۴ مهر ۱۳۹۱
با توجه به مدت زمان باقیمانده به یازدهمین دورۀ انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در ایران، یعنی حدود ۹ ماه دیگر، گشوده شدن بحث حول این انتخابات از هم اکنون و از چندی پیش را می توان روالی عادی در سیاست تلقی کرد. به هر حال در جوامعی که حتی با کسر ناچیزی از مسائل جامعۀ ایران هم دست به گریبان نیستند، هر انتخابات معمولاً موجبی و ظرفی یک ساله برای گفتگو حول آن و حول مسائل جامعه است. قاعده هم این است که برحسب حدت و کثرت مسائلی که کشور مفروض با آنها روبرو است، بحثهای انتخاباتی بر این مسائل تمرکز یابند و نیروهای سیاسی راه حلهایشان برای رفع مسائل را به جامعه عرضه کنند. طبق این قاعده، در تعامل میان نیروهای سیاسی گوناگون با یکدیگر از سوئی و میان هر نیرو با جامعه از سوی دیگر، حول راه حلهای عرضه شده است که جامعه – که در این جا همچون یک کلیت در نظر گرفته شده – به شناخت نیروها و برنامه هایشان نائل می شود و دست به انتخاب از میان آنان می زند.
این قاعده الگوی ساده شده انتخاباتی با مضمون است، که بنیان آن بر برنامه های انتخاباتی و رقابت میان این برنامه ها است. مفروضات این قاعده: ۱- کانونیت دادن به مسائل جامعه، ۲- وقوف به لزوم برنامه برای رفع این مسائل، و ۳- باور به توانائی شهروندان برای تشخیص و انتخاب است. مطابق این قاعده، مردم هر ۴ سال کس یا کسانی را که بر آنها حکومت خواهند کرد انتخاب نمی کنند، بلکه دست به انتخاب راه ها و اقداماتی می زنند که در ۴ سال آینده زندگی را بر آنان آسانتر می کنند.
این قاعده البته استثنائات بسیاری دارد و مکرراً – اگر نگویم همیشه – به درجاتی از آن تخطی می شود:
– غلبۀ فرم بر مضمون انتخابات،
– نشستن شخصیت به جای برنامه،
– اعمال نفوذ “فرادستانه”، اعم از آن که به صورت اعمال نفوذ معنوی مثل صدور فتوا باشد یا به صورت نفوذ مادی مثل خریدن رأی،
– ایجاد رعب برای کشاندن شهروندان به پای صندوقهای رأی،
از زمره رایج ترین “استثنائات” بر قاعده مذکور اند.
وجه مشترک این “استثنائات” می تواند نفی یک یا چند فرض از مفروضات یک انتخابات با مضمون باشد؛ یعنی مثلاً انکار مسائل جامعه باشد یا بی باوری به امر مدیریت و برنامه ریزی در رفع مسائل اجتماعی و یا بی اعتقادی به توان شهروندان برای تشخیص و انتخاب، اما زاویه برخورد همگی آنها به انتخابات یکی است: قدرت سیاسی و چند و چون توزیع قدرت سیاسی در افقی بسیار کوتاه. ایجاد رعب و اعمال نفوذ اشکال مستقیم تر، زمخت تر و سنتی تر برخورد به انتخابات از زاویه صرف قدرت اند و کانونی کردن فرم و شخصیت، اشکال پیچیده تر، “ملایم تر” و “مدرن تر” آن.
