از شما چه پنهان که وجود چنین حاکمانی در ایران مرا به باورهای علمی و به قول این جایی ها فاکت های علمی مشکوک کرده است. چندان که گاه زیرچشمی به آنها می نگرم که انگار برای خودم هم خجالت آور شده اند. طبیعت با وجود سختی اش نسبت به تغییر و تحول و قانون پذیرش باز هم یک سروگردن از قدرت پذیرش این مقولات از طرف حاکمان ایران بیشتر است. و این فاکت علمی که “انسان” قدرت تحول و تغییرش قابل مقایسه با طبیعت نیست، را زیر سئوال می برد. دیگر نمی توان یا بهتر گفته باشم من دیگر نمی توانم قبول کنم سرعت تحول زمین و زمان از تحولات فکری حاکمانی چون امثال احمدی نژادها و مصباح یزدی ها کندتر است.
امروز برای من سخت است که به راحتی بپذیرم که سختی سنگ از جامدی افکار امثال احمدی نژاد و مصباح یزدیها بیشتر است. از اینرو دنبال مکتبی هستم که این رویگردانی مرا توجیه کند. تا اینجا پیش رفته ام که دیگر حاضر نیستم کلمه ی “ارتجاع” را برای اینها کافی بدانم. حداقل در معنای این کلمه ی “ارتجاع” “کشیدن” مستتر است که خود نشان از “تغییر” دارد. کِش را می توان کشید و درازش کرد. اگرچه به حالت قبل باز می گردد، اما حداقل برای زمانی تغییر شکل می دهد، ولی چنین حالتی را در حاکمان ایران امروز هم نمی توان یافت.
شاید بتوان در فضای معنوی “ارتجاع” “کثافت” را به گونه ای یافت و از آن کلمه بتوان در این خصوص استفاده کرد، چنانچه آقای قالیباف یکبار از آن برای عرصه ی جولان سیاسی این حاکمان به کار برد، اما هر نگارنده ای راحت نیست که از این کلمه استفاده کند.
من موافقم که متفکران به فکر ساختن یک واژه یا اصطلاحی باشند که اولاً همه جانبه باشد. ثانیاً هر کسی بتواند از آن استفاده کند و خجالت هم نکشد و فحش و ناسزا هم نباشد. ثالثاً برازنده ی این حاکمان دروغ و دغل باشد و آخراً دل امثال مرا خنک کند و بازتاب نفرت درونی امثال من باشد.
همه ی اینها را گفتم تا به این برسم که:
تحول زمین یعنی رسیدن بهار را به تمام تحول طلبان، اصلاح طلبان، تغییرطلبان و حتی کش طلبان تبریک می گویم. عید بر همه ی پاک طلبان مبارک باد!
***
روز هشت مارچ گذشت و من نتوانستم یا وقتش را نیافتم که مردانگی کنم و به زنان تبریک بگویم یا حتی گلی بخرم و گوشی را برای حرفهایشان باز کنم و از آن بدتر عذری بخواهم اما قول می دهم سال دیگر جبران کنم و حرفهای نزده ی خود را پیرامون “زن”ها بزنم. ولی قول شنیدن حرفهایشان را نمی توانم الان بدهم چون نمی دانم وقت این کار را داشته باشم یا نه. از طرفی این مشکل هم وجود دارد که قسمت بیرونی گوش مردها بزرگتر از قسمت داخلی اش است، لذا گردش آن به طرف دهان زن فقط به وسیله ی گرفتن و کشیدن مقدور است نه آزادانه که روز زن هم روز خوبی برای این کار نیست چون معمولاً در روز زن، زن ها به فکر “انسان” هستند و نه زن چه رسد به خود.
***
اخیراً اداره ای در ایران تأسیس شد که به شعار احمدی نژاد جامه ی عمل بپوشاند. آن اداره کارش رسیدگی ۲۴ ساعته به حق و حقوق ایرانیان خارج نشین است و کلی دم و دستگاه و کارمند و کارکن دارد و از همین هفته هم کارش را شروع کرده است. از طرف دیگر اداره ی مهاجرت کانادا هم در همین هفته اعلام کرد که مهاجران ایرانی سالیانه چهارصد میلیون دلار به کانادا می آورند.
از آنجایی که حق و حقوق تمام مردم ساکن ایران برآورده شد و دیگر کارگری نیست که حقوق معوقه ماهیانه که چه عرض کنم سالیانه ای داشته باشد، لذا من موافقم توجه به ایرانیان خارج از اهم وظایف دولت به شمار آید، زیرا این کار حسن هایی دارد که حسن سیاسی اش بر سایر حسن هایش می چربد. این اداره می تواند تمام کارهای علنی و مخفیانه را سامان دهد چه علیه نیروهای ایرانی مقیم خارج چه یافتن بهانه علیه کشورهای خارجی و نیروهای دیگر، چه در بین مهاجران مسلمان سایر کشورها. اکنون مرکز توطئه ها از بودجه ی دولت برای سرکوب جنبش سبز و مردمی ایران و توطئه های جهانی استفاده ی قانونی خواهد برد. ایجاد یک چنین مرکز فتنه فقط با هشیاری ما قابل خنثی شدن است. به هوش باشیم؟!
* برزو ابراهیمی، نویسنده ساکن تورنتو و از همکاران شهروند بیشتر در حوزه طنز سیاسی می نویسد.
Borzou.kandali@yahoo.ca