بهزاد پیله ور
سیزده سال پیش و نوجوانانی که سیاسی می شدند
سیزده سال پیش در چنین روزهایی بود که شادمانه پیروزی کمپین دو خرداد را جشن می گرفتیم و از اینکه از این پس از قدرت اجرائی نیروهای بسیجی، انصار حزب الله و بسیاری دیگر از نیروهای این طیف راست و تندروی جامعه کم می شد ،شادی می کردیم. شانزده ساله بودیم و اولین بار بود پای صندوق های رای می رفتیم، خاتمی را دوست می داشتیم چون چاره ای نبود (در شهر کوران یک چشم پادشاه است) فضای بسیار بسته پس از انقلاب، سرکوب های آن دوران و قتل عام دگراندیشان و حتی تجربه زندان در اولین سالهای کودکی، جنگ و سازندگی نیمه کاره (هزاران کلنگ و بیل بیکار) عطش آزادی و شوق تنفس در فضای باز سیاسی را چند برابر می کرد.
آن روزها صحبت از مدنیت بود، از گفتمان، از بهترشدن اوضاع، از آزادی مطبوعات، از آزادی های مدنی و فراغت از باتوم واپسگرائی و خرافه پرستی، سلام نشاط، دو خرداد، پیام دانشجو و… دستاوردهای پس از آن دوران بود.
پانزده خرداد سلام توقیف شد. ما آن روزها برای ورود به دانشگاه سخت درس می خواندیم و پشت کنکور و دانشگاه سهمیه بندی تلاشی مضاعف برای ورود به دانشگاه می کردیم. آن شب پیش آمد، ۱۸ تیرماه و حمله به کوی دانشگاه، بسیاری از رویاهایمان را در هم کوبید و دیگر امیدی به اصلاحات در آن رژیم برای آن دسته از امیدواران به این مهم به سرابی بدل گشت و بسیاری نیز به تغییر بنیادین حاکمیت به شیوه دموکراتیک روی آوردند. از آن روز تا کنون رسم هر ساله شد برگزاری یادمان آن چهار روزی که خامنه ای را لرزاند، قداست فقها را زیر سئوال برد و یاد آنان که از دست رفتند یاد عزت ابراهیم نژاد، اکبر محمدی، تامی هامی فر و هر روز بر آمار جانباختگان این جنبش اضافه شد تا آنجا که برگزاری یادمان آن روز یا حداقل شرکت در مراسم یادبود آن روز به وظیفه ای تبدیل گشت.
شهروند نشریه ای برای تمام فصول با خبرنگارانی از جنس قلم همشهری تهران!
در این شماره شهروند مورخ ۱۵جولای ۲۰۱۰ در دو مقاله خبرنگاران شهروند این نشریه زحمت کشیدند و برگزارکنندگان برنامه امسال این رخداد تاریخی در تاریخ معاصر ایران را به نقد کشیدند .آقایی جوان از نشریه شهروند در مقاله ای تحت عنوان”سخنی با برگزارکنندگان سالگرد ۱۸تیر در دانشگاه تورنتو” در میان صحبت هایشان و قلم زنی هایی که مرحمت فرموده بودند به چند نکته اشاره کرده بودند که در اینجا به خواست ایشان آن موارد را موشکافی می کنیم و بنا به درخواست ایشان مبنی بر کنار گذاشتن تعارف و نزاکت سیاسی چون بنده معذورم و اعتقاد به نزاکت بی چون و چرای سیاسی دارم در نتیجه در قالب همان نزاکت سیاسی پاسخگو خواهم بود ولی بدون تعارف!
حدود پنج سالی ست که پس از تحمل یک سال و نیم زندگی پناهندگی در ترکیه به تورنتو کانادا وارد شدم. به عنوان یک فعال سیاسی اجتماعی، زندانی و دانشجوی سابق همانند شما شهروند می خواندم و گاهی هم در همان مجله قلمی هم می زدم در نتیجه غریبه با شهروند و طیف سیاسی و اجتماعی در پس این نشریه دلسوز توده ها نیستم!
ایشان در ابتدای مطلب خود در مورد حضور پر رنگ ایرانیان تورنتو و حضور پرشور مردم و همینطور آقای پرویز صیاد در اولین روزهای پس از واقعه ۱۸ تیر ۷۸فرموده بودند. بله دوست گرامی بنده هم شنیدم ولی در طول پنج سال گذشته تا تابستان سال گذشته و پس از وقایع بعد از انتخابات خرداد ماه چنین عظمت و شکوهی در خیابانهای تورنتو ندیده بودم.
