یک عضوکمیسیون قضائی و حقوقی مجلس به خبرنگاران گفت فضای مجلس طوری است که احتمالا ماده ۲۵ لایحه حمایت از خانواده حذف و ماده ۲۳ آن اصلاح می شود.
برخی مردان ثروتمند ایران امیدوارند این لایحه که فعلا دوران سرگردانی خود را در مجلس می گذراند، مثل توفان دریائی کاترینا که مقداری دور خودش چرخید و پرقدرت تر از گذشته بازگشت و پدر همه را درآورد، چرخی درکمیسیون های مجلس بزند و قوی تر از گذشته بازگردد!
خانمها آرزو می کنند که این لایحه مثل توفان گوستاو از آب دربیاید، یعنی پس از چرخیدن در کمیسیون های مجلس، شدت و حدت خود را از دست بدهد و حداقل بدون مواد ۲۳ و۲۵ بازگردد.
اگرخدای ناکرده این دو ماده که تنها لطف این لایحه است! از بین برود ، لایحه ای می شود بی مزه که به درد هیچ بنی بشری نمی خورد و دوباره آش همان آش خواهد بود و کاسه همان.
یعنی یک مرد ثروتمند، وقتی حس بشردوستی اش گل می کند و می خواهد برای کمک به همسر اولش، زن دیگری بگیرد، یا باید برود دست و پای همسر اولش را ببوسد و خواهش و التماس کند که خانم جان اجازه بده برای کمک به خودت! من بروم یکی دو تا زن دیگر بگیرم، یا باید به ضرب کتک این رضایت را جلب کند.
سیستم کتک، یک سیستم قدیمی و خصوصی بود که معمولا در اتاقهای دربسته انجام می شد و اجداد ما معتقد بودند این سیستم درگرفتن رضایت از همسر، حرف ندارد!
متاسفانه بسیاری از خانمها، ازدواج های دوم و سوم و چهارم را حمل بر زیاده خواهی، تنوع طلبی و شهوت پرستی مرد می کنند و با آن مخالفت می ورزند، در حالی که چند همسری فلسفه دیگری دارد که من با استفاده از یک مثال کوتاه، برایتان شرح می دهم .
مسابقه ملکه زیبائی بود و دخترهای شرکت کننده از کشورهای مختلف، از اسراری پرده برداشته بودند که چشم هر مردی را چپ می کرد.
من این مسابقه را نگاه نکردم چون بعد از عمل چشم، دکتر گفته است که اجازه نداری چهارچشمی به نقطه ای خیره شوی! اما یکی از دوستان که این برنامه را دیده بود با ناراحتی و تاسف می گفت ضمن دیدن این پری رویان، به قانون حمایت از خانواده فکر می کردم و به خودم می گفتم می گویند عشق کور است، آمدیم و ملکه زیبائی جهان، عاشق یک حاج آقای ثروتمند ایرانی شد.
از انصاف به دور است که حاجی این دختر نازک اندام را وادار کند یک نفره، علاوه بر بچه داری، آش رشته درست کند، گردگیری و نظافت کند، لباس ها را بشوید، و به سایر امور خانه برسد.
از طرفی همینطوری هم که نمی شود دختر جوان و نامحرمی را که زبان این دختر را بفهمد به عنوان کمک او به خانه آورد؟ باید او را عقد یا صیغه کرد. آیا برای چنین امر انسان دوستانه ای، اجازه لازم است؟!
انتظار انجام تمام کارهای یک خانه از یک دختر جوان و بی تجربه که فقط قر و اطوار بلد است، مثل این است که انتظار داشته باشی جاروبرقی منزلت، کار اجاق گاز را هم انجام بدهد، لباس ها را هم بشوید و اطو کند، خانه را هم گردگیری کند و آخر شب هم بیاید برایت ترانه های عاشقانه بخواند!
قانون صحیح آن است که به حاج آقا اجازه بدهد چهار پنج تا از دخترانی را هم که در مسابقه ملکه زیبائی شرکت کرده بودند، اما نتوانستند به مقامی دست پیدا کنند، باهم عقد کند تا ملکه زیبائی جهان تنها نماند.
