هر روز و هر شب که سپری می شود، این امر آشکارتر می گردد که سیمای انسانی ایرانیان در منظر جهانی خود را پررنگ تر و شفاف تر و …
شهروند ۱۲۴۲ پنجشنبه ۱۳ آگوست ۲۰۰۹
هر روز و هر شب که سپری می شود، این امر آشکارتر می گردد که سیمای انسانی ایرانیان در منظر جهانی خود را پررنگ تر و شفاف تر و شگفتی آفرین تر نشان می دهد، و در برابر این سیمای انسانی، با گذشت هر روز هیولای خبیث و خشن و نابکار حکومت هم بهتر دیده می شود.
مردم با ابزاری امروزی، تازه، و در گستره ای ملی و میلیونی مبارزات مسالمت آمیز و شهروندمحور خود را به جهان و جهانیان نشان می دهند، و ثابت می کنند که اگر رژیم زبان و بیان همه ی ابزارهای اطلاع رسانی دیروزی را هم ببندد، آنان هر یک خود به کمک تازه ترین دست آوردهای الکترونیکی صدا و خواسته هایشان را به سراسر جهان می رسانند. سیمای دروغ حکومت در همان حال از سرمایه ی ملی سوءاستفاده می کند تا تف کرده باشد به صورت انسانی مردم، و با تزویر و تحقیر مردم را به مسیری ببرد که منفعت حقیر رژیم در آن ملحوظ است و بس، در حالی که مردم از این حقارت ها انگار سالها و دهه ها دور شده باشند، به گونه ای پاسخ او را می دهند که حتی دیدگان کور و گوش های کر حکومت هم چاره ای غیر شنیدن و دیدن آن ندارد.
بگذار جرثومه های جور با سرهم بندی برنامه های آبرو رفته شان بخواهند از میان هزاران جوان به گروگان گرفته و یا جان در مسیر سخت آزادی ایران باخته، انگشت آلوده شان را بر یک مورد بگذارند و مدعی شوند که دروغی را کشف کرده اند!
این سرچشمه ی دغل از سر ناچاری می خواهد توپ دروغش را در زمین خونین مبارزات مردم بیندازد. ماجرای کشف بلیهانه ی دروغ بودن قتل و تجاوز به ترانه موسوی را می گویم که سیمای جمهوری اسلامی البته با همان شیوه ی دروغ پردازیهای همیشگی خویش کوشیده نشان دهد که گویا ترانه موسوی نه مرده و نه به او تجاوز شده و نه جسد سوخته اش در بیابان های قم پیدا شده است.
گیرم هر آنچه کان دروغ در مورد ترانه می گوید راست باشد، هر چند حتی بر مبنای سر هم بندی های خود حضرات هم که بخواهیم به ماجرا نگاه کنیم می بینیم که در همین به اصطلاح یورش اخیر به مردم و جوانان، با استدلال خود حکومت می شود نشان داد که از سرچشمه ی دروغ پراکنی رژیم نمی شود برای زمان اندکی هم حرف و حدیث راست انتظار داشت. سیمای دروغ حکومت در بوق و کرنا دمیده است که در همه ی جهان ایرانی ۳ ترانه موسوی بیشتر وجود ندارد، یکی در تهران است و ۲ سال بیشتر ندارد، یکی در پاریس است و چهل سال بیشتر دارد و سومی در کاناداست و ۲۲ ساله است و هر سه زنده هستند. دغلکاران می کوشند با این به اصطلاح استدلال محکم کل جنبش درخشان مردم برای آزادی و دمکراسی و رعایت حقوق انسانی را مورد تردید قرار دهند، غافل از آن که حتی با نگاهی به خبرهای خود حکومت و نه آمار اداره ی احوال ایران که اگر به راستی دیده شود طبل رسوایی رژیم بر سر هر بازار به صدا درخواهد آمد، بچه های اهل پژوهش و پی گیری، اندک زمانی پس