ایشان در همان مطلب در صفحه هشت می فرمایند:
“حتی همین یک سال قبل، ۱۳۸۸، در سالگرد ۱۸ تیر، که این بار در میان جنبشی انقلابی که به پا خاسته بود از راه میرسید، شاهد مراسم آبرومندی در دانشگاه رایرسونِ تورنتو بودیم. نکته شاخص آن شاید این بود که بسیاری از جریانات چپ و انقلابی در کنار مردمی که اغلب با پرچم سبز و یا بدون پرچم خاصی فعالیت میکردند گرد آمدند و در سخنرانیها این تا حدودی منعکس شده بود. انعکاس بیشتر آن شاید در پایان مراسم بود که با خواندن سرودهای انقلابی(بیشتر سرودهای فداییان خلق) خاتمه یافت. برای این مراسم یکی از بزرگترین سالنهای دانشگاه رایرسون تا خرخره پر شده بود و مردم با جوی حاکی از فعالیت و کوشش سالن را ترک کردند.”
بله دوست عزیز بنده هم با شما موافقم ولی بفرمائید مهمانان سال گذشته که بود و شفاف صحبت کنیم !
لیست مهمانان سال قبل :
۱ـ سحر زرهی ـ دختر آقای زرهی سردبیر شهروند (سخنران اول این برنامه )
۲ـ شکوفه سخی ـ دانشجوی رشته علوم سیاسی دانشگاه یورک
۳ـ فرح طاهری ـ خبرنگار روزنامه شهروند
۴ـ نیلوفر گلکار، از فعالان کمپین یک میلیون امضا
۵ـ فوآد اویسی، فارغ التحصیل مهندسی مکانیک از دانشگاه واترلو، هماهنگ کننده ی جنبش چند صدایی برای تغییر
۶ـ فیروزه غفاری، از فعالان سابق جنبش دانشجویی و از زندانیان سیاسی دهه ۶۰.
۷ـ علیرضا جوانبخت، موضوع: نقش دانشجویان غیرفارس در جنبش های دانشجویی
۸ـ مهدی تکفلی(که از ایشان به عنوان متهم پرونده کوی دانشگاه یاد شده بود)
شما خود به عنوان یک گزارشگر یک نفر از متهمان پرونده کوی دانشگاه را در این جمع معرفی کنید و یا حداقل دلیل حضور دو نفر از یک نشریه و این روابط همیشگی فامیلی چیست؟ ما آن روزها را دیدیم این روزها را هم می بینیم شما خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل! در روز برگزاری این برنامه بسیاری از متهمان پرونده موسوم به کوی دانشگاه در آمریکای شمالی به سر می بردند ولی شما و طیف پشت سر شما به شخصیت سازی خلقی و توده ای معتقد است و این نه تنها مردم و قشر پیشرو جامعه را به بیراه می کشد چه بسا نقشی مهم در تحریف تاریخ ایفا می کند .
مردم تورنتو پس از وقایع ۲۲ خرداد سال گذشته بارها و به دفعات ثابت کردند که قلبشان برای ایران و ایرانی می تپد و با حضور گسترده خود این مهم را به اثبات رساندند همین اتفاق هم در یک سالن چند صد نفره افتاد .
سئوال اینجاست در روز برنامه ۱۸ تیر سال گذشته عده کثیری از ایرانیان در میدان مل لستمن جمع شده بودند و برنامه سخنرانی و یادمان آن روز با حضور جناب دکتر مریدی و بسیاری از فعالین طیفهای مختلف سیاسی شهر عمدتا ساختار شکن و موافق سرنگونی تمامیت رژیم به شیوه دموکراتیک برگزار شد ولی حضوری از شما یا سایر خبرنگاران شهروند در آنجا دیده نمیشد!
