بهمن نیرومند از فعالان پیشین کنفدراسیون دانشجویان ودانش آموزان ایرانی در خارج از کشور، پیش از انقلاب کتابی منتشر کرد با عنوان Iran, Imperialism in action که حاوی نکات جالبی درباره سیاست های رژیم شاه در منطقه بود. آن کتاب، نقش ژاندارمی و شبه امپریالیستی شاه در خاورمیانه را آشکار می کرد. رژیم جایگزین شاه، یعنی جمهوری اسلامی ایران پس از نجات از رویدادهای تهدید آمیز دهه اول پس از انقلاب، همان سیاست ها را به شکلی دیگر دنبال کرد و حتا از آن سیاست ها فراتر هم رفت.
تا آن جا که من شنیده ام، ولی فقیه یا رهبر جمهوری اسلامی ایران – آقای خامنه ای – با ترجیح تشیع علوی بر تشیع صفوی که توسط علی شریعتی در دهه پنجاه شمسی مطرح گردید مخالف است. وی طرفدار “تشیع صفوی” است و سیاست های خارجی کلان پس از جنگ ایران و عراق بر این مبنا تنظیم می شود. البته اساس نظری این ایده در “صدور انقلاب” آقای خمینی نهفته است. در تبیین استبداد در ایران می توان گفت که “ولایت فقیه” در واقع استمرار “ولایت شاه” است و پس از انقلاب، “سایه خدا” جای خود را به “نماینده خدا” بر روی زمین داده است. رهبر کنونی همچون شاه سابق، رویای عظمت طلبانه احیای امپراتوری ایران در گذشته های دور و نزدیک را در سر می پروراند. و این برخاسته از میراث متراکم فکری است که در ذهن فرمانروایان مستبد ایران معاصر بازتاب می یابد. برای محمد رضا شاه، امپراتوری ساسانی مدل است و برای آقای خامنه ای، امپراتوری صفوی، که کنه هر دو به رغم تفاوتشان، گسترش طلبی است.
البته در پس ظاهر مبارزه جمهوری اسلامی ایران با آمریکا و اسرائیل، نبردی مخفی برای دستیابی به ثروت های منطقه در جریان است. ورژیم ایران برای این منظور از همکیشان عرب خود استفاده می کند. به اینها باید گسترش مخالفت ها و بحران های داخلی را نیز بیفزاییم.
موتور محرک این دخالت های شبه امپریالیستی بر دو محور مذهب شیعه و زبان فارسی می گردد و سوخت آن در آمد نفت است. افزون بر درون ایران که سهم شیر بودجه کشور برای ترویج و توسعه این دو محور به کار می رود، حاکمیت جمهوری اسلامی برای ترویج مذهب شیعه و زبان فارسی در جای جای گیتی و به ویژه در لبنان، عراق، یمن، مصر، مراکش، افغانستان، تاجیکستان و دیگر کشورها، مبالغ هنگفتی را مصرف می کند. این در حالی است که طبق گفته کارشناسان رفاه اجتماعی در ایران، ۳۵ در صد مردم ایران زیر خط فقر مطلق زندگی می کنند. بین ۱۵ – ۱۰ در صد مردم کشور که سنی مذهب اند نه تنها از آزادی مذهبی برخوردار نیستند بلکه هرگونه فعالیت مذهبی شان به شدت سرکوب می شود و از داشتن یک مسجد در پایتخت کشورشان بی بهره اند. نیز بیش از نیمی از جمعیت ایران یعنی هموطنان غیر فارس از خواندن و نوشتن به زبان مادری خود محروم اند و با زبان و فرهنگشان مبارزه می شود و هویت خواهان و برابری طلبانشان اعدام و زندانی می شوند. بنابراین حاکمیتی که این همه برای زبان و مذهب رسمی خاصه خرجی می کند، با مذهب و زبان و فرهنگ بیش از نیمی از شهروندانش دشمنی می کند. در حالی که حاکمیت جمهوری اسلامی، این کار خودرا دفاع از منافع ملی ایران می نامد، اما در واقع، از یک سو دخالتی آشکار و ملموس در امور دیگر کشورها و بر خلاف قوانین بین المللی است، و از سوی دیگر محروم کردن بخش های گسترده ای از شهروندان ایرانی از کمترین حقوق سیاسی، مذهبی، زبانی و فرهنگی شان است. در واقع منافع ملی در اینجا، تامین منافع همه ملیت های ایران نیست، چون منافع ملی، جمع جبری منافع همه ملیت های ساکن ایران است.
