از رضاشاه تا ولی فقیه؛ از تقدس زدایی هیچ گریزی نیست
محسن نامجو، خواننده، موسیقیدان و ترانه سرای نوگرای ایرانی به تورنتو می آید.
مشخصه ی آثار نامجوی ۳۹ ساله، «تلفیق» است؛ تلفیق سبکهای مختلف موسیقی ایرانی و خارجی و تلفیق اشعار کلاسیک با شعرهایی که خود میسراید. در موسیقیهای او گوشههایی از سبکهای راک، سنتی، بلوز، جاز و محلی به گوش میرسد. از شعرهای مولوی، حافظ، نیما یوشیج، خواجوی کرمانی، و جامی گرفته تا شاملو و براهنی در آثار او به گوش میرسد که گاهی عباراتی کوچهبازاری در میان ابیات آنها اضافه شده است. او در این باره میگوید: «تلفیق از نظر من اپیدمی زمانه است. تلفیق موسیقایی دو شکل دارد، یکی تلفیق ابزار است، مثلاً قرار دادن گیتار در برابر سهتار که چیز جدیدی نیست؛ و دیگری تلفیق گام که تا به حال کمتر در موسیقی ایران به آن پرداخته شده، مثلاً کافیست که دو نت از دستگاه شور حذف شود تا به گام بلوز برسیم.»
نامجو از سال ۲۰۰۸ در خارج از ایران به سر می برد و در حال حاضر در دانشگاه استنفورد مشغول پژوهش درباره ی موسیقی است. او هفت آلبوم تاکنون منتشر کرده و تازه ترین آلبومش “از پوست نارنگی مدد” است.
نیویورک تایمز نامجو را باب دیلان ایران خوانده است. این هنرمند نسل نوجوی جوان، روز جمعه ۲۳ ژانویه ۲۰۱۵ در تورنتو در مرکز هنرهای نمایشی ریچموندهیل کنسرت خواهد داشت و یک روز قبل از آن در مرکز Small World Music در شماره ۱۸۰ خیابان Shaw به گفت وگو با دوستدارانش می نشیند.
در پیوند با حضور او در تورنتو، گفت وگوی کوتاهی با او انجام داده ایم.
درکارهای تازه شما از شعرهای محلی یا کلاسیک بیشتر استفاده شده، و مثل کارهای قدیمی عقاید نوکانتی یا گیس کمتر در دو آلبوم اخیر شنیده میشه، آیا این انتخاب شعر به عمد بوده و دیگر کمتر علاقه دارید از اشعار خود استفاده کنید؟
ـ اتفاقا کاملا برعکس است. در آلبوم نارنگی بیشتر از سه چهارم آلبوم از شعرهای خودم است قطعه لیلا، دردا، رضا خان، هیچی…
البته خوب همیشه شعر یک امر ثانوی بوده برای من و موسیقی کار اصلی، حالا چه روی شعرهای خودم چه روی شعرهای دیگران. البته ایدههای موسیقایی من هم همینطور روز به روز داره تغییر میکنه و نظرم میره رو یک سری کارهای دیگر که شعرها مال دیگران هست و پرداختن به آنها الان بیشتر مورد علاقه ام هست. حتا این چهار شعر خودم در آلبوم نارنگی هم مال دوران قدیم است، یعنی استفاده از اشعار خودم تغییر نکرده ولی سرودن شعر آنطور که در گذشته بود، دیگر آنقدر نیست.
پس میشه گفت الان شما روی آهنگسازی بیشتر تمرکز دارید تا روی سرودن شعر؟
ـ میشه تا حدی اینو گفت که الان موسیقی بیشتر برام اهمیت داره تا ادبیات شعر. اما باز هم دلیل نمیشه که در آینده به شعرهای خودم پرداخته نشه. مثلا آلبوم “اوی” که ۲۰۰۹ در آمد از هشت شعر فقط دو شعر “همش” و “فقیه خوشگله” از خودم بود.
ولی خوب آلبوم “بوسههای بیهوده” همش آلبوم شعر بود. ایدههایی برای آینده دارم که بیشتر از آهنگسازی تاکید روی شعر باشه.
در آلبوم “از پوست نارنگی مدد” قطعهای هست به نام بارون، که اشاره میکنید که شش تا جوونم شد تیر بارون، قصد از انتخاب این قطعه چی بود، آیا مناسبتی داره با حال حاضر ایران؟
ـ بارون و گل ممد رو نمیشه گفت انتخابشون بی نسبت با ایران بوده ولی خوب به جای اینکه مستقیم گفته بشه از فرهنگ فولکلور کمک میگیره. مثلا قطعه گل ممد راجع به اینه که یک قهرمانی کشته شده و مادرش مویه می کنه و زار میزنه و خواننده هم خودش رو جای مادر گذاشته. ولی قطعه بارون رو مرحوم اخوان تضمین کرده تو یکی از کتابهای شعرش. یکی از شعرهای اخوان هست که داره راجع به یک نوازندهای حرف میزنه که او داره شعر و آوازی رو میخوانه که اون تکه شعر دیگر مال اخوان نیست و آمده قسمتی از شعر فولکلور رو استفاده کرده که منم از این تکه خوشم آمد چون هم نسبتی به حال و هوای امروز داشت و هم اینکه فولکلور بود و شعر مشخصی نداشت.