در بخشی دیگر از سخنان خود آورده اید که در مراسم سال گذشته بسیاری از سرودهای فدائیان خلق خوانده شد، من از نامی که شما آورده اید سازمان فدائیان خلق ـ اکثریت را برداشت کردم امید که درست باشد، دوست عزیز و گرامی میرحسین موسوی و حامیانش هم از اشعار انتشارات سازمان چریک های فدائی خلق ایران ـ پیشگام (سراومد زمستون) برای تحریک عواطف بسیاری استفاده کردند ولی مطمئنم سرود (فدائی) و یا (پرچم دار ستم کشان با اجرای حمید اشرف) در برنامه ای که شما از آن دم می زنید پخش نشد و هیچگاه هم نخواهد شد و تنها همان سر اومد زمستون با اجرای جدید در حمایت از آقای موسوی به دفعات پخش شده و همگی همخوانی هم کردید!
در بخشی دیگر از سخنان خود با زیر سئوال بردن برگزار کنندگان آن برنامه، و با کنار گذاشتن به قول خودتان نزاکت سیاسی تا آنجا فراتر رفته که پنجاه نفر مهمان برنامه (به نقل از مطلب شهروند) را به تمسخر گرفته اید و گله مندید که چرا با دعوت از آنهمه سخنران صاحب نام همچون آقایان دکتر مریدی، طارق فتاح، منوچهر محمدی، ماشاالله عباس زاده و کوروش صحتی و … مردم استقبال چشمگیری نکرده اند .
بیش از یک ماه قبل به دعوت خانم سارا اکرمی دانشجوی رشته علوم سیاسی دانشگاه یورک و مسئول کمپین برچیدن پرچم جمهوری اسلامی از اتاق انجمن دانشجویان ایرانی دانشگاه یورک، با بنده تماس گرفتند و درخواست همکاری برای برنامه ۱۸ تیر امسال را مطرح کردند به پیرو آن تماسی با سایر دوستان آقایان: کوروش صحتی، ماشاالله عباس زاده و منوچهر محمدی برقرار شد و آن عزیزان هم اعلام کردند که در برنامه حضور خواهند داشت. پس از تهیه بلیت برای عزیزان مهمان در این برنامه و صحبت با سایر مهمانان، انجمن سراسری دانشجویان دانشگاه یورک (نه انجمن دانشجویان ایرانی دانشگاه یورک) با ارسال به ای میل تمامی مهمانانی که از خارج از کانادا برای شرکت در این برنامه قبول زحمت کردند دعوتنامه فرستادند (متن ایمیل ها و رونوشت آن موجود است). انجمن دانشجویان ارامنه در نشستی دیگر به عنوان حامی و اسپانسر این برنامه شرکت کردند و همینطور کنگره مسلمانان کانادا، عزیزان در ستاد مبارزاتی خانه ایران(خانه ایران) و موهو گرافیک (طراح پوستر ـ آقای مهدی پوریان) از دیگر حامیان برنامه بودند که اگر شما به آگهی این برنامه در فیس بوک و یا وبسایت ها و وبلاگ های مرتبط نگاه می کردید از روز اول حدود یک ماه پیش از برنامه نام مهمانان و مشخصات برنامه به طور کامل نوشته شده بود و با توجه به ایمیل های رد و بدل شده پیش از این برنامه و اسناد و شواهد موجود هیچکدام نامشان را به این برنامه وام ندادند و تنها انجمنهای دانشجویان ایرانی بودند که نه دعوتی از آنان صورت گرفت و نه وامی از آنان تقاضا شد!
از آن روی که واقعه اسفناک ۱۸ تیرماه در مکانی آکادمیک روی داد، به صلاحدید جمعی از مهمانان تصویب شد که برنامه در سالنی در دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه تورنتو برگزار شود و تمامی هزینه های این برنامه از بخش خصوصی و با همت بسیاری همچون خانه ایران در تورنتو و میزبان این برنامه خانم اکرمی تامین شد. از سوی دیگر برنامه ای موازی با این برنامه با یک روز تاخیر در سالن اجتماعات شهرداری نورث یورک ترتیب داده شده بود که با توجه به آگهی های آن برنامه تا یک هفته قبل از برنامه نام حتی یکی از شرکت کنندگان و مهمانان در آگهی برنامه روز شنبه به چشم نمیخورد .