اثر انگشت اقتدارگرایان حاکم بر ایران را می توان در جای جای توطئه ها و تخریب های جهان معاصر دید. از نیوزلند و استرالیا تا جهان عرب و اروپا و آفریقا می توان رد دخالت های رژم ایران را پیگیری کرد و البته در دنیای عرب این دخالت ها، شکلی توسعه طلبانه به خود می گیرد. این دخالت ها هم سخت افزاری است و هم نرم افزاری. یعنی گاهی خود در لبنان و عراق حزب ایجاد می کند یا هسته های جاسوسی را در شیخ نشین های جنوب ایران می کارد وگاهی با شبکه های تلویزیونی العالم و المنار به اعتراض های مردمی در عربستان سعودی یا بحرین دامن می زند تا مُهر فرقه گرایانه خودرا به آن بزند و از آن بهره برداری کند.
در سال ۲۰۰۳ عادل اسدی نیا دیپلمات پیشین جمهوری اسلامی ایران – که به غرب پناهنده شد – خبر از وجود هسته های مخفی ج.ا.ا در کشورهای عربی همسایه داد.
در اول می ۲۰۱۰ روزنامه کویتی القبس گزارش داد که نیروهای امنیتی کویت یک شبکه جاسوسی وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را کشف کرده اند که با سفارت ایران در کویت در ارتباط بوده و درباره تاسیسات حساس اداری و نظامی کویت و مواضع نیروهای آمریکایی در این کشور جاسوسی می کرده است. مسوولان قضایی کویت سرنخ این شبکه را در پیوند با یک شبکه جاسوسی در بحرین دیده اند که چندی پیش کشف شد و یک وزیر بحرینی نیز عضو آن بود.
القبس چند روز پیش خبر داد که این شبکه تنها یکی از هشت شبکه جاسوسی ایران است که تاکنون کشف شده و از اصطلاح ” راس کوه یخی” نقشه های جمهوری اسلامی یاد کرده و افزوده که این به نوبه خود حلقه ای از یک زنجیره شبکه های جاسوسی در کشورهای کویت، بحرین و امارات متحد عربی است. در اینجا مجالی برای سخن گفتن از کوشش های توسعه طلبانه رژیم جمهوری اسلامی ایران در عراق و لبنان و مصر و مراکش نیست. اما در همین محدوده منطقه ما، گستره دخالت های ویرانگر این رژیم به جایی رسیده که کشمکش های قومی و مذهبی را دامن می زند و منطقه را در آستانه یک جنگ دیگر قرار داده است.
اولاً بیش از هشتاد درصد مردم ایران جزو قوم ایرانی یا ایرانیک هستند که زبان عمده آنها پارسی است. پس زبان پارسی زبان اکثریت مردم ایران است و امروز هم پانعربیستهای درونی مانند بنی طرف ناچارند به زبان اکثریت مردم بنویسند.
اندیشه های پان-عربی:
۱) اخراج چندصد هزار ایرانی از عراق در دوران صدام (چه میشد دولت ایران هم همین کار را میکرد؟)
۲) نسلکشی و بمباران شیمیایی کردان ایرانی-تبار در عراق.
۳) برده-داری سیاهپوستان در سودان
۴) بدترین برخود با پاکستانیها/هندیها/فلیپینیها در عربستان و امارات.. چند روز پیش یک اماراتی در آمریکا بخاطر برده-داری یک کنیز فلیپینی دستگیر شد.
cherage zolme zalem ta dame mashar nemisuzed,
sabi suzed,sabi digar nemisuzed.;-)
marg bar tajziye talab !