در چنین صورتی کارهای خانه نیز منصفانه بین آنها تقسیم می شود و حقوق و کرامت انسانی آنان نیز محفوظ می ماند!
دوستم از این که قرار شده ماده ۲۳ این لایحه حذف شود بسیار دلخور بود و می گفت در آن صورت، یک مشکل به مشکلات مرد ایرانی اضافه می شود و برای ازدواج مجدد مجبور است با هرکلکی که شده و با قسم و آیه و من بمیرم تو بمیری از زن اولش اجازه بگیرد. این یک سیر قهقرائی است و مثل این است که در قرن بیست و یکم، بشر بخواهد دوباره آتش و آهن را از نو کشف کند!
آخر یک زن کنیز و برده که نیست، آدم است و آدم که به جای خود، حتی اشیاء نیز احتیاج به استراحت دارند.
اگر یک جاوربرقی تمام ۲۴ ساعت کار کند، معلوم است که می سوزد و اگر اجاق گاز دائم روشن بماند معلوم است که آتش می گیرد.
آیا یک زن از جاروبرقی کمتر است؟ می شود به دختری که ملکه زیبائی شده، صبح تا شب دستور بدهی که:
سیلویا، برای ناهار آش رشته درست کن، بعد زیرشلواری من را وصله کن، آن وقت عرقچینم را بشور، برای شب هم باقلاپلو درست کن! جوش می آورد، عصبانی می شود و با چهار تا کلام فارسی شکسته بسته ای که یاد گرفته می گوید حاجی، پولت توی سرت، جانم حلال، مهرم حلال!
اصولا همچنان که نمی شود گردش ماه و خورشید را متوقف کرد، در هیچ شرایطی امور خانه را نیز نمی شود تعطیل و زندگی را نمی توان لنگ کرد. بنابراین مرد باید همیشه تعدادی زن رزرو داشته باشد که هم در گردش افلاک منزل خللی روی ندهد و هم زن بیچاره اش بیش از حد کار نکند.
حداقل لوازمی هم که یک خانه نیاز دارد عبارت است از، یک اجاق گاز نو، یک ماشین لباسشوئی شیک، یک جاروبرقی پرقدرت، یک ماشین ظرفشوئی سریع و یک مایکروویو مدرن که در مواردی که انسان وقت اضافی ندارد، به سرعت به داد آدم برسد. و این وسائل روی هم رفته می شوند پنج نفر!
مرغ ها پررو شده اند!
محمد رضا شافعی نیا، مدیرکل توسعه بازار وزارت جهاد کشاورزی، در پاسخ این سئوال که چرا با وجود اعلام این نکته که ذخیره مرغ به اندازه کافی وجود دارد، قیمت آن به کیلوئی ۳۱۰۰ تومان رسیده است، به خبرنگاران گفت بنویسید فلانی جواب نداد چون اگر حرف بزنم بیکار می شوم.
به گزارش خبرگزاری فارس و روزنامه جام جم، وی گفت من خودم مرغ را کیلوئی ۳۴۰۰ تومان خریده ام و حتما از خبرنگاران پرسیده است ترا به خدا به من هم بگوئید از کجا کیلوئی ۳۱۰۰ تومن خریده اید که منهم بروم بخرم!
در ایران کسی به این نکته توجه ندارد که وقتی عده ای راه می افتند این طرف و آن طرف امضاء جمع می کنند و راجع به حقوق بشر حرف می زنند، مرغ ها هم رویشان زیاد می شود، خودشان را داخل آدم حساب می کنند و نه تنها قیمت خودشان را بالا می برند، که (تخم مرغ) خودشان را هم گران می کنند!
اگر منصفانه هم قضاوت کنیم مرغ ها حقشان است طاقچه بالا بگذارند. آن ها از خیلی از ما آدم ها سودمندتر هستند. وقتی ما با وجود این که هیچ کس داخل آدم حسابمان نمی کند این همه اهن و تلپ داریم که از حقوق برابر زن با مرد حرف می زنیم، مرغ ها که زن و مرد و در عزا و عروسی دنبالشان می دوند، نباید قیمت خودشان را بالا ببرند؟
نکته خنده دار این جاست که مرغ ها قیمت شان را بالا برده اند و در حقیقت طاقچه بالا گذاشته اند، خبرنگاران یقه مسئولان امر را چسبیده اند!