شما در بخشی دیگر آورده اید:
“خلاصه سخن این که برگزارکنندگان واقعی مراسم جمعه ظاهرا خانم سارا اکرمی، دانشجوی جوان دانشگاه یورک، و جمعی از دوستانش بودهاند که معلوم نیست که هستند و چگونه تصمیم به برگزاری چنین رویدادی گرفتهاند، اما آنها گویا نماینده هیچ بخشی از”دانشجویان ایرانی دانشگاههای تورنتو” نیستند، بخصوص به این علت مسلم که دانشجویان ایرانیتبار این شهر انجمنهای متعددی با رویکردهای متفاوت دارند”.
در پاسخ باید بگویم: عدم شرکت انجمن های دانشجوئی ایرانی در چنین رویدادی و با حضور خانم سارا اکرمی پر واضح است،
۱ـ کمپین برچیدن پرچم جمهوری اسلامی از اتاق های انجمن های این دانشجویان،
۲ـ دعوت از سوی برگزارکنندگان مراسم موازی در روز بعد
شما فرموده اید (جمعی از دوستان”خانم اکرمی” که معلوم نیست که هستند؟)
شما جوان این اسامی را گوگل کنید حتما متوجه خواهید[شد] دوستان خانم اکرمی که هستند:کوروش صحتی، ماشاالله عباس زاده، منوچهر محمدی و بهزاد پیله ور به همراه ستاد مبارزاتی خانه ایران که در اینجا در حمایت از خانم اکرمی این فعال دانشجوئی و مسئول کمپین برچیدن پرچم جمهوری اسلامی در دانشگاه نام خود راکنار نام ایشان با افتخار قرار می دهیم و اما اگر مشکل شما و طیف حامی شما این است که چرا همانند آن کمپین خانم اکرمی با صلاحدید مدافعان توده های این شهر حرکت نکرده مسئله دیگری ست که در این مطلب نمی گنجد!
در روز برنامه ای که در شهرداری نورث یورک برگزار شد، هیچکدام از دوستان، منوچهر محمدی، ماشاالله عباس زاده و کوروش صحتی و خود بنده تمایلی به شرکت نداشتیم ولی به دلیل حضور مردم در سالن و جفا در حق مردمی که به احترام این برنامه و اسامی درج شده از مهمانان تشریف آورده بودند همگی با هم وارد سالن شدیم و همانطور هم که آقای محمدی و عباس زاده به دفعات اشاره کردند دلیل حضور ما در آن برنامه (روز شنبه ) خانم اکرمی و زحمات ایشان در گردهم آوردن تمامی دوستان در یک نقطه و آنهم برای اولین بار بود (که در هیچ کجای نشریه شهروند در مورد آن دلایل صحبت نشد ـ به همین دلیل ما به خود اجازه می دهیم بدون تعارف همانگونه که شما خواسته اید، نشریه محبوبتان شهروند را با همشهری تهران قیاس کنیم). در همان برنامه بارها به این نکته که ما خواستار برچیدن تمامیت نظام ولایت فقیه در تمامی ارکان آن به شیوه دموکراتیک هستیم به دفعات توسط آقای منوچهر محمدی و ماشاالله عباس زاده صحبت شد و واقعا جایی در کنار افرادی که هنوز با وجود این همه شهید و جانباخته راه آزادی سعی در حفظ حاکمیت با قایم شدن در پس جنبش سبز دارند برای خود نمی بینیم و همانگونه که آقای ماشاالله عباس زاده اشاره کردند تنها مذاکره ما با رژیم و ایادی آن محاکمه خواهد بود.
در برنامه روز شنبه آقای تایاز فخری صحبت کردند که بارزترین دلیل عدم حضور و حمایت انجمن های ایرانی دانشگاههای تورنتو از برنامه دانشگاه تورنتو بود چرا به عکس زیر رجوع کنید اولین نفر از سمت راست آقای تایاز فخری از دانشگاه رایرسون و سومین نفر آقای پویا علاقبند از دانشگاه تورنتو هستند که همواره با این پرچم در اقصا نقاط شهر، انجمن های دانشجویان ایرانی دانشگاههای رایرسون و تورنتو و خصوصا پس از وقایع خرداد گذشته، کودتای انتخاباتی و جانباختن بهترین فرزندان آن آب و خاک دیده می شوند .
شما فکر می کنید چنین انجمن هایی با چنین دانشجویانی از برنامه ای که مسئول کمپین برچیدن پرچم جمهوری اسلامی از اتاق هایشان برگزار می کند حمایت خواهند کرد؟ این موضوع دوست عزیز همانقدر دور از ذهن است که خواندن سرودهای سازمان چریکهای فدائی خلق در برنامه سال گذشته شما دور از ذهن است !
