چهارمین دوره “روزهای تئاتر خصوصی آلمان” در شهر هامبورگ پایان یافت. در این دوره نزدیک به ۶ هزار نفر به تماشای  ده ها نمایشنامه نشستند که از سراسر آلمان به جشنواره دعوت شده بودند. در پایان چهار نمایش موفق به دریافت جایزه فستیوال شدند که نمایشنامه تکنفره “من نفرت نمی ورزم” با کارگردانی “ارنست کنارک” از خانه تئاتر اشتوتکارت و بازیگری “محمدعلی بهبودی”  موفق ترین آن ها بود.

روزنامه “ابندبلات” درباره نقش محمدعلی بهبودی در موفقیت نمایش “من نفرت نمی ورزم” نوشت: “این درام که به حق جایزه را کسب کرد، ظاهرا به مسئله قلبی محمدعلی بهبودی تبدیل شده است. نمایشنامه تکنفره مبتنی بر داستانی واقعی است. بازیگر زاده ایران به عزالدین ابوالعیش پزشک فلسطینی چهره و روح و کنشی عمیقا انسانی می بخشد. او موفق می شود پیام صلح را به تماشاگران برساند.

 

محمد بهبودی

محمدعلی بهبودی

ابند بلات اضافه می کند:”در پایان نمایش بهبودی همراه با ارنست کنارک از خانه تئاتر اشتوتگارت به خاطر نمایش مونولوگ درباره زندگی “دکتر غزه” که در سال ۲۰۰۹ در جریان حمله اسرائیل سه دختر و یک برادرزاده خود را از دست داده است، دقایقی طولانی از سوی تماشاگران تشویق می شوند. شبی در آغاز به شدت اثرگذار و در پایان عمیقا تحرک آفرین و فراموش نشدنی. توصیه ای تاثیر گذار به انسانیت که شب های تئاتر همیشه حامل آن نمی توانند باشند.

 

روزنامه هامبورگی در پایان گزارش خود خبر می دهد که تئاتر شهر هامبورگ تصمیم گرفته است یکبار دیگر از محمدعلی بهبودی برای اجرای مجدد “من نفرت نمی ورزم” دعوت کند.

 

توانائی های بهبودی در نقش های سلو

 

نمایشنامه تک نفره “من نفرت نمی ورزم” تاکنون بارها در اشتوتگارت، و یکبار در برلین و هامبورگ بر صحنه رفته است و اجرای آن هرازگاه در اشتوتگارت همچنان ادامه دارد. بسیاری از منتقدان رسانه های آلمانی موفقیت کم نظیر این نمایشنامه را مدیون بازی قدرتمند بهبودی می دانند.

 

محمدعلی بهبودی اصولا در اجرای نقش های سلو از توانائی کم نظیری برخوردار است. “گزارش به آکادمی” از فرانتس کافکا و “پا برهنه، لخت، قلب در مشت” نوشته علیرضا کوشک جلالی دو نمایشنامه سلوی دیگری هستند که او در نقش تنها بازیگر آن ها درخشیده است.

 

من نفرت نمی ورزم، روایت زندگی سخت و تلخ یک کودک فلسطینی است که پدرش به عنوان یک کشاورز زحمتکش در جریان توسعه طلبی های اسرائیل زمین و خانه خود را از دست داده است. برادر جوان تر عزالدین ابوالعیش به گروه های مبارز فلسطینی پیوسته و سرانجام آواره و بی خانمان و پریشانحال شده است. اما عزالدین تحت تاثیر معلم دبستان خود شعار “نجات در آموزش است” را پیشه خود کرده و توانسته است پزشک متخصص زنان شود و حتی در یک بیمارستان اسرائیل به نجات بیماران بپردازد.

 

دکتر عزالدین ابوالعیش همسر بیمار خود را به دلیل تشریفات سخت و طولانی ورود و خروج یک فلسطینی به اسرائیل از دست می دهد، در سال ۲۰۰۹ نیز در جریان حمله اسرائیل به باریکه غزه خانه او به موشک بسته می شود و سه دختر و یک دختر بچه میهمان او در برابر چشمانش تکه پاره می شوند. با این همه، او همچنان اصرار می ورزد که “نفرت نمی ورزد” و می خواهد پیام آور صلح میان اسرائیلی ها و فلسطینی ها باشد. اتفاق های تلخ زیادی در طول نمایش سبب می شوند که او از جنگ و خشونت متنفر شود.

 

نمایشنامه با سبکی کاملا مینیمالیستی صحنه آرائی شده است. یک صندلی، یک پارچه بزرگ سفید، یک عروسک، یک میز خطابه شیشه ای  و دیگر هیچ. این ها تنها اجزای سمبلیک صحنه هستند که به خوبی زندگی ویران شده یک خاندان فلسطینی را نمایندگی می کنند. تنها تپش نفس گیر صحنه، حضور پر تحرک محمدعلی بهبودی است در نقش دکتر عزالدین ابوالعیش. پزشک فلسطینی اکنون سال ها است همراه فرزندان بازمانده خود به عنوان پزشک زنان در تورنتوی کانادا کار و زندگی می کند و می کوشد بدون وقفه نقش میانجی صلح میان اسرائیل و فلسطین را ایفا کند.