تشنه ای که به آب رسید!
بگردم الهی. دلش برای آقای احمدی نژاد لک زده بود. محبت وقتی قلبی باشد، آدم از آن ور دنیا هم که شده می کوبد و می آید تا شخص مورد علاقه اش را در آغوش بگیرد.
به قیافه آقای مورالس دقت کنید، خلوص نیت از قیافه اش می بارد. و درست است که مثلا رئیس جمهور بولیوی است، اما قیافه کودک گمشده ای را دارد که یکی از بستگانش را یافته و می خواهد از شدت خوشحالی در آغوش او زار بزند.
سایت های خبری نوشته اند که ایران یک میلیارد دلار به این بنده خدا کمک کرده است. خدا کند بیشتر از آن چه نوشته اند، گیرش بیاید. از بولیوی تا تهران یک عالمه راه است.
دوستی داشتم که وقتی به او می گفتم همراه من می آیی از توپخانه به بازار برویم می گفت به شرطی که یک چیزی برای توی راهمان بخری. خشک و خالی صرف نمی کند!
کمک به اینجور آدمهاست که پولی باقی نمی گذارد رئیس جمهور خودمان یک کاپشن نو برای خودش بخرد یا کاپشنی را که زیربغلش پاره شده بدهد کوک بزنند.
زشت ها تشریف بیارن جلو!
به گزارش فارس، امام جمعه شیراز گفته است که نگاه کردن به هنرپیشه و گوینده زیبا روی تلویزیون، موجب ابطال روزه خواهد شد.
درست هم فرموده اند. مگر شاعر منحرفی نداشته ایم که گفته است:
روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آری افطار رطب در رمضان مستحب است؟
و مگر ضرب المثلی نداریم که می گوید: یارو می خواست منو با چشاش بخوره؟ خوردن، خوردن است. چه از راه دهان باشد، چه از راه چشم. تازه روزه های امروزی هم که روزه های سابق نیست. تکان بخوری، باطل می شود.
راه حل این قضیه این است که در ماه مبارک رمضان، اگر دختر زشتی را پیدا کردند، به ضرب کتک هم که شده بیاورندش جلوی دوربین برنامه اجرا کند که روزه کسی باطل نشود.
دخترک باید آن قدر زشت باشد که کسی رغبت روشن کردن تلویزیون را نداشته باشد و اگر هم یادش نبود، تلویزیون را روشن کرد و چشمش افتاد به چشم گوینده، برود کفاره بدهد!
سفر کاری، تفریحی از آب درآمد!
خبرنگار تابناک گزارش کرده است که چندی پیش دکتر محمود صلاحی، مشاور رئیس جمهور و ۵۰ نفر از رجال مملکت به اتفاق خانوداه هایشان به خرج بیت المال میهمان مدیر عامل منطقه آزاد کیش بوده اند.
از قرار خبری که سایت پیک ایران منتشر کرده است، عنوان این سفر، سفرکاری بوده، اما شوخی شوخی تفریحی از آب درآمده است!
تبدیل این سفر کاری به یک سفر تفریحی، مرا یاد جوکی انداخت که برای رضا شاه ساخته بودند.
می گویند رضا شاه رفته بود از سربازخانه ای بازدید کند، از آشپز پرسید ناهار چی درست کرده ای؟ آشپز که دستپاچه شده بود گفت قربان آبگوشت.
رضاشاه در دیگ را برداشت، نگاهی کرد و گفت احمق جان این که پلو است؟ و آشپز که همچنان می لرزید با خوشحالی و ترس جواب داد قربان چه بهتر! اگر سفر کاری نیز تفریحی از آب درآید، که واقعا چه بهتر.
پیک ایران می نویسد فقط در یکی از ضیافت های مجلل شام که در این سفر و بر روی کشتی آرتمیس برگزار شد، ۵۰ هزارتومان پول شام هر نفر شده و هزینه اقامت در مکان هائی که در نظر گرفته بودند شبی ۷۰ هزار تومان شده است. و بدیهی است که این ها فقط جزئی از هزینه ها بوده است.