سئوال ـ چرا گوشه ای از صحبتهای آقای منوچهر محمدی و ماشاالله عباس زاده در نشریه ای که شما در آن قلم می زنید در رابطه با برگزار کننده و هدف از آمدن این عزیزان به تورنتو چاپ نشد؟ چرا تمامی صحبت های این دو دوست عزیز گران سنگ در رابطه با لایه های سرنگونی طلب در درون ساختار اصلاحات در آن نشریه به چاپ نرسید و هزاران چرای دیگر از برنامه روز شنبه و همینطور برنامه دو سال قبل در دانشگاه تورنتو تا کنون در همین رابطه که احتمالا سردبیر و هیئت تحریریه آن نشریه در جریان آن چرا ها هستند ..
در بخشی دیگر از مطلب خود آورده اید:
آیا دانشجویان فعال ایرانی شهر حق ندارند از دست برگزارکنندگان برنامه روز جمعه دلخور باشند که اینگونه نام جامعهی ایرانی شهر را خدشهدار کردهاند؟
توجه داشته باشید به این مطلب از آقای جلیل دارا مدیرکل امور فرهنگی وزارت علوم:
“در خصوص وضعیت فعلی فرهنگی دانشجویان ایرانی خارج از کشور گفت: نمی توان برخی از مشکلات را نادیده گرفت. در خارج از کشور نیز به دلیل وجود هجمه های فرهنگی ممکن است دانشجویان دچار لغزش هایی شوند اما بر اساس آنچه رصد شده دانشجویان خارج از کشور به ویژه بورسیه تعلق خاصی به هویت ایرانی و اسلامی بودن خود دارند.”و قرار است ایشان بسته های فرهنگی نیز ارسال دارند…
اگر منظور شما از دانشجویان ایرانی، انجمن های ایرانی دانشجوئی و فعالینی چون عکس بالا است که بیشتر دانشجویان این شهر باید از دست مسئولین انجمن های خود دلخور باشند و کنکاشی داشته باشند در درون انجمن هایشان؛ مگر ندا ها، اشکان ها و سهراب ها، اکبر محمدی و عزت ابراهیم نژاد ،کیانوش آسا و هزاران قربانی دیگر توسط حامیان این پرچم به قتل نرسیدند پس چگونه است که در این شهر تشکل های دانشجوئی و فعالان دانشجوئی که شما از آنان یاد می کنید با چنین وضعی دیده می شوند؟ به جای فرافکنی بهتر است نیم نگاهی به انجمن هایتان بیاندازید نه از دست دانشجویان سابق و ۱۸ تیری ها و برگزار کنندگان آن برنامه گله کنید که چرا به سراغ شما نیامده اند .
در پایان، شما مطلب خود را با احساس عمیق تاسف آغاز کرده بودید، بنده هم عمیقا با شما موافقم متاسفم از حضور احمدی نژاد در صحنه سیاسی ایران، متاسفم از حضور رنگ و بوی لابی رژیم در این شهر و تمامی بنیادهایش، متاسفم از قحط الرجال سیاسی در ایران و متاسفم برای قشری که هنوز و پس از تمامی این وقایع خونبارـ از ۱۸ تیر تا کودتای انتخابات ـ که هنوز امید به اصلاحات دارد. به عنوان یک دانشجو و زندانی سیاسی سابق متاسفم برای چنین انجمن های دانشجوئی و دست آخر متاسفم برای خودم که مجبور به غربت نشینی و تحمل تمامی این موارد در اینجا هستم .
نگارنده: بهزاد پیله ور
حامیان:
آقای منوچهر محمدی متهم ردیف اول کوی دانشگاه و بنیانگذار اولین تشکل دانشجوئی پس از انقلاب فرهنگی
آقای کوروش صحتی عضو پیشین شورای موسس جبهه متحد دانشجوئی، زندانی سیاسی سابق و از متهمان پرونده موسوم به کوی دانشگاه
آقای ماشاالله عباس زاده کارشناس ارشد وزارت کشور در دولت اصلاحات و تنها ناظر مرگ زنده یاد اکبر محمدی
سارا اکرمی دانشجوی علوم سیاسی دانشگاه یورک و مسئول کمپین برچیدن پرچم جمهوری اسلامی از اتاق انجمن دانشجویان ایرانی دانشگاه یورک
لینک آگهی برچیدن پرچم جمهوری اسلامی از اتاق دانشجویان ایرانی دانشگاه یورک:
http://www.vimeo.com/12225084
سرکار خانم فرح طاهری گرامی
در پاسخ شما به آقای پیله ور نامی از من برده شده که لازم دانستم توضیحی در این مورد بدهم.
