بخش سوم ـ راهکارها
تاثیرات مهاجرت خانوادگی به کشوری دیگر با فرهنگی متفاوت و زبانی دیگر به عوامل بسیاری از جمله سن فرزندان حین مهاجرت بستگی دارد. اگر مهاجرت در زمانی صورت گیرد که کودکان در سنین تولد تا قبل از رفتن به مدرسه هستند چالش چندانی بین والدین و فرزندان پیش نمی آید، زیرا کودکان در سنین مدرسه از ابتدای ورود به کشور جدید تحت تعلیم و تربیت دستگاه آموزشی و مدارس کشور مقصد قرار می گیرند؛ اما مهاجرت خانواده همراه نوجوانان می تواند با چالش های بسیاری روبرو شود. لازم است والدین از نیازها، بحران ها و مراحل رشد جسمی، روانی و اجتماعی کودکان بویژه در هنگام مهاجرت به کشور جدید مطلع باشند تا با چالش ها و بحران های کمتری در ارتباط با فرزندان روبرو شوند.
مراحل رشد جسمی روانی اجتماعی کودکان
۱ـ مرحله ی نوزادی و شیرخوارگی (تولد تا یک و نیم سالگی)
این مرحله از دیدگاه روانشناسی مرحله شکل گیری اعتماد پایه (Basic Trust) نامیده می شود. در این مرحله نوزاد نیاز به محیطی امن و گرم و نرم و سالم و راحت برای تغذیه و استراحت و خواب کافی دارد. ارتباط مستقیم پوست با پوست بین نوزاد و مادر بویژه در بدو تولد نقش بسیار مهمی در شکل گیری اعتماد پایه در ذهن نوزاد دارد. در این دوره شیرخواران با بحران های درآوردن دندان های شیری و تمایز خود از دیگران روبرو هستند.
در دوره نوزادی و شیرخوارگی اگر نیازهای کودک به موقع و به حد کافی برآورده شود و مادری به حد کافی خوب و مهربان در کنار پدری گرم و صمیمی و مددکار از کودک مراقبت نمایند، جوانه های اطمینان به خود و امیدواری به دنیا در رفع نیازهای کودک در ذهن او شکل می گیرند. در چنین شرایطی جوانه های فردیت و اعتماد به نفس در کودک می تواند رشد نماید. اگر حین مهاجرت و پس از استقرار در کشور جدید این نیازهای کودک برآورده شود مشکلی در روند رشد نوزاد شیرخوار پیش نمی آید، اما در غیر اینصورت به جای اعتماد پایه در ذهن کودک، بی اعتمادی به این دنیا به تدریج شکل می گیرد که در مراحل بعدی می تواند به وابستگی مرضی به والدین و مراقبان، اضطراب غریبه و اضطراب جدایی و انواع اختلالات اضطرابی منجر شود.
۲ـ مرحله نوپایی (یک و نیم تا سه سالگی)
در مرحله نوپایی که مرحله خودمختاری (Autonomy) در روانشناسی کودک نامیده می شود، کودک نیاز به استقلال در راه رفتن و غذا خوردن دارد. کودک نو پا دوست دارد این گونه کارها را گر چه به صورت بسیار ناشیانه خودش انجام دهد. در این دوره عدم کنترل زیاد کودک نوپا همراه با مراقبت از راه دور و بی خطر نگهداشتن محیط زندگی جهت جست و خیز کودک اهمیت بسیاری دارد. کودک نوپا نیاز به تأئید خودمختاری و سپردن کارهای ساده به خودش دارد تا به تدریج توانایی دور شدن از مادر و یا فرد مراقب را بدون ترس پیدا نماید. در ضمن، این مرحله زمان کوک شدن ساز هیجانی کودک است، به این معنی که والدین بایستی بتوانند هیجانات کودک را بشناسند و همچون آینه ای منعکس کننده احساسات و عواطف او باشند.
شادی و نشاط والدین موجب شکل گیری شادی و نشاط در کودک نوپا می شود و در ذهن کودک نوپا احساس غرور سالم و اعتماد به نفس شکل می گیرد. در دوره نوپایی کودک با بحران های کنترل ادرار و مدفوع، حرف زدن، راه رفتن، از شیر گرفتن و دور شدن از مادر روبروست. این مرحله که در روانشناسی فروید مرحله مقعدی (Anal) نامیده می شود نیازمند صبر و تحمل والدین و آموزش آنان در چگونگی شکل گیری تدریجی کنترل ادرار و مدفوع بدون ترس و تهدید و تنبیه کودک نوپا دارد.
والدین سخت گیر و کنترل کننده، به جای احساس خودمختاری، موجب شکل گیری شرم و شک در ذهن کودک نوپا می شوند. در چنین شرایطی جوانه های اولیه انواع اختلالات وسواسی، سوءظنی، شخصیت های تکانه ای و بی اشتهایی روانی در کودک شکل می گیرد. احتمال بروز این گونه اختلالات در فرزندان نوپای والدین کنترل کننده ای که به کشور جدیدی مهاجرت کرده اند و در بدو ورود چند سالی با استرس های گوناگونی روبرو هستند بسیار بیشتر از والدینی است که با این گونه بحران های نوپایی آشنایی دارند و با استحکام و یکدلی و تفاهم بین یکدیگر از کودکشان با مهربانی مراقبت می نمایند.