حسادت این خبرنگاران و سایت های خبری اعصاب آدم را خراب می کند. یک کدام از این همکاران عزیز حساب نمی کنند که بابا این کار در منطقه آزاد کیش انجام شده. پس منطقه آزاد یعنی چی؟ مگر معنی اش این نیست که آدم هر کاری دلش می خواهد بکند آزاد است؟!
اگر به این ایراد دارید که چرا اسم این سفر تفریحی را گذاشته بودند سفر کاری، خیلی واضح است، برای تنوع…
و اگر به این ایراد دارید که چرا پول بیت المال خاصه خرجی شده، باید توجه داشته باشید که صندوق بیت المال را برای همین روزها پرش می کنند. همه اش که نمی شود پول ریخت توی این صندوق، گاهی هم باید از آن خرج کرد. مگر نگفته اند که برای نهادن چه سنگ و چه زر؟!
با آمار می توان مشکلات را برطرف کرد!
یکی از دانشمندان سرشناس جهان که هنرش ساختن و پرداختن آمارهای عجیب غریب است و از چند دانشگاه مشهور جهان مدرک ح ب ب گرفته است، (حقه باز بزرگ) می گوید با آمار، می توان مشکلات تمام کشورها را حل کرد.
این دانشمند در کتاب پرفروش خودش نه تنها راه و روش ساختن آمار را می آموزد، بلکه با عدد و رقم ثابت می کند که دو، دو تا در اصل ۱۷ تا می شده، اما با سوبسید دولتی و تخفیف های ویژه ای که داده اند آن را به چهارتا رسانده اند تا مردم عادی که قدرت خریدشان بالا نیست، بتوانند از آن استفاده کنند و در حقیقت مشتری بشوند!
وی در بخش هنر آمارسازی می نویسد وقتی به ملتی مرتب بگوئی که ۹۹ و نیم درصد شماها خوشبخت هستید، خودشان می روند آن نیم درصدی را که به زبان خوش نمی آیند قاطی بقیه، با پس گردنی از مملکت بیرون می کنند، کلمه بدبختی را از توی فرهنگ لغت شان خط می زنند و به این ترتیب خوشبختی در جامعه صد درصد می شود!
وی در قسمت آموزش آمار می نویسد برطرف کردن مشکلات یک کشور از آب خوردن هم ساده تر است و تنها یک ورقه کاغذ لازم دارد و یک خودکار.
این دانشمند توضیح می دهد که مثلا اگر می خواهید بیکاری را در یک کشور برطرف کنید، کافی است روی یک ورقه کاغذ بنویسید: بر اساس آخرین آمار، درصد بیکاری در کشور به یک هزارم درصد رسیده است و آن را به مطبوعات بدهید تا چاپ کنند.
به محض انتشار روزنامه، جزو خبرهای صفحه اول می خوانید که خدا را شکر بیکاری دیشب نصف شب بر طرف شد و در حال حاضر فقط یک پیرمرد و پیرزن در یکی از روستاهای دوردست بیکارند که آنها هم قرار است یک دوره کامپیوتر ببینند و به عنوان تکنیسین مشغول کار شوند!
این دانشمند توضیح می دهد که الان بسیاری از کشورهای جهان مشکل فحشاء، اعتیاد و فقرشان را به همین طریق ساده برطرف کرده اند و می گوید اگر این کشورها عقل شان برسد، بقیه مسائلشان را نیز می توانند به همین ترتیب برطرف کنند و الکی الکی ابرقدرت شوند!
همیشه جای شکرش باقیست …
ما ایرانی ها معتقدیم حتی اگر بلائی هم سر آدم بیاید، باز باید شکر کند چون همیشه ممکن است بدتر از آنچه روی داده نیز، روی بدهد.
به همین دلیل آقای کردان که فعلا خبرسازترین رجل ایران است، شب و روز خدا را شکر می کند که اگر مدرک دکترایش تقلبی از آب درآمده است، پولهائی را که بابت همین مدرک به حسابش می ریزند قلابی نیست، وگرنه چگونه می توانست زندگی کند؟!
ایمیل نویسنده :
mirzataghikhan@yahoo.ca