض حقوق مردم و… همه این خواسته ها، اهداف و امتیازات را می شود گرفت، اگر هر کسی سر جای خودش قرار بگیرد، اگر کسی دستش را روی سر دیگری نگذارد تا صدایش را به سیاستمدار برساند، اگر برخی را پدر کامیونیتی ایرانی نخوانیم، اگر برخی جریانات سیاسی با توهین و  فحاشی تحت عنوان انقلابی، عملا آب به آسیاب استبداد مذهبی در ایران نریزند و از آزادی بیان در کانادا سوءاستفاده نکنند و به هر ترتیبی با برچسب زدن و سنگ اندازی، مانع تشکیل نهادهای اجتماعی و سیاسی ایرانی تبار نشوند، ما می توانیم نقش شایسته ای در سیاست کانادا داشته باشیم.

به راستی بدون وجود مراکز متعدد ایرانی، برای همه تفکرات سیاسی، اجتماعی، هنری و فرهنگی نمی توان صدای متحد و متوازنی داشت.

 

* سعید سلطانپور، نویسنده مستقل ساکن تورنتو در عرصه های سیاسی ـ اجتماعی می نویسد.