۳ـ مرحله کودکستان و پیش دبستان (سه تا پنج سالگی)
این مرحله که در روانشناسی کودک مرحله ابتکار (Initiative) نامیده می شود؛ مرحله کنجکاوی های جنسی کودک است و او نیازمند عدم حساسیت والدین نسبت به این کنجکاوی هاست. در این مرحله کودک نیازمند فراهم بودن محیط مناسبی برای تجربه و تقویت ابتکارات و کنجکاوی های ذهنی و عملی اوست. والدین لازمست در این مرحله تخیلات و بلندپروازی های کودکشان را درک کرده و با آن با روی باز مدارا نمایند. کودکان در این مرحله نیازمند فراهم بودن محیطی هستند که بتوانند تکانه های پرخاشگرانه خودشان را در بازی ها و رقابت های سالم ابراز نمایند. در این مرحله که مرحله اودیپال (Oedipal period) نیز نامیده می شود، کودکان با والد همجنس خود همانند سازی کرده و با والد غیر همجنس روابط بسیار صمیمانه و عاشقانه برقرار می کنند. والدینی که در این مرحله با کودکانشان رفتاری مناسب بویژه در حین مهاجرت و پس از استقرار در کشور جدید داشته باشند در کودکانشان احساس بلند همتی و ابتکار و تقلید بزرگان به وجود می آورند و اولین جوانه های من برتر (Super ego) شکل می گیرد. در غیر اینصورت به جای ابتکار، احساس گناه (Guilt feeling) در کودک شکل می گیرد که می تواند در سنین بالاتر منجر به انواع هراس ها (Panic) و اضطراب ها (Anxiety) و مهارهای جنسی (Sexual inhibition) شود.
۴ـ مرحله دبستانی (شش تا یازده سالگی)
این مرحله که در رواشناسی رشد دوره صناعت (Industry) نامیده می شود مستلزم عدم تاکید روی بایدها و نبایدها و خودداری از زدن برچسب های منفی بر کودک از سوی والدین و مربیان می باشد. برچسب های منفی به صورت تحقیر و توهین مانند سم خطرناکی بر ذهن و روان کودک اثر می گذارد. در این مرحله لازم است والدین و مربیان به کودک دبستانی اجازه تکمیل کار و چشیدن لذت اتمام کار را بدهند. در این باره تشویق کودک در جهت کسب مهارت ها و ارزش دادن به روابط کودک با همتاها اهمیت بسیاری دارد. در این دوره کودک با بحران هایی مانند بحران جدایی از خانه، ورود به مدرسه و برقراری ارتباط با همتاها روبروست. مهاجرت خانواده همراه کودکان دبستانی به کشوری دیگر اگر در ابتدای این دوره باشد مشکل چندانی به وجود نمی آورد، اما گر مهاجرت خانواده در اواسط و یا اواخر این دوره باشد؛ والدین و کودکان با چالش هایی همچون تعیین سطح دانستنی ها و توانایی های خواندن، نوشتن، شنیدن و صحبت کردن به زبان کشور مقصد روبرو خواهند شد. این مشکلات در صورتی که با مشکلات خانوادگی، جدایی و طلاق والدین در کشور جدید همراه شود روند رشد روانی اجتماعی کودک دبستانی را با مشکلات بیشتری روبرو خواهد کرد.
مرحله دبستانی از دیدگاه روانشناسی فروید، دوره نهفتگی (Latency) نامیده می شود. به این معنی که نیروی روانی به جای جنبه های جنسی صرف یادگیری و مشارکت با همسالان، ساختن اشیاء و آزمودن توانایی های عملی می شود. کودک در این مرحله اگر در محیط مناسبی در خانه و مدرسه رشد یابد برنامه ریزی درسی و تفکر حل المسئله ای (Problem Solving) را می آموزد.
کودک در این مرحله سعی در کسب مهارت های بزرگسالان نموده و روابط مناسبی با همتاها و هم کلاسانش برقرار می کند. در این دوره به تدریج جوانه های وجدان به صورت من برتر (Super ego) در کودک شکل می گیرد. اگر کودک دبستانی در بروز توانایی های عملی و کوشش های درسی خود با شکست روبرو شود احساس حقارت (Inferiority Feeling) در او شکل می گیرد، که می تواند بعدها به صورت مهر طلبی، برتری طلبی و یا عزلت طلبی تظاهر نماید.