اگر گشوده شدن بحث حول انتخابات آتی ریاست جمهوری اسلامی ایران از چندی پیش را بتوان روالی عادی در سیاست تلقی کرد، اما روند بحثها را جز از زمره “استثنائات” برشمرده و یا مقوله ای فزون بر آنها نمی توان به شمار آورد. جز معدودی از کسان چون علوی تبار که با تأکید درست بر “ناتوانی محافظه کاران از حل مسائل کشور”، “اولویت اول اصلاح طلبان را نه انتخابات ریاست جمهوری، بلکه تلاش برای به رسمیت شناخته شدن از سوی جریان حاکم” می داند و “با تعیین زودهنگام کاندیدا، به نشانه شرکت در انتخابات” مخالف است و “فعالان سیاسی را به کنش جمعی سیاسی …” دعوت می کند، آن چه در مباحثات عموم گرایشهای درون حکومت و بخش اعظم “اصلاح طلبان حکومتی” جاری است مقدمتاً انکار یا در بهترین حالت نادیده گرفتن کوهی از مسائل و تلنبار بحرانهای گریبانگیر جامعه است. بخشهائی از “اصولگرایان” در تک و تای لاپوشانی اختلافاتی اند که در درون آنان بروز یافته اند و بخشهائی از “اصلاح طلبان حکومتی” در جستجوی راهی تا مگر از طریق حمایت این یا آن چهره معتدلتر اصولگرا “پا لای درب حاکمیت بگذارند”. گوئیا “هیچ طوری نشده است، همچنان شب است” و جستن پاسخ برای وحدت نامیسر اصولگرایان یا اندک سهمک موهوم از قدرت برای اصلاح طلبان بر پاسخجوئی برای آن کوه مسائل و تلنبار بحرانها مقدم.
در چنبرۀ تنشهای پرجنبه سیاست خارجی جمهوری اسلامی و با توجه به ابعاد این تنشها، کاملاً نامتصور است که فضا و حتی وضع سیاسی ایران در ماه های پیش رو توسط این تنشها رقم نخورد و به علاوه از بی ثباتی معیشت بخشهای فزاینده ای از مردم و یک اقتصاد شکننده تأثر نپذیرد.
سخنان نامسئولانه روزهای اخیر جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران، دایر بر این که ” تهدیدات آنها (اسرائیل) تنها ثابت میکند که دشمنی آنها با اسلام و انقلاب جدی است و نهایتاً این دشمنیها به درگیری فیزیکی ختم خواهد شد”، و سخنان تکمیلی چندتن دیگر از مقامات نظامی ایران، در واکنش به تهدیدهای جنگ طلبانۀ نتانیاهو، دستخوش این برداشت مسلط شده اند که او و همقطاران اش از جنگی حتمی و بسیار قریب الوقوع خبر می دهند. به زعم من این برداشت مبتنی بر معنا و منظور نهائی سخنان مذکور نیست و هدف این سخنان مقابله با سیاست اسرائیل در تأثیرگذاری بر انتخابات ریاست جمهوری امریکا، با این پیام است که “اوباما بداند که تمایز سیاست امریکا و اسرائیل در اقدام به یک حمله احتمالی به ایران، از نظر ایران پوشیده خواهد ماند و بنابراین چنین حمله ای تعرض ایران علیه امریکا را نیز به دنبال خواهد داشت”. آخرین اظهارات اوباما که با توصیف سخنان نتانیاهو به “سروصدا” گفت که “به سروصداها گوش نخواهد داد”، تخمین دقیقتری از فاصله با جنگ به دست می دهند.
با این حال، حتی این برداشت “خوشبینانه” نیز گویای سلطۀ روندهائی به مراتب مؤثرتر و کارآتر در حیات روزهای آتی کشور در قیاس با وحدت احتمالی تمام و تک تک “اصولگرایان” و یا توفیق “اصلاح طلبان حکومتی” در خرده نصیبی از قدرت اند. تنشهای خارجی رقم زننده اصلی وضع در ماه های آتی خواهند بود و حاکمیت کنونی، که در مدیریت این تنشها دائماً تهیدست تر می شده است، کوشیده و می کوشد یکدستی درونی و اقتدار داخلی را همچون نمایشی از موضع قدرت در مواجهه با تنشهای مذکور عرضه کند. بر گرایشهای درون حکومت، اگر دغدغه مقدمشان این نمایش باشد حرجی نیست، اما حضور بامضمون در روند انتخابات برای نیروهای خواهان تحول و یا حتی اصلاح، مستلزم رویکردی وسیع و دورنگر به روندهای رقم زننده وضع است. آن گاه است که بحث انتخابات، به عنوان جزئی از این رویکرد، می تواند جای مناسب خود را بیابد.