در مورد قطعه رضاشاه که خیلیها به اعتراض میگن شما به او دشنام دادید، اما من فکر میکنم شما بیشتر می خواستید مرده پرستی تاریخی مارو به چالش بکشید. آیا چنین است؟
ـ ببینید چند بار صحبت این قضیه پیش آمده. نکته این است که اصلا شامل من نمیشه به عنوان محسن نامجو، من یک موزیسینی هستم در کنار بقیه افرادی که این نسل رو تشکیل دادن و هر کدوم ما به یک شکلی داریم با یک چیزی شوخی میکنیم. از این شوخی کردن هیچ گریزی نیست. از تقدس زدایی هیچ گریزی نیست و چه قدر عالی که این نسل به یک شکلی این رو فهمیده. البته یک روی بد هم داره که بهش میگن افسار گسیختگی این نسل جدید و بی ارزشی آنها، و بی وطنی آنها، و بی اخلاق بودن آنها که اینها درسته و اینها واقعیت هست و ما اینهارو با خودمون حمل میکنیم یا به قولی بر سرمون آمده. وجه مثبت آن هم همین تقدس زدایی هست یعنی اینها هر جفتشون یک چیزه که به خودت اجازه بدی که من در برابر هیچ کسی سر تعظیم به اون معنی فرود نمیارم در عین حالی که به تواناییش احترام میزارم و کارهای مثبتی که کرده رو قبول دارم. یعنی کسانی که احترام کورکورانه به کسی میذارن و مقدسش میکنن در جهت شناختنش کمتر قدم برمیدارن. همون کسایی که میگن فلانی چرا حافظ رو با نعره خونده، نمیرن حافظ رو ورق بزنن ببینن خود حافظ در چندین جا داره با روزگار خودش شوخی و طنز میکنه و دست میندازه شاعرهای دوران خودش رو، یا به اینو اون متلک میگه مثلا به مذهبیون خشک دور و برش متلک میگه و حالا این شامل همه میشه. شامل خامنهای، رضا خان و غیره. وقتی تو به خودت اجازه میدی که با یک چیزی شوخی کنی یعنی بیرون ایستادی داری نگاهش میکنی، یعنی تو بغل نگرفتیش که مقدس باشه. از بیرون که نگاه میکنی دیگر فقط زیباییش رو نمیبینی و نفس شوخی کردن خیلی خیلی بزرگتر و فراگیرتر از کار یک آدم هست یعنی یک نسلی داره این کارو میکنه حالا خوشبختانه یا بدبختانه، منم یکیش هستم. حالا به من چهار نفر بیشتر گوش میدن، بیشتر دیده میشه، ولی خیلی تفاوتی نداره.
نظرتون راجع به کار همایون شجریان به نام صنما چیست که بی شک از شیوه ی خوانندگی و درک شعر شما بهره گرفته، یعنی سبک کار شما حتا به همایون شجریان هم سرایت کرده است.
ـ من قبل از اینکه خود قطعه رو بشنوم این حرفها رو میشنیدم. فی نفسه چیز بدی نیست یعنی اگر هم چنین اتفاقی افتاده اتفاق مثبت است نه منفی. یعنی تاثیر گرفتن یک هنرمند از یک هنرمند دیگه که حالا یک وجه اخلاقی هم داره، چیز بدی نیست، ولی به همایون شجریان برنمی گرده به آهنگساز برمیگرده یعنی تاثیر همایون نبوده. اینجا هم من بگم که از لحاظ تکنیک خوانندگی بهترین خواننده نسل ماست. یعنی من تنها کسی را که میتونم ازش نام ببرم که هیچ حرفی نداره از لحاظ آواز خوندن، همایون شجریان است. و با توجه به اینکه یک آدم حرفهای ست بدیهی ست که وقتی با آهنگسازهای مختلف کار میکنه پیشنهادهای مختلف میشه و او هم طبق سلیقه اش می پذیره. این کار هم اگر تأثیری از کار من گرفته تاثیر جناب پورناظری هست نه تاثیر همایون شجریان. او یک خواننده است که خیلی هم خوب اجرا کرده، ولی خود مساله تاثیر هم هیچ عیبی نداره، مثلا کار خود من به طور خلاصه تحت تاثیر علیزاده بوده و در خوانندگی هم تحت تاثیر خیلی از خوانندههای پاپ بودم یا خیلی از خواننده های راک یا بلوز. یعنی من اگر از این اسم ببرم به اعتبار من اضافه میکنه، ولی این روند اگر ادامه پیدا کنه و این درها باز بشه دیگه مهم نیست که کی شروع کرده، مهم اینه که داره اتفاق میفته و این خیلی اتفاق خوبیه.
خوب ما خیلی خوشحالیم که ۲۳ ژانویه شما رو در تورنتو می بینیم، شما چی؟
ـ تورنتو در واقع همیشه “fresh”ترین یا پر طراوتترین مخاطب رو داره و یک احساسی میده که انگار همه از نسل خودت هستن. یعنی آدم ها با یک اختلاف زمانی کمی، قبل یا بعد از تو، از ایران آمدن، برای همین اجرا کردن تو تورنتو فرقش با جاهای دیگر اینه که اینجا احساس نزدیکی بیشتری میکنم و این خیلی حس قوی و خوبی ست.