مدرسه ای برای کودکان مناسب است که به محل سکونت خانواده نزدیک باشد و از نظر معماری نزدیک به همان عمارتی باشد که بچه ها در آن زندگی می کنند. کلاس ها کوچک و شاگردان کم باشند. درون مدرسه باید وسایل بازی و امکانات ورزشی کافی وجود داشته باشد. بچه ها باید بتوانند مشکلات خود را در مدرسه با مشاوران دبستان در میان بگذارند. معلمان مدارس ابتدایی باید بسیار خوشرو و مهربان و شاد باشند. اولین نقش والدین در دوران تحصیلات کودکان آرامش است. بویژه در اولین روز دبستان والدین باید آرامش خود را حفظ کرده و از خودشان دلشوره و نگرانی نشان ندهند و آن را یک روز عادی بدانند، زیرا نگرانی والدین به سرعت به کودکان سرایت می کند. بچه ها باید کار خود را خودشان انجام دهند. تکالیف شان را خودشان بنویسند. کیفشان را خودشان حمل کنند، تا در آینده فردی مستقل و دارای اعتماد به نفس کافی بار بیایند.
۵ـ مرحله راهنمایی و دبیرستان (یازده تا هیجده سالگی)
از نظر روانشناسی این مرحله دوره تشکیل هویت (Identity) نامیده می شود که مهمترین مرحله رشد روانی اجتماعی کودک و نوجوان است. بیشترین چالش بین والدین و فرزندان هنگامی اتفاق می افتد که خانواده با فرزندانی در این مرحله سنی مبادرت به مهاجرت به کشوری دیگر با فرهنگی و زبانی متفاوت می نمایند.
سنین یازده تا هیجده سالگی (Teen Agers) دوران هویت گیری نوجوان است. در این مرحله نوجوان نیازمند مساعدت و همکاری والدین و مربیان در شکل گیری هویت فردی و اجتماعی ویژه خودش است. در این برهه سنی تفکر انتزاعی (Abstract Thinking) و منطق قیاسی (Deductive Reasoning) شکل می گیرد. نوجوان در این مرحله معمولاً با ارزش های گروه های مرجع وحدت پیدا می کند. گروه های مرجع نوجوان ممکن است گروه های ورزشی، هنری، علمی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی باشند.
در صورتی که شرایط محیطی خانه و مدرسه و مسائل ژنتیکی و مادرزادی به خوبی پیش بروند نوجوان در این مدرسه هویت اجتماعی مناسب خود را پیدا می کند در غیر اینصورت نوجوان دچار سردرگمی نقش (Role Confusion) و بحران هویت (Identity crisis) می شود. بحران هویت در نوجوانان می تواند به صورت اختلالات رفتاری و شغلی، همانند سازی با قهرمانان فیلم های گانگستری و هیجان های سرگردان ورزشی و هنری تظاهر نماید. در مواردی نیز بحران هویت نوجوانان می تواند سر از بزهکاری و اختلالات شدید روانی درآورد. وظیفه والدین و مربیان در این دوره احترام و اعتماد به نوجوان و کمک به او در جهت پیدا کردن و شکل گیری هویت اجتماعی ویژه خودش است.
نوجوانان در این دوره گاهی به نظر می آید که سردرگم هستند. انگار چیزی را گم کرده اند و یا شاید چیزی را پیدا کرده اند! آنان خواب و خوراک حسابی ندارند، یا این که درست بر عکس بسیار زیاد می خوردند و بسیار زیاد می خوابند. مرتب در آینه به خود می نگرند و یا با جوش های صورتشان ور می روند. آنان حس می کنند گونه ها و بینی آنها بزرگتر شده. خیلی پر حرف و یا خیلی کم حرف می شوند. گاهی آنقدر شادند که با صدای بلند آواز می خوانند و می رقصند و گاهی آنقدر غمگین اند که گوشه ای کز می کنند و نمی توان با آنان حرف زد و گاهی مثل بشکه های باروت آماده انفجارند.
کافی است جرقه کوچکی به صورت یک انتقاد ساده و یا یک نصیحت بیجا زده شود تا آنان منفجر شوند. بنابراین والدین و مربیان باید بتوانند در مقابل چنین بشکه های باروتی جرقه نباشند. والدین و مربیان باید توان هم حسی (Empathy) و درک نوجوانان را داشته باشند. در این مرحله والدین باید یاد بگیرند چگونه حرف بزنند تا نوجوانانشان به آنان گوش بدهند و چگونه گوش بدهند تا نوجوانانشان بتوانند با آنان حرف بزنند. این موضوع در مورد والدینی که با نوجوانانشان به کشوری دیگر مانند کانادا مهاجرت می نمایند اهمیت بسیاری دارد.
*دکتر علی نیک جو، دارای دکترای پزشکی و تخصص روانپزشکی از دانشگاه اصفهان و دانشگاه علوم پزشکی ایران، دیپلم هیپنوتراپی و دکترای هومیوپاتی از کالج کانادایی طب کل نگر، دیپلم روانشناسی و مددکاری اجتماعی از انستیتو استراتفورد کانادا و عضو انجمن روانپزشکان آمریکا