از ادعای تازه ی سیمای دروغ، با نگاهی به منابع و خبرگزاری های رسمی خود رژیم پیدا کردند که چند ترانه موسوی دیگر هم در همین تهران هست که عکس و عمل آن ها در خبرها آمده است. یکی موسیقیدان است، و لابد چندین تن دیگر هم در تهران و شهرستان ها به ادعای تازه سیمای دروغ دارند می خندند. آخر در مملکتی که موسوی از نام های خانوادگی مرسوم است و ترانه از نام های دختران محبوب ایرانیان، مگر می شود تنها همان سه مورد آمده در گزارش سراسر دروغ سیما باشد و بس؟ در مملکتی که همنام رهبر رژیم چندین نفر هست، و هم نام من که دست کم نام خانوادگی ام چندان نام رایجی نیست، (زرهی) لااقل سه حسن زرهی دیگر هم هست که بارها توسط ماموران و مفتشان رژیم به گمان آن که من هستم مورد مواخذه قرار گرفته اند، چگونه می شود از ترانه موسوی تنها همان سه مورد ادعایی سیمای دغل و دروغ باشد و بس؟
این را برای پیشانی نوشت آوردم تا نگاهی کنیم به رسوایی تازه ی رژیم در پیوند با تجاوز به پسران و دختران نازنین در زندان های مخوف حکومت اسلامی. هر چند در خاطرات بسیاری از زندانیان خوانده بودیم که تجاوز شکنجه گران و بازجویان حکومت اسلامی به دختران جوان بارها رخ داده است، و خود حکومت هم به موردهای بسیاری به شهادت خانواده های دخترانِ به چوبه ی دار و رگبار گلوله سپرده شده، به این جنایت اعتراف کرده است؛ هنگام که پاسداری به در خانه ی دخترِ ایرانِ به رگبار بسته شده می رفته و به مادر او بسته ای می داده و مدعی می شده که دخترش باکره از دنیا نرفته است! یعنی متجاوز با مجوز رژیم اسلامی خود خبر تجاوز را به خانواده می داده است، هر چند با توجیه شرعی.
حالا اما دیگر تنها رویا طلوعی و یا ستاره و یا صدها دختر و پسر و زن و مادر جوان نیستندکه پرده از جنایت ضدبشری تجاوز به زندانیان سیاسی رژیم برمی دارند، بلکه این رئیس مجلس پیشین حکومت و سرپرست بنیاد شهید جمهوری اسلامی است که در نامه ای پرده از جنایت تازه رهبران سراپا آلوده ی رژیم برمی دارد و از تجاوزکاریهای بسیجی ها و پاسداران در سلول های سرد و ساکت رژیم خبر می دهد. حسین کروبی فرزند مهدی کروبی که نامه ی شجاعانه ی تجاوز به زندانیان جوان را نوشته است، در شرح نامه ی پدرش می گوید، آنها علاوه بر تجاوزها، خبر دارند که رژیم ماموران سنگین وزنش را سوار پسران و دختران جوان می کرده و به آنها می گفته است چهار دست و پا راه بروند و در همان حال که مامور جنایتکار زندانی را خر خود خطاب می کرده، با شلاق بر باسن او می زده، تا معیار تازه ای بر ستم بر انسان و انسانیت را به نام رهبر و رئیس جمهوری رژیم رقم زده باشد.
این ها نمونه های اندکی است از جوری که رژیم بر دختران و پسران ایران روا می دارد و روی هیتلر و مغول ها را سفید کرده است. سیمای دروغ رهبر و رئیس جمهوری متقلبش خجالت نمی کشد که می خواهد با پاک کردن یک نمونه از تجاوز و قتل جوانان ایران از کارنامه ی سراسر ننگ رژیم، گریزگاهی برای اعتماد ملی به سازمان دروغ پراکنی خود پیدا کند.