سه سال پیش جریانی بنام اتحاد دانشجویان و فعالین حقوق بشر در تبعید شروع بکار کرد که هدف ان در درجۀ اول گسترش فعالیت های دانشجویی در تورنتو و در درجۀ دوم ایجاد
رابطه ای بین جریانات مختلف بود. این جریان با کوشش من، آقای مهدی حویزی و آقای بهزاد پیله ور شروع بکار کرد اما از آنجائیکه خطوط فکری و تشکیلاتی آقای پیله ور جدا از خط مشی کلی این جریان بود، در روند زمان، این نهاد بدون حضور آقای پیله ور و علی رغم سنگ اندازی های ایشان به کار خود ادامه داد.
این نهاد برنامه های گوناگونی را در سطح شهر اجرا کرده، که از جمله می توان به سالگرد ۱۸ تیر در سال ۲۰۰۸ و تظاهرات ضد جنگ با دو سازمان کانادایی در مقابل کنسولگری ایالات متحدۀ آمریکا در تورنتو اشاره کرد.
لازم به تذکر است که آقای مهدی حویزی سخنگوی این نهاد مدنی در فعالیت های اخیر جبهۀ متحد دانشجویی در کانادا مثل سالگرد قیام ۲۲ خرداد و یازدهمین سالگرد ۱۸ تیر حضور فعال داشته است.
برای حصول اطمینان لطفا به دو کلیپ زیر که اولی بمناسبت بزرگداشت قیام ۲۲ خرداد و دومی بمناسبت سالروز قیام دانشجویی ۱۸ تیر در سال جاری برگزار شد، توجه بفرمایید.
http://www.youtube.com/watch?v=fzdS-kmq-_Q
http://www.youtube.com/watch?v=zvaBGs6_j_g
با احترام؛ افشین اعرابی
آقای پیله ور و دوستانی که این متن را حمایت کرده اید، به عنوان یکی از همکاران روزنامه نگار “شهروند” که حدود ۱۲ سال است افتخار همکاری با آن را دارم، لازم دیدم نکاتی را در رابطه با این مطلب بنویسم.
یک ـ گفته اید “غریبه با شهروند و طیف سیاسی و اجتماعی در پس این نشریه دلسوز توده ها نیستم!” درست است. این نشریه دلسوز توده هاست ولی توده ای نیست، چه اگر چنین می پنداشتید دو سال پیش با این نشریه مصاحبه نمی کردید، و این نشریه هم چند صفحه ی خود را در اختیار دو جوان که بنا دارند تشکیلاتی را راه بیندازند(که هیچگاه راه نیفتاد) نمی گذاشت.(شکل گیری تشکلی دیگر در تبعید در گفت وگو با بهزاد پیله ور و افشین اعرابی/ جولای ۲۰۰۸)
دو ـ از تعریف آقای آرش عزیزی خبرنگار جوان و در عین حال باتجربه ی شهروند از مراسم ۱۸ تیر سال گذشته در دانشگاه رایرسون انتقاد کرده اید و گفته اید “حضور دو نفر از یک نشریه(به عنوان سخنران) و این روابط همیشگی فامیلی چیست؟” اولاً خانم سحر زرهی سخنران نبود و در کنار خانم سخی گرداننده برنامه بود. دوماً من در طول این ۱۲ سال در شهروند تنها یک بار در یک برنامه سخن گفته ام و آن هم تنها همان سال گذشته در ۱۸ تیر بود که خاطرات خودم را از انقلاب فرهنگی گفتم. در ضمن شهروند اصلی ترین حامی آن برنامه بود پس بدیهی ست دست اندرکاران آن در برنامه حضور داشته باشند و شرمنده که بودجه نداریم و نداشتیم تا خبرنگاران بیشتری استخدام کنیم تا همزمان بتوانند در برنامه ی هواداران سلطنت و دیگران در میدان مل لستمن هم حضور یابند و گزارش تهیه کنند. (با توجه به اینکه در آن زمان هنوز آقای عزیزی هم به جمع ما نپیوسته بود).
