دیوید سن گو ـ نیویورک تایمز
یک بعدازظهر در اواسط ماه مارچ در اتاق حوادث کاخ سفید، هنگامی که اوباما به بحث های مشاوران امنیتی خود به نیک و بد مداخله ی نظامی در لیبی گوش می داد، به زودی گفت وگو به تأثیر آن در منطقه ای که به مراتب از نظر استراتژیک مهمتر از لیبی است کشیده شد: ایران.
تاماس دانیلون، مشاور امنیت ملی آمریکا اظهار داشت که ملاها در تهران با دقت هر حرکت اوباما را در این مورد زیر نظر دارند و اگر احساس کنند که گفته ی اوباما حاکی از اینکه سرهنگ قذافی “مشروعیت رهبری لیبی را از دست داده است” جدی نبوده، آن را نشانه ای از ضعف آمریکا تعبیر کرده و شاید آن را علامتی بدانند از اینکه اوباما در عهد خود که “هرگز اجازه نخواهد داد ایران به سلاح هسته ای دست پیدا کند” نیز جدی نخواهد بود.
بنجامین دودز یکی از مشاورین ارشد که در جلسه فوق حضور داشته در اواخر ماه مارچ گفت که این عامل ـ یعنی ارسال پیامی به حاکمان ایران ـ یکی از عوامل مهم و حتی عامل اصلی در تصمیم آمریکا به مداخله در لیبی بوده است و تاثیر این تصمیم بر رژیم ایران همیشه در مذاکرات در نظر بوده است. او اضافه کرد: ” توانایی آمریکا در کاربرد نیروی نظامی در لیبی با چنین سرعتی ـ آنهم همزمان با درگیری نظامی آمریکا در عراق و افغانستان ـ و در اتحاد با گروه وسیعی از کشورها، پیام محکمی از قدرت نظامی و دیپلماتیک آمریکا به رژیم ایران می فرستد.”
اوباما و همکارانش از آینده درازمدت رژیم قذافی نگرانی ندارند و مورد لیبی تنها یک نمایش فرعی به شمار می رود. برای اوباما و گروهش هدف اصلی مهار کردن قدرت ایران در خاورمیانه است.
تصمیمات دولت آمریکا با توجه به تأثیر آن در استراتژی منطقه ای اتخاذ می شود یعنی چگونه می توان پیشرفت ایران را در امور هسته ای کند کرد و آغاز قیام پیروزمندانه ای را در آن کشور سرعت بخشید.
در حقیقت مسئله ایران هر نوع حرکت را در صفحه ی شطرنج منطقه پیچیده تر می کند.
در پایان این دوره ی منقلب و پرتنش در خاورمیانه ـ که کاخ سفید آن را در حد وقایعی که به دگرگونی اروپا پس از سقوط دیوار برلن منجر شد، تلقی می کند ـ پیروزی یا شکست وابسته به آنست که ایران تا چه حد بتواند جاه طلبی خود را برای تبدیل به پرتوان ترین قدرت منطقه محقق سازد. البته اوضاع با ورود “بهار عرب” دگرگون شد. ناگهان سران قدرتمند عرب که در دو سال گذشته برای فشار به ایران مشغول زدوبند با واشنگتن بودند، درباره حوادث خیابان های خودشان بیشتر از خیابان های ایران نگران شدند.
پرسش اینست که وقتی کاخ سفید منطقه را با عینک ایرانی نگاه می کند، چه منظره ای می بیند.
درس لیبی
اوباما در نطقی که در بیست و هشت مارچ امسال ایراد کرد گفت که مسئله لیبی مورد خاصی را مطرح می سازد: یک مسئولیت اخلاقی فوری برای حفاظت از مردم لیبی که توسط نیروهای قذافی تعقیب می شوند و نیز فرصتی برای آنکه قدرت “یگانه” آمریکا تفاوتی در اوضاع آن ایجاد کند. قدرت یگانه آمریکا یعنی انواع تکنولوژی های جنگی پیشرفته از جمله موشک های “توماهاک” و وسایل پیچیده ی اکتشافی ـ ردیابی و از کاراندازی ـ یعنی همان تکنولوژی نظامی که برای حمله به پایگاه های هسته ای ایران ضروری است. مقامات دولت آمریکا به خوبی می دانستند که این نمایش قدرت در لیبی از چشم حاکمان ایران پنهان نخواهد ماند.
یکی از مسئولان آمریکا که در بحث های لیبی شرکت داشته و حاضر نیست نامش فاش شود، می گوید: “البته به موضوع از دو سو می توان نگریست. از یک طرف ممکن است حاکمان ایران با مشاهده قدرت نمایی آمریکا در لیبی تشویق شوند اقدامی را که چند سال است نکرده اند انجام داده و در کنار میز مذاکره حاضر شوند ولی از طرف دیگر ممکن است اقدام آمریکا در لیبی تندروهای ایران را قانع کند که تنها راه حفظ رژیم در قبال آمریکا و اسرائیل به دست آوردن بمب اتمی است ـ با سرعت بیشتر.”
نقش متحد عربی آمریکا
سعودی ها ایران را بزرگترین تهدید برای منافع منطقه ای خود می بینند و در بسیاری از کوشش های آمریکا برای محدود ساختن ایران همکاری کرده اند. لیکن روابط آمریکا و ریاض در چند ماه اخیر سخت به تلخی گرائیده است.
از دید پادشاه عربستان سعودی تصمیم اوباما در عدم حمایت از حسنی مبارک رئیس جمهور سابق مصر نشانه ای از ضعف به شمار می رود و نشانه ای از اینکه اگر در عربستان هم تظاهرات دمکراتیک ریشه بگیرد، آمریکا ممکن است رهبری عربستان سعودی را رها سازد. شاید علت اینکه تاکنون کوچکترین اشاره ای از طرف کاخ سفید در مورد اعزام نیروی سعودی به بحرین برای کمک به سرکوب شیعیان معترض نشده است هم همین سردی روابط آمریکا و عربستان باشد.
معمای سوریه
سال هاست که آمریکا بیهوده سعی کرده است که بشار اسد رئیس جمهور سوریه را از ایران جدا ساخته و سوریه را با اسرائیل آشتی دهد. آمریکا از این می ترسد که اگر رژیم سوریه سقوط کند، هرج و مرج در آن کشور حاکم شده و وضع آن خطرناک و غیرقابل پیش بینی شود ولی در هفته های اخیر ـ که موج تظاهرات در سوریه بالا گرفته ـ کاخ سفید به این نتیجه رسیده که در این مورد خیلی کمتر از رژیم ایران باخته است، زیرا اگر معترضان در سوریه توفیق یابند ایران می تواند کشور بعدی باشد.
گزینه های اسرائیل
در اسرائیل ترس از اینکه واکنش ایران به آشفتگی های اخیر منطقه ممکنست موجب تسریع در ساختن بمب هسته ای باشد دوباره بحثی را زنده کرده است درباره اینکه اسرائیل تا کی خواهد توانست حل معمای بمب هسته ای ایران را به مباشرت خود به تعویق اندازد. اگر اسرائیل به این نتیجه برسد که خودش رأساً در مورد انهدام پایگاه های هسته ای ایران اقدام کند، این امر برای اوباما بدترین عواقب را به دنبال دارد: یعنی جنگ ایران و اسرائیل ـ و این نتیجه گیری جایی برای اشتباه باقی نمی گذارد.