شهروند تنها نشریه ای در این شهر است که با تمام کمبودها و سختی ها سعی کرده در حد توان برنامه های کامیونیتی از هر نوعش را پوشش دهد. همیشه آغوشی باز به روی تمام ایده ها، گروه ها، نهادها و انجمن ها داشته و از مصاحبه با رضا پهلوی و داریوش همایون تا رهبران کومله و حزب کمونیست کارگری، حکمتیست، فدائی اکثریت و اقلیت و توده، و نواندیشان دینی، اقلیت های مذهبی و قومی و جنسی، جنبش زنان و دانشجویان و جنبش سبز در آن صدا داشته اند و آرشیو ما در شهروند می تواند ادعایم را اثبات کند.
شهروند از لحاظ مالی فقط و فقط به آگهی هایش اتکا دارد که آن هم گاه برخی از هموطنان پرداخت هزینه ی آگهی هاشان را فراموش می کنند.
بله دوست عزیز این شهروندی ست که یک زمان انگ توده ای می خورد، زمانی انگ دو خردادی و زمانی انگ پول گرفتن از جمهوری اسلامی و دولت کانادا، فقط نمی دانم ما که پول می گیریم چرا روز به روز تعدادمان را کمتر می کنیم و یک نفر کار چند نفر را می کند، و دو سال است که نمی توانیم یک نفر را به یک مسافرت سه روزه برای تهیه گزارش از کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان (که سالها با تمام مشکلات می رفتیم و گزارش تهیه می کردیم) بفرستیم.
سه ـ گفته اید در روز برگزاری ۱۸تیر سال گذشته (در رایرسون) بسیاری از متهمان پرونده موسوم به کوی دانشگاه در آمریکای شمالی به سر می بردند ولی یک نفر از آنها در جمع سخنرانان برنامه نبود.
دلیلش شاید این باشد که احتمالا برگزارکنندگان مانند خانم اکرمی و خانه ی ایران که این دعوت را انجام دادند، استطاعت مالی نداشتند تا سه نفر را از آمریکا و ونکوور به هزینه ی خودشان دعوت کنند.
چهار ـ گفته اید مطمئنم سرود فدائی و یا پرچم دار ستمکشان با اجرای حمید اشرف را در آن مراسم نخوانده ایم. دوست عزیز شما اشتباه گرفته اید ما به سالروز ۱۹ بهمن و سیاهکل و برنامه ی سازمان چریک های فدائی خلق نرفته بودیم و برنامه ی مذکور سالروز ۱۸ تیر و جنبش دانشجویی بود.
پنج ـ گله کرده اید که چرا از سخنرانی آقای منوچهر محمدی و ماشاالله عباس زاده آقای عزیزی چیزی ننوشته. با توجه به اینکه این دو در روز بعد هم سخنرانی داشتند، من در گزارش خود به گفته های ایشان اشاره کرده ام، ولی با این همه امیدواریم شما این سخنرانی ها را در یوتیوب یا هر جای دیگر قرار دهید و ما هم لینک آن را در پایان گزارش هایمان بگذاریم، تا خوانندگانمان بشنوند حرف هایی را که تاکنون نشنیده اند.
بقیه مسائل به شما و جبهه متحد دانشجویی و انجمن های دانشجویی دانشگاه ها مربوط می شود که اگر بخواهند خودشان پاسخ می دهند.
فقط یک چیز می ماند و اینکه تیتر مطلب شما را به شما برگردانم. آقای پیله ور، فرافکنی و تحریف و البته انگ و برچسب چاره ی مشکلات نیست. باید با مردم صادق بود. اگر به سیاست حذف معتقدیم، اگر هوادار هر دسته و گروهیم، اگر خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی ولو از طریق حمله ی نظامی کشورهای بیگانه هستیم، باید بگوییم، تا هوادارانمان با علم به اینها دور ما جمع شوند.
بیایید فرهنگ نقدپذیری را بیاموزیم و از انتقادها آزرده نشویم و آنها را در قدم های بعدی و برای بهبود اقداماتمان به کار بگیریم.
در پایان راستی “تغییر بنیادین حاکمیت به شیوه ی دمکراتیک